هفته نامه همشهری جوان - حورا نژاد صداقت: اورهان پاموک تا قبل از جایزه نوبلش کلی جایزه های خارجی مختلف برد و تعدادی خواننده پیدا کرد و فضا مهیا شد تا یک عده از ناشران به سادگی کتاب هایش را چندباره ترجمه و بالاخره مخاطبی برای خودشان دست و پا کنند. اینجا مروری داریم بر بعضی از عناوین کتاب هایش که در نشرهای مختلف چاپ شده است. هر چند بعضی ها معتقدند الزاما تمام کارهای پاموک هم در ایران قابل ترجمه نیست.
آقای جودت و پسران
مترجم: عین له غریب
انشارات: چشمه
این از اولین رمان های اورهان پاموک است که آن را در 1982 نوشته و دو جایزه ملی را نصیبش کرد. این رمان طولانی درباره سه نسل از یک خانواده تاجر است که به نوعی وضعیت استانبول را در این سه برهه تاریخی نشان می دهد.
خانه خاموش
مترجمان: ایرج نوبخت، مرضیه خسروی، سارا مصطفی پور، مریم طباطبایی ها، محمد فهیمی
انتشارات: دنیای نو، نگاه، مرکز، پوینده، چشمه
دومین رمان اوست که در سی و یک سالگی یعنی سال 1983 آن را نوشت و یک جایزه هم به خاطرش گرفت.
قلعه سپید (دژ سفید)
مترجمان: ارسلان فصیحی، نرگس خامه ای، فرهاد سخا، آرمان جهانگیری
انتشارات: ققنوس، یوبان، مرغ آمین (ماهی)، انگیزه مهر
پاموک این رمان را در سال 1985 نوشت و همین اثرش بود که به بسیاری از زبان ها ترجمه شد و پاموک را به نویسنده ای جهانی تبدیل کرد.
کتاب سیاه
مترجم: عین له غریب
انتشارات: چشمه
او به خاطر این رمان مهم ترین جایزه ادبی فرانسه را دریافت کرد. بعدها بر اساس همین رمان فیلمی با نام «چهره پنهان» ساخته شد که عنوان بهترین اثر اقتباسی جشنواره فیلم آنتالیای ترکیه را هم گرفت.
زندگی نو
مترجم: ارسلان فصیحی
انتشارات: ققنوس
او این رمانش را در سال 1994 نوشت. «زندگی نو» با الهام از زندگی واقعی یکی از نزدیکان پاموک است که با این جمله شروع می شود: «روزی کتابی خواندم و کل زندگی ام عوض شد.»
نام من سرخ
مترجمان: عین له غریب، تهمینه رازدشت
انتشارات: چشمه، مروارید
فهرست جایزه هایی که پاموک به خاطر این رمانش گرفت بسیار زیاد است؛ هم جوایز ملی و هم بین المللی. او رمانش را سال 1998 نوشت. «نام من سرخ» شما را به قرن 16 استانبول می برد.
برف
مترجمان: سیمین موحد، شهرام دشتی، مصطفی علیزاده
انتشارات: ورجاوند، البرز، پوینده
این اولین و آخرین رمان سیاسی پاموک است که آن را در سال 2002 نوشت و دو سال بعدش این رمان به عنوان یکی از کتاب های برتر جهان در نیویورک تایمز معرفی شد.
استانبول
مترجم: شهلا طهماسبی
انتشارات: نیلوفر
این کتاب اتوبیوگرافی پاموک است که در آن هم عکس های خانوادگی اش را نشان داده و هم خاطرات و هم عقاید شخصی اش را. بعضی ها معتقدند این کتاب یکی از بهترین آثار خودنوشت نویسندگان است.
موزه معصومیت
مترجمان: گلنار غبرایی، تهمینه رازدشت، مریم طباطبایی ها
انتشارات: فروق، عنوان، پوینده
این رمان در سال 2008 منتشر شده و موزه اش در استانبول هم دیدنی است. گرچه بعضی معتقدند که این رمان یک جورهایی قابلیت ترجمه دقیق در ایران ندارد به خاطر سانسورها!
زنی با موهای قرمز
مترجمان: مژده الفت، جواد شاهدی، نازیلا مکاری، عین له غریب، رویا پورمناف
انتشارات: نون، نظاره، اختر، چشمه
این کتاب ماجرای پسری را روایت می کند که زمانی به خاطر کار سیاسی زندانی بوده و حالا دنبال کسب درآمد است.
روزنامه خراسان - یاسمین مشرف: نویسندگی همیشه کار سختی بوده است. نوشتن، اساسا کار نان و آب داری نیست و کمتر قلم به دستی توانسته است به این کار به عنوان شغل نگاه کند. افلاس و بی پولی نویسندگان، کلیشه ای به قدمت چند قرن است و همچنان نیز واقعیت دارد. شاعران و نویسندگان گاهی از نان و آب شان می زنند تا کمبود بودجه شان را جبران کنند. سختی وکم درآمد بودن این حرفه، شاید باعث شده باشد برخی ها که به عنوان سرگرمی به آن روی آورده اند کم کم از آن فاصله بگیرند و در نهایت از آن دست بکشند. اما تاریخ، نویسندگان فقیر و بی پول زیادی را به خود دیده است که فقر و بی پولی نتوانسته آن ها را از ادامه کار باز دارد. بسیاری از همین شاعران و رمان نویسان، امروز در زمره نویسندگان افسانه ای قرار دارند که آثارشان به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده و در سرتاسر جهان مورد توجه قرار گرفته است. با تعدادی از این افراد که در فقر و بی پولی از دنیا رفته اند اما جایگاه جاودانه ای در تاریخ ادب و هنر جهان یافته اند، آشنا می شویم:
الهام بخش فلاسفه فرانتس کافکا
فرانتس کافکا در ژوئیه ۱۸۸۳ در شهر پراگ پایتخت کشور چک به دنیا آمد. او از بزرگ ترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم است و آثارش از تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آید. دو رمان «مسخ» و «محاکمه» از پُرآوازه ترین آثار کافکا هستند که الهام بخش فیلسوفان مکتب اگزیستانسیالیسم بوده اند. تاثیر آثار کافکا بر ادبیات تا جایی بوده است که کلمه «کافکایی»، برای توضیح فضاهای داستانی به کار می رود که موقعیت های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع گرایانه توصیف می کنند، فضاهایی که در داستان های کافکا زیاد به چشم می خورند. کافکا برخی از آثارش را در طول زندگی اش منتشر کرد اما بسیاری دیگر را برای خودش نگه داشت و به دوست نزدیکش «ماکس برود» وصیت کرد آن ها را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت نامه سرپیچی کرد و با انتشار بیشتر آثار کافکا او را به شهرت جهانی رساند. کافکا که قادر نبود زندگی اش را از طریق نویسندگی بچرخاند به چندین شغل که به او اجازه می دادند عصرها به نوشتن بپردازد روی آورد. او اغلب از شغلش به عنوان «کاری برای نان درآوردن» و پرداخت مخارجش یاد کرده است. کافکا در سال ۱۹۱۷ دچار بیماری سل شد و در دوره بیماری اش، خانواده به خصوص خواهرش اُتا مخارج او را می پرداختند. او سرانجام بر اثر این بیماری از دنیا رفت و هرچند درطول عمرش تقریبا ناشناخته ماند اما پس از مرگش به شهرت رسید.
طولانی نویس تاریخ مارسل پروست
مارسل پروست نویسنده و مقاله نویس فرانسوی است. او به دلیل نگارش اثر عظیمش، رمان در جست و جوی زمان از دست رفته، یکی از بزرگ ترین نویسندگان تاریخ ادبیات قلمداد می شود. رمان هفت جلدی او یکی طولانی ترین رمان هایی است که تاکنون به نگارش درآمده اند. پروست در سال 1871 در پاریس متولد شد. پدرش پزشکی کاتولیک و مادرش اهل هنر و ادبیات بود. مارسل، بنیه ضعیفی داشت و در 9 سالگی مبتلا به آسم شد. نفس تنگی همه عمر او را خانه نشین کرد. این شرایط از او فردی منزوی و گوشه نشین ساخت که فقط در دنیای کتاب ها و نوشته هایش سیر می کرد. با این حال به دلیل کافی نبودن درآمد نویسندگی اش، مجبور شد به طور نیمه وقت به مشاغل دیگری نیز بپردازد. مدتی در پستی در یک کتابخانه مشغول به کار شد اما شدت بیماری اش به گونه ای بود که مجبور به استعفا شد. پروست با پدر ومادرش زندگی می کرد و پس از مرگ آن ها نیز با ارثی که به او رسید، زندگی را می گذراند. پروست پول اندکی از طریق نویسندگی کسب کرد اما تا پیش از مرگش در سن 51 سالگی، آثارش به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفتند.
پایه گذار جنبش رمانتیک ادگار آلن پو
پو نویسنده، شاعر، ویراستار و منتقد ادبی اهل آمریکا بود که از او به عنوان پایه گذار جنبش رمانتیک آمریکا یاد می شود. داستان های پو به رازآلود و ترسناک بودن شهرت دارند. پو از اولین نویسندگان داستان های کوتاه آمریکایی است که از او به عنوان مبدع داستان های کارآگاهی نیز یاد می شود. پو همچنین از نخستین کسانی بود که از ژانر علمی تخیلی استفاده کرد. نویسندگان و شاعرانی نظیر والت ویتمن، ویلیام فاکنر، اسکار وایلد، فئودور داستایوسکی و توماس مان از جمله نویسندگانی هستند که از او تأثیر پذیرفته اند. پو اولین نویسنده مشهور آمریکایی نیز بود که سعی کرد تنها از راه نویسندگی مخارج زندگی اش را تأمین کند اما در این کار موفق نبود و دچار مشکلات مالی در کار و زندگی اش شد. شعر «غراب» معروف ترین اثر پو که در سال 1845 منتشر شد و به موفقیت و محبوبیت دست یافت، دقیقا 9 دلار عاید او ساخت. شهرت پو پس از انتشار غراب و پرداختن به ویراستاری مجله نیز نتوانست سر و سامانی به وضعیت مالی او بدهد و از بدهی هایش بکاهد. پو در ۴۰ سالگی در بالتیمور درگذشت. او را در حال خلسه و روی نیمکتی در پارک پیدا کردند و پس از چهار روز بدون آن که علت مرگش مشخص باشد، از دنیا رفت.
جوان ترین استاد دانشگاه فردریک نیچه
فردریک ویلهم نیچه، شاعر و فیلسوف آلمانی که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن به جا گذاشت، در اکتبر 1844 در پروس به دنیا آمد. در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به عنوان جوان ترین فرد دردانشگاه بازل سوییس که از آن دانش آموخته شده بود، به تدریس پرداخت. نیچه نمی توانست از فروش کتاب هایش پول زیادی به دست بیاورد و اغلب مجبور می شد از دوستانش پول بخواهد. اما این شرایط او را از ادامه کار باز نداشت و او در اوج کار نویسندگی اش، سالی یک کتاب با محتوای بالا می نوشت. نیچه در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی، قوای ذهنی اش را به طور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی شد. او سال های باقی مانده عمر را تحت مراقبت مادرش و پس از آن خواهرش الیزابت گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ در گذشت. نیچه هنگام مرگش هرچند به میزانی از شهرت رسیده بود اما ثروتی نداشت.
روزنامه اعتماد - بهار سرلک: فیلیپ راث، تمثال ادبی امریکا که رمان «نغمه امریکاییاش جایزه پولیتزر ادبیات را در سال ١٩٩٨ نصیب او کرد، در ٨٥ سالگی درگذشت. طبق گفته جودیث ترمان، نویسنده و دوست نزدیک راث، او بر اثر نارسایی قلبی جان خود را از دست داد.
همانطور که کلودیا راث پایرپون در سال ٢٠٠٦ در مجله نیویورکر نوشت، دلمشغولیهای این نویسنده در سطح جامعه به خانواده یهودی، آرمانهای امریکایی، خیانت به آرمانهای امریکایی، تعصبهای سیاسی و هویت فردی مربوط میشد و در مقیاسی کوچکتر به جسم انسان در اوج قدرت، در سستی و در داشتن نیازهای مضحک میپرداخت.
راث نخستین داستان کوتاهش، «آدمی که من هستم»، را سال ١٩٥٨ به نیویورکر سپرد. سال بعد، داستان دیگری با نام «مدافع ایمان» را به این مجله داد که جنجالی در میان متعصبان یهودی به پا کرد. سال ١٩٧٩ مجله نیویورکر در دو شماره رمان کامل «نویسنده پشت پرده» را منتشر کرد؛ این رمان نخستین رمان راث است که به زبان خود دیگر (alter Ego) نویسنده، ناتان زاکرمن، روایت میشود. زاکرمن در شمارههای بعدی نیویورکر حضوری پررنگ داشت؛ در «پول قمار» (بخشی از داستان «زاکرمن رهیده از بند» ١٩٨١) و «کمونیست» (بخشی از رمان «شوهر کمونیست من» ١٩٩٨) .
راث در طول حرفهاش بارها نقش شخصیتهای مختلف را خود بر صفحه کاغذ بازی کرد؛ شخصیتهایی که در پی معنای کشف امریکایی بودن، یهودی بودن، نویسندگی یا مردانگی بودند. سال ١٩٨٤ نیز در مصاحبه با پاریس ریویو گفته بود: «این شغل لذتهایی دارد، همین بس است. با نقاب بگردی. نقش بازی کنی. آدمها باور کنند تو کسی هستی که در واقع نیستی. وانمود کنی. بالماسکهای است مکارانه و شیطنتآمیز.»
راث را آخرین نویسنده قدر سفیدپوستها میدانند؛ سال بلو و جان آپدایک و فیلیپ راث، سه زمامدار ادبیات امریکا بودند که در قله ادبیات نیمه دوم قرن بیستم این کشور ایستادند. راث بیشتر از این دو نویسنده عمر کرد و در نتیجه رمانهای بیشتری را به رشته تحریر درآورد. راث در مصاحبهای گفته بود: «آپدایک و بلو چراغهایشان را در جهان روشن کردند و آنچه در دنیا روی میدهد را نمایش دادند. من چالهای کندم و چراغقوهام را درون این چاله گرفتهام.»
جایزه نوبل از اعطای برترین عنوان ادبیات به این نویسنده سر باز میزد اما او عنوانهای افتخارآمیز دیگری را به نام خود ثبت کرد: دو جایزه کتاب ملی، دو جایزه حلقه منتقدان کتاب ملی، سه جایزه پن/فاکنر، یک جایزه پولیتزر و جایزه من بوکر بینالمللی.
در دهه هفتم زندگیاش زمانی که اغلب نویسندهها به استراحت میپردازند، او مجموعهای از رمانهای تاریخی بینظیر را روانه کتابفروشیها کرد- «نغمه امریکایی»، «ننگ بشری» و «شوهر کمونیست من»- که بدل به محصولی از دلمشغولیهای او از امریکا و درونمایههای امریکایی شد اما افت حرفهاش را با «آدمیزاد» در سال ٢٠٠٦ آغاز کرد؛ راث ٧٣ ساله با سرعتِ یک کتاب در سال پیش میرفت و آثاری را منتشر میکرد که نه تنها چنگی به دل نمیزدند بلکه نه هوشمندانه بودند نه نظارتی کارشناسانه بر آنها شده بود. درونمایه آنها ویرانگری سن و مرگومیر و تنها هدف راث از چاپ آنها راندن زوال از حرفهاش بود.
مرز مبهم واقعیت و خیال
ابزار محبوب راث در خلق فهرست آثارش، خودش یا به عبارتی بهتر خودهای دیگرش بودند؛ این خودهای دیگر را به عنوان واسطههایی به صف کرد تا آنها مرزهای حقهآمیز میان خودزندگینامه و ابداع و مبهمکردن عامدانه مرزهای میان زندگی حقیقی و خیالی را محو و سپس به خواننده منتقل کنند. ناتان زاکرمن، رماننویسی که همانند خالقش به حرفه نویسندگی مشغول است، ٩ رمان راث را روایت میکند. ٣ رمان دیگر را دیوید کپش، استاد دانشگاهی حکایت میکند که علاقهمندیهایش با راث مشترک است.
شخصیت محوری نوزدهمین رمان او، «عملیات شایلاک» فردی به نام فیلیپ راث است که خود را به جای کسی جا میزند که در حقیقت هویتش را از او دزدیده است. راث در همان مصاحبه با پاریس ریویو گفته بود: «خلق زندگینامه اشتباه، تاریخ غلط، جعل وجودی نیمهخیالی از درام حقیقی زندگیام، زندگی من است. باید لذتهایی در زندگی باشد و همین کفایت میکند.»
بنابراین در رمان کمحجم «نیرنگ» (١٩٩٠) نویسندهای به نام فیلیپ از نویسندهای دیگر که رابطهای با یکی از شخصیتهای خیالیاش دارد، روایت میکند، درست مانند تردستی شعبدهبازها سرگرمکننده اما گیجکننده است.
راث مجموعهای مقاله، نقد و دستسازهای دیگر نیز نوشت که آدام گاپنیک سال گذشته در مقالهای با عنوان «فیلیپ راث، میهندوست» آنها را بررسی کرد.
فیلیپ راث که بود؟
نوزدهم مارس ١٩٣٣ فیلیپ میلتون راث در نیوآرک به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده بود. پدرش، هرمان، مدیر بیمه کمپانی «متروپولیتن لایف» بود که احساس میکرد مدیران اجرایی کمپانی، او را در حرفهاش منفعل کردهاند. فیلیپ راث یک بار او را با ویژگیهای ناخدای ایهب، شخصیتی در رمان «موبی دیک» و ویلی لومن، شخصیت محوری نمایشنامه «مرگ فروشنده» توصیف کرده بود. مادرش پیش از ازدواج منشی بود پس از آن خدمتکار مدرسه شد. خانواده آنها در آپارتمانی پنج خوابه در خیابان سامیت زندگی میکرد که فقط سه کتاب سهم این خانه از ادبیات بود؛ کتابهایی که قوموخویشها برای آنها هدیه آورده بودند.
او به دبیرستان «Weequachic High» رفت و با وجودی که دانشآموز خوبی بود اما همانطور که امیدوار بود بورسیه دانشگاه راتگرز را در رشته حقوق به دست نیاورد. او که مشتاق بود دور از خانه و خانواده باشد سال بعد به کالج باکل رفت. تحت تاثیر آموزههای میلدرد مارتین، یکی از اساتیدش قرار گرفت و علاقهاش را از حقوق به ادبیات تغییر داد. به پایهگذاری مجله ادبی دانشگاهی کمک کرد اما در همان آغاز با تقلید و تمسخر روزنامه دانشگاه از سوی مسوولان کالج تذکر گرفت.
پس از فارغالتحصیلی از این کالج بورسیه دانشگاه شیکاگو را گرفت و در سال ١٩٥٥ با مدرک کارشناسی ارشد از این دانشگاه نیز فارغالتحصیل شد. در همان سال در ارتش نامنویسی کرد اما طی آموزشهای اولیه دچار کمردرد شد و معافیت پزشکی گرفت. در سال ١٩٥٦ به شیکاگو بازگشت تا دکترای رشته انگلیسی را بخواند اما بعد از گذشت یک ترم از درس خواندن کناره گرفت. پس از آن شروع به نوشتن و انتشار داستانهای کوتاه کرد و در سال ١٩٥٩ فلوشیپ هیوتون میفلین را دریافت کرد تا با توسل به آن نخستین مجموعه داستانهای کوتاهش «خداحافظ، کلمبوس» را منتشر کند. این اثر جایزه کتاب ملی سال ١٩٦٠ را از آن خود کرد.