فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

بارتلمی، جان بارت و براتیگان؛ پیشروان پست‌مدرنیسم آمریکا

شیوا مقانلو می‌گوید: بارتلمی نویسنده آوانگاردی بوده است. بارتلمی به همراه جان بارت و براتیگان جزو پیشروان پست مدرنیسم امریکا بوده‌اند که البته سبک داستان‌نویسی آن‌ها با هم متفاوت است.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آمریکا در قرن اخیر، مهد نویسندگان جریان‌ساز بوده و هست. یکی از این نویسندگان دونالد بارتلمی از نویسندگان پست‌مدرن است که علاوه بر نویسندگی تجربیاتی در روزنامه‌نگاری و خبرنگاری نیز داشته است. بارتلمی را عموما پدر داستان‌های پست‌مدرن می‌دانند. او در گونه علمی‌تخیلی و خیال‌پردازی نیز آثاری انگاشته است. با اینکه او هرگز نویسنده علمی تخیلی و خیال‌پردازی نبود، اما آثاری جریان‌ساز خلق کرد که از پیشروترین آثار موج‌نوی علمی‌تخیلی و سایبرپانک محسوب می‌شوند. او همچنین یکی از بنیان‌گذاران اصلی رشته نویسندگی خلاق دانشگاه هوستون بود. در ایران نیز آثاری از او به فارسی برگردانده و منتشر شده است. شیوا مقانلو یکی از مترجمانی است که تا به حال چندین مجموعه داستان از او به فارسی ترجمه کرده است. به تازگی مجموعه داستانی به نام «زن تسخیر‌شده» از بارتلمی با ترجمه وی از سوی نشر چشمه منتشر شده است و به همین بهانه درباره نثر و سبک و سیاق بارتلمی با شیوا مقانلو گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

از چه زمانی به ترجمه کارهای بارتلمی علاقه‌مند شدید؟
از دوران دانشجوئی در دانشگاه هنر.  اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد تب مباحث پست‌مدرن داغ بود ولی بیشتر متون نظری ترجمه می‌شد تا داستان‌های شاخص پست مدرن. به هرحال این جای خالی را حس کردم, گرچه ترجمه و معرفی این نویسنده متفاوت و پیشرو, ریسک بزرگی بود.

اولین کتابی که از بارتلمی ترجمه کردم مجموعه داستانی به نام «زندگی
بارتلمی در آثارش نهادهای رسمی را نقد می‌کند و قواعد جدی جامعه­‌اش را مسخره می‌کند.
شهری» بود که خود  بارتلمی آن  را به همین نام  یعنی «زندگی شهری» منتشر کرده بود. این کتاب را نشر بازتاب نگار منتشر کرد. بعد از مدتی تصمیم گرفتم مجموعه گلچین شده‌ای از بارتلمی ترجمه کنم. دوست داشتم داستان‌هایی که درون‌مایه نزدیک‌تری به هم دارند را انتخاب کنم و در یک مجموعه داستان بیاورم. بارتلمی خودش و در اواخر عمرش, داستان‌های کوتاهش را در دو مجموعه به نام «چهل داستان» و «شصت داستان» جمع‌آوری و منتشر کرده بود.

من از این مجموعه داستان‌هایی انتخاب کردم و اسم یکی از داستان‌ها که «زن تسخیرشده» بود را برای آن برگزیدم. این کتاب  از سوی نشر مرکز منتشر شد و چون از شرایط قرارداد راضی نبودم – به دلیل طولانی‌شدن پروسه تجدیدچاپ- نهایتا آن را فسخ و به نشر چشمه واگذار کردم که متاسفانه همراه شد با دوران تعلیق و تعطیلی نشر چشمه و روند کار کمی طول کشید؛ بعد از بازگشائی مجدد هم مجوز برخی از داستان‌های این مجموعه ( با اینکه قبلا چاپ شده بود)،‌ دچار مشکل شد. من اصرار داشتم چیزی از داستان‌ها کم نشود چون آن را نوعی توهین به مخاطب می‌دانستم. در این فاصله مجموعه دیگری از بارتلمی به نام «روی پله‌های کنسرواتور» برای نشر افق کار کردم که زودتر از چاپ دوم «زن تسخیر شده» منتشر شد.  درون مایه داستان‌های مجموعه «روی پله‌های کنسرواتور» به جنگ و نگاه ضدجنگ و کنایی بارتلمی نسبت به سیاست‌های آمریکا برمی‌گردد. این کتاب هم در افق به چاپ دوم رسیده‌است. با این توضیحات، در واقع «زن تسخیرشده» دومین مجموعه به لحاظ زمانی است که از بارتلمی ترجمه کرده‌ام اما ویراست نشر  چشمه‌، جدیدترین نسخه موجود در بازار محسوب می‌شود.

        

درون‌مایه داستان‌های بارتلمی در مجموعه «زن تسخیرشده» به هم نزدیک است؟ و اینکه  آیا می‌توان یک هسته مرکزی برای آن‌ها در نظر گرفت؟
داستان‌های
بارتلمی در داستان‌هایش به زندگی معاصر و روزمرگی زندگی انسان‌ها می‌پردازد اما در پس آن همواره بازی‌های اسطوره‌ای او مشخص است.
بارتلمی، در تمام مجموعه‌هایش، در وجوهی مشترک هستند که همان وجوه باعث شده بارتلمی را پدر داستان‌نویسی پست‌مدرن بدانند. عناصری را می‌بینیم که کمابیش در تمام داستان‌های او تکرار می‌شوند؛ مثل نگاه طنز تلخ و کنایه آمیزی که نسبت به مسائل جدی اجتماع مثلا سیاست و جنگ و نهادهای رسمی دارد. بارتلمی در آثارش نهادهای رسمی را نقد می‌کند و قواعد جدی جامعه­‌اش را مسخره می‌کند. دیگر این که، سبک داستان‌نویسی بارتلمی قطعه‌قطعه‌نویسی است و در داستان‌های او مقدمه میانه و پایان مشخصی وجود ندارد. انگار که در حال خواندن قطعاتی جدا از هم هستیم که در نهایت آن قطعات به هم متصل می‌شوند و معنای کلان‌تری را می‌سازند.
نکته  مشترک دیگر این داستان‌ها این است که بازی‌های خاصی با مسائل اسطوره‌ای و تاریخی در آن‌ها وجود دارد و بارتلمی با این مفاهیم هم بازی می‌کند و به نوعی جنبه­ دیگر و فی‌البداهه‌ای از آن­‌ها ارائه می­‌کند. بارتلمی در داستان‌هایش به زندگی معاصر و روزمرگی زندگی انسان‌ها می‌پردازد اما در پس آن همواره بازی‌های اسطوره‌ای او مشخص است. به طور مثال در پس اسامی خیابان‌ها و فروشگاه ها و برنامه­‌های تلویزیونی امروزی، لایه زیرینی هویدا می‌شود که ریشه در همین ارجاعات دارد.

با توجه به اینکه مترجم آثار او هستید می‌توانید نویسنده خاصی را نام ببرید که بارتلمی از او تاثیر گرفته یا اینکه به نظرتان بارتلمی را می‌توان نویسنده آوانگاردی قلمداد کرد؟
بارتلمی نویسنده آوانگاردی بوده است. بارتلمی به همراه جان بارت و براتیگان جزو پیشروان پست‌مدرنیسم آمریکا بوده‌اند که البته سبک داستان­‌نویسی آن‌ها با هم متفاوت است. به نظرم بارتلمی در کل نویسنده­‌ای متاثر از تاریخ و ادبیات است ولو نشود مصداق‌های مشخصی از نویسندگان تاثیرگذار بر او را نام برد اما به شخصه معتقدم بارتلمی در داستان « بعضی از ما دوست‌مان کلبی را تهدید کرده بودند» تحت تاثیر داستانی از ادگار آلن‌پو به نام «خمره آمونتیلادو» است. در آن داستان هم راوی اول شخص، با خونسردی از تدارکات و مراحل اجرائی
بارتلمی در کل نویسنده­‌ای متاثر از تاریخ و ادبیات است ولو نشود مصداق­‌های مشخصی از نویسندگان تاثیرگزار بر او را نام برد.
قتل دوست نزدیکش می‌گوید بی این که دلیل مشخصی برای این قتل ذکر شود. بارتلمی روایتی پست مدرن و هیستریک از این داستان دارد. یا مثلا در اکثر داستان‌های بارتلمی رد پای قصه‌ها و افسانه­‌های معروف قبلی را می‌توان پیدا کرد. مثلا در داستانی به نام «شبح اپرای پاریس» با رمان «شبح اپرا»  و کاراکتر معروف آن یعنی همان خواننده اپرا که صورتش سوخته است،  شوخی و بازی‌های پست‌مدرن جالبی کرده است.

          
 
از این گذشته همان‌طور که گفتم بارتلمی علاقه زیادی به بازی‌های تاریخی دارد و در داستانی به نام «کورتس و مونتزوما» واقعیت تاریخی حمله اسپانیایی‌ها به مکزیک‌ها و غارت آن‌ها را به یک داستان کوتاه پست‌مدرن تبدیل کرده است. ردپای اتفاقات تاریخی به این شکل در آثار بارتلمی به وضوح قابل ردیابی است.

چه اثر جدیدی در دست ترجمه و نگارش دارید؟
یک مجموعه داستان برای نشر ققنوس ترجمه کرده ام که زیر چاپ است. شش داستان منتخب از نیویورکر  که در سال 2016 منتشر شده اند و نام آن را «ابریشمی گل‌برجسته» گذاشته‌ام. همچنین بخش دوم کتاب «بونوئلی‌ها» را برای نشر چشمه کار کرده‌ام. جلد نخست (با نشر چشمه) شامل داستانک­‌ها و اشعار و طرح­‌های ادبی بارتلمی در سال­‌های جوانیش بود؛ اما این جلد دوم که «جذابیت پنهان بونوئل» نام دارد کاملا سینمائی است: یعنی مجموعه‌ای از طرح‌های فیلم، فیلمنامه‌ها، ‌نمایشنامه‌ها, سخنرانی­‌ها و مطالب تئوریکی است که بونوئل درباره سینما نوشته, چه فیلم­‌های خودش و چه فیلم‌­های دیگران. که گلچین بسیار مهم و هیجان­‌انگیزی است. ضمنا مشغول ترجمه یک نوولت برای نشر افق هستم که در گروه شاهکارهای ادبی پنج میلی‌‌متری این انتشارات عرضه خواهد شد. 
همچنین مشغول نگارش رمان جدیدم هستم و هشت فصل آن را تا به حال نوشته‌ام و امیدوارم تا پایان سال به اتمام برسد.

گفتنی است مجموعه داستان «زن تسخیرشده» نوشته دونالد بارتلمی با ترجمه شیوا مقانلو در 105 صفحه و 700 نسخه به قیمت 12000 تومان در گروه جهان نو نشر چشمه منتشر شده است.

عملکرد ترجمه ای دقیق در مرداد 1397


تجربه ما تخصص ما است


آمار ترجمه در خرداد 1397

آمار ترجمه در تیر 1397


ارسال فایل از طریق روشهای زیر

1- ارسال فایل به ایمیل – کلیک کنید dagig.ins@gmail.com

2- ارسال فایل از تلگرام – کلیک کنیدt.me/rajabpoorbehnam

3- ارسال فایل از واتس آپ – 09142101720

(در سریعترین زمان با شما تماس می گیریم)


لقب ایراندوست را دهخدا به ریچارد فرای داد

مترجم کتاب «خاطرات ریچارد فرای» در گفت‌وگو با ایبنا:
لقب ایراندوست را دهخدا به ریچارد فرای داد
 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۹
 
 
بهمن زبردست می‌گوید: فرای در خاطرات خود از مرحوم دهخدا که با او خیلی دوست بوده، بسیار تعریف کرده است، مرحوم دهخدا به او لقب ایراندوست داده بود و فرای هم در تمام مواردی که به فارسی امضا می‌کرد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ریچارد نلسون فرای، زبانشناس و ایرانشناس آمریکایی است که بیش از ۷۰ سال از زندگی‌اش را صرف مطالعه و پژوهش درباره تاریخ و فرهنگ فلات ایران کرد. او یکی از مهم‌ترین ایرانشناسان و شرق‌شناسانی چون آرتور کریستین‌سن و آرتور پوپ، رومن گیرشمن و پروفسور آلبرت امستد بود که شرق‌شناسی را در دانشگاه‌های جهان بنیان گذاشتند و تألیفات بسیاری درباره فرهنگ و هنر و تاریخ ایران داشتند. تلاش‌های ریچارد نلسون فرای منجر به ایجاد کرسی تدریس مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا شد و به عنوان اولین استاد کرسی مطالعات ایرانی منصوب شد. همچنین یکی دیگر از کارهای فرای، تأسیس مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد بود. او یکی از بنیانگذاران مرکز مطالعات خاورمیانه در تهران بود و نخستین مدرسه تابستانی مطالعات ایرانی را در دانشگاه شیراز سازمان داد.
 
بهمن زبردست، مترجم کتاب «خاطرات ریچارد فرای» در گفت‌وگو با ایبنا درباه این کتاب گفت: این خاطرات شامل کلیتی از زندگی ریچارد فرای و خاطرات او مربوط به ایران است. کتاب شامل دو مصاحبه است که دو طرح تاریخ شفاهی، یکی کار شهلا حائری و دیگری کار سیدولی‌رضا نصر(پسر سید حسین نصر) بوده و نسخه‌های انگلیسی آن در اینترنت موجود است. این دو در سال‌های مختلف با ریچارد فرای صحبت کرده‌ و خاطرات او درباره ایران را جمع‌آوری کردند. همان‌طور که می‌دانید ریچارد فرای سال‌ها در روسیه، تاجیکستان و دیگر کشورها هم بوده است و خاطرات او گسترده است ولی در این دو مصاحبه فقط از خاطراتی که درباره ایران بوده، سوال شده است.
 


زبردست درباره قسمت‌های جذاب این خاطرات بیان کرد: برای من به عنوان یک ایرانی همه این خاطرات جذاب بود. مثلا اینکه ریچارد فرای 5 روز قبل از کودتای 28 مرداد به دیدار دکتر مصدق می‌رود. صحبت‌ها و سوالات زیادی در این باره هست، مثلا نامه‌ای که مصدق به آیزنهاور داده و آیزنهاور به آن جواب داده، چه بوده که در اینجا برای ریچارد فرای تعریف می‌کند و می‌گوید: «من به آیزنهاور نوشته‌ام که از نظر پولی نمی‌توانم مملکت را اداره کنم و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، کمونیست‌ها دولت را می‌گیرند.»، این خاطره و این موضوع خیلی برای من جالب بود؛ یا مثلا چیزهایی که درباره تاریخ ایران و اینکه رابطه دین و دولت قبل و بعد از مغول در ایران چطور بوده، صحبت می‌کند. یک جمله جالبی هم که دارد این است که می‌گوید من سال‌ها درباره ایران تحقیق کردم ولی تا زمانی که به ایران رفتم و مسئولیت پذیرفتم، یعنی مدیر موسسه ایرانشناسی در شیراز شدم، درک درستی از جامعه ایران و اینکه دیوانسالاری ایران چگونه کار می‌کند، نداشتم و این شرایط به اندازه سال‌ها درس تاریخ خواندن به من درس و تجربه آموخت.
 
نظر فرای به ایرانی‌ها نزدیک‌تر است تا به آمریکایی‌ها
این مترجم درباره دید و نظر فرای نسبت به ایران گفت: فرای در مجموع نظر مثبتی نسبت به ایران داشته است. مرحوم دهخدا به او لقب ایراندوست داده بود و فرای هم در تمام مواردی که به فارسی امضا می‌کرد، نام خود را ریچارد فرای ایراندوست می‌نوشت. علاقه او به ایران به حدی زیاد بود که با وجود اینکه خودش امریکایی است، نظرش این بود که آمریکا درک درستی از ایران ندارد و برخورد مناسبی با ایران نکرده است. در کل می‌توان گفت که نظر او به ایرانی‌ها نزدیک‌تر است تا به آمریکایی‌ها.
 

بهمن زبردست
زبردست درباره اندیشمندان ایرانی که فرای با آن‌ها در ارتباط و دوستی بوده، عنوان کرد: فرای در خاطرات خود از مرحوم دهخدا که با او خیلی دوست بوده، بسیار تعریف کرده است؛ یا از کسانی مانند شاهپور شهبازی که او را برای کار کردن در ایران دعوت کرده و تعداد دیگری از بزرگان ادبی ایران در خاطرات خود یاد کرده است. البته از برخی هم انتقاد کرده، مثلاً در مورد باستانی‌پاریزی می‌گوید، درست است که باستانی اطلاعات جالبی داشت، ولی نمی‌توانست تاریخ را به روش جدید تدریس کند و سر کلاس فقط قصه تعریف می‌کرد.
 
مترجم کتاب «خاطرات ریچارد فرای» درباره حیطه کاری فرای در ایران گفت: فرای بیشتر زبانشناس و ایرانشناس است و حیطه تخصص او بیشتر ایران باستان بود، ولی با فرهنگ ایران هم آشنا بوده است. مثلاً یک خانقاه خاکساریه در شیراز بوده، که فرای به آنجا می‌رود و در آنجا درویش می‌شود. البته پیر این فرقه در تهران به دلیل اینکه دین فرای مسیحی بوده، دستور می‌دهد که او را نپذیرند، اما پیروان این فرقه در شیراز او را می‌پذیرند. فرای رابطه گسترده‌ای با ایرانی‌ها داشته و به دیدار بسیاری از علما هم رفته، مثلا آیت‌الله بروجردی از کسانی است که فرای با او دیدار داشته است.
 
تاسف فرای از صدمه ایرانشناسی در غرب
زبردست درباره خواسته یا خواسته‌های فرای که در خاطرات او ذکر شده ولی به آن نرسیده، بیان کرد: فرای در بخشی از خاطرات خود می‌گوید خیلی حیف شد که کار موسسه ایرانشناسی که برای ایران تاسیس کردیم و خیلی از خارجی ها را به آن دعوت کردیم، ادامه پیدا نکرد. یا مثلاً خیلی تاسف می‌خورد که با به هم خوردن رابطه ایران با کشورهای غربی، ایرانشناسی هم در غرب صدمه دید و کسی هم روی این مسئله کار و هزینه‌ای نکرد؛ برعکس عرب‌ها که خیلی هزینه می‌کنند.
 
وی همچنین به وصیت فرای برای دفن او در ایران اشاره کرد و افزود: این دو مصاحبه که در قالب کتاب «خاطرات ریچارد فرای» چاپ شده، سال‌ها قبل از مرگ او انجام شده است؛ اما در همین مصاحبه‌ها هم اشاره می‌کند و با تأثر می‌گوید که من وصیت کرده‌ام در ایران دفن شوم. البته دولت‌ هم به او قول این کار را داده بود، اما  با اعتراض برخی که او را جاسوس CIA می‌دانستند، این کار انجام نشد. همسر ریچارد فرای هم ایرانی است، یعنی بار دومی که ازدواج می کند، همسر ایرانی برمی‌گزیند.


ریچارد فرای و رومن گیرشمن در محوطه باستانی شوش- سال 1345
زبردست به بحث‌هایی که فرای درباره ایران داشته هم اشاره کرد و گفت: فرای در خاطرات خود، درباره خیلی چیزها در ایران نظر داده و مطالبی دارد که شرق‌شناسان دیگر به آن توجهی ندارند. مثلاً درباره تفاوت آجر نایین با آجر شهر دیگری مثل شیراز می‌گوید که آجر نایین به دلیل نمک کمتر، دیرتر خراب می‌شود. یا اینکه می‌گوید، کارگر اصفهانی پرکار و کارگر شیرازی تنبل‌تر است. فرهنگ ایران بسیار برای او جالب است و با نگاهی دقیق به آن پرداخته است. مثلاً در خاطرات خود از تفاوت یک فرد شمال شهری با جنوب شهری در تهران تفاوت شهرستان‌ها و تهران و ... مطالبی را بیان کرده است که شاید هیچ کس دیگری با این دقت و ظرافت به آن نپرداخته باشد. چیز جالبی هم که به آن اشاره کرده این است که می‌گوید، من خودم را ایرانی‌تر می‌دانم تا کسانی که در ایران به دنیا آمده‌اند؛ چرا که کسی که در ایران به دنیا آمده، از اول این زبان و ملیت را داشته، ولی من برای رسیدن به آن زحمت کشیده‌ام؛ پس من از بعضی ایرانی‌ها، ایرانی‌تر هستم.
 
وی در ادامه اظهار کرد: دو مصاحبه‌ای که در این کتاب ترجمه شده‌اند، با هم همپوشانی دارند، اما خیلی جالب است که در آن مصاحبه‌ای که پسر آقای نصر با وی انجام داده، خیلی از پدر او بد نمی‌گوید، ولی در مصاحبه‌ای که خانم حائری دارد، این طور نیست. در کل این دو مصاحبه با هم بسیار تفاوت دارند. مثلاً در آن مصاحبه‌ای که زمانش دیرتر است، فرای برخی مسائل را فراموش کرده است. بنابراین با اینکه هر دو مصاحبه در مواردی هم‌پوشانی دارند، اما من لازم دیدم که هر دو آن‌ها ترجمه شود.
 
ترجمه «خاطرات ریچار فرای» برای قدردانی از زحمات یک ایراندوست
زبردست در دلیل خود برای ترجمه کتاب «خاطرات ریچارد فرای» عنوان کرد: من به فرای خیلی علاقه داشتم و کتاب‌های او را خوانده بودم. کتاب خاطرات ریچارد فرای، شماره دوم طرح تاریخ شفاهی در انتشارات شرکت سهامی انتشار است و شماره اول آن خاطرات دکتر قریب است؛ بنابراین برای ترجمه این کتاب، با ناشر هم صحبت کردم و با هم به این نتیجه رسیدیم، ولی خوشحالم که این انتخاب را کردم. البته به عنوان یک ایرانی، یک مقدار هم از برخوردی که با فراری در زمان دفن او شد و آن احترامی که باید به او گذاشته نشد، احساس عذاب وجدان می‌کردم؛ بنابراین فکر کردم شاید ترجمه این اثر جبرانی باشد در قدردانی از زحمات این ایراندوست و ایرانشناس غربی.

پروانه ناشران غیر‌فعال باید باطل شود

قداست نشر از بین رفته است
 
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۶
 
 
صالح رامسری بازنگری آیین‌نامه صدور پروانه نشر را ضروری ارزیابی کرد و مقدمه این جریان را شناسایی ناشران غیر‌فعال دانست.
 
صالح رامسری، مدیرمسئول انتشارات معین در گفت‌و‌‌گو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) درباره لزوم بازبینی آیین‌نامه صدور پروانه نشر با بیان این مطلب که آیین‌نامه فعلی ایراد‌هایی دارد بیان کرد: وقتی پروانه نشر بدون نظارت صادر می‌شود، خودبه‌خود حرمت، قداست و عزت نشر کتاب از بین می‌‌رود.

قداست نشر از بین رفته است
وی با بیان این مطلب که پیش از این انتخاب کتاب، کشف مترجم و یا مولف برای ناشران از اهمیت بیشتری برخوردار بود، افزود: متاسفانه قداست بسیاری از موضوعات از‌جمله نشر با سیاست‌های غلط  از دست رفته است و یکی از دلایل این مساله صدور بی‌رویه پروانه نشر است.

این ناشر ادامه داد: به‌عنوان مثال در دوره‌های گذشته راحت‌ترین راه برای مولفانی که هیچ نشری حاضر به چاپ کتابش نمی‌شد، گرفتن پروانه نشر بوده است. البته تعداد زیادی نیز برای استفاده از امکاناتی مانند فیلم و زینک درخواست پروانه نشر کردند، به‌طوری که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل افزایش بی‌رویه تعداد متقاضیان پروانه نشر، موانعی را ایجاد کرد.     
 
رامسری با اشاره به وجود بیش از 12 هزار ناشر در کشور افزود: پیش از این فقط چند ناشر بزرگ در کشور فعالیت می‌کردند که اعتبار قابل توجهی هم داشتند. در حالی‌که امروزه شاهدیم بسیاری از ناشران جدید و یا تازه‌وارد برای پیشگیری از لغو مجوز، از ناشران فعال می‌خواهند تا لوگو نشر آن‌ها را در کتاب‌هاشان درج کنند و به‌طور اشتراکی کتاب چاپ کنند.  
 
پروانه ناشران غیر‌فعال باطل شود
وی گفت: معتقدم نخستین اقدام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بازنگری، آیین‌نامه صدور پروانه نشر است. البته پیش از این باید عملکرد صاحبان پروانه نشر بررسی و مجوز ناشران غیر‌فعال باطل شود.
 
مدیرمسئول انتشارات معین درباره تنظیم آیین‌نامه جدید بیان کرد: برگزاری دوره‌های آموزشی از سوی اتحادیه ناشران و کتاب‌‌فروشان یکی از اقدامات موثر در بهبود وضعیت صدور پروانه نشر است. تعیین معیار تاهل و مدرک کارشناسی نیز قابل قبول به نظر می‌‌رسد اما کافی نیست.
 
عبدالرحیم جعفری هم لیسانس نداشت
مدیرمسئول انتشارات معین در پاسخ به انتقاد برخی از ناشران درباره کافی نبودن معیار مدرک کارشناسی برای دریافت پروانه نشر افزود: افرادی در نشر کتاب فعالیت می‌کنند که فقط 6 کلاس سواد دارند و از بسیاری دانش‌آموختگان مقطع دکتری برای مدیریت نشر دانش بیشتری دارند. مگر عبدالرحیم جعفری و یا بسیاری از ناشران قدیمی لیسانس داشتند؟ این‌ها با کتاب بزرگ شدند. بنابراین معیار مدرک لیسانس از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تنها با هدف ایجاد یک سد تعیین شده است.               
 
تعدد ناشر=افزایش احتمال فساد
رامسری ادامه داد: اشکالی برای صدور پروانه نشر به هر متقاضی وجود ندارد اما به این شرط که دوره‌های آموزشی اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان را سپری کند. همچنین ضرورت دارد که بعد از گذراندن دوره‌‌های آموزشی، فعالیت صاحب پروانه نشر طی پنج سال رصد شود.
 
وی درباره  لزوم توجه بیشتر به معیار‌های مهارتی مدیریت نشر، درباره واگذار کردن مجوز نشر گفت: برخی از صاحبان پروانه نشر، مجوز فعالیت خود را با ثبت محضری به دیگری واگذار می‌کنند و فرد متقاضی بعد از دریافت مجوز با توجه به توافق دو طرفه ماهیانه و یا یکجا هزینه‌ای را به صاحب اولیه پروانه پرداخت می‌کند.

رامسری افزود:‌ تعدادی از این افراد را می‌شناسم که فعالیت قابل توجهی دارند، بنابراین در بررسی صلاحیت افراد متقاضی پروانه نشر پیچیدگی‌های فراوانی وجود دارد.
 
این فعال حوزه نشر با تاکید بر لزوم شناسایی صاحبان مجوز نشر غیر‌فعال ادامه داد: تعداد زیاد مرکز نشر، زمینه‌های فساد را فراهم می‌کند.