فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

کنفرانس بین‌المللی اخلاق و فلسفه اخلاقی برگزار می‌شود

تاریخ انتشار : شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۰
 
بیست و یکمین کنفرانس بین‌المللی اخلاق و فلسفه اخلاقی مارس ۲۰۱۹ در اوزاکا، ژاپن برگزار می‌شود.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بیست و یکمین کنفرانس بین‌المللی اخلاق و فلسفه اخلاقی در روزهای ۲۷ و ۲۸ مارس ۲۰۱۹ در اوزاکا، ژاپن برگزار می‌شود.

محور موضوعات کنفرانس شامل فلسفه اخلاق ، اخلاق، رفتار درست و اشتباه، اخلاق، مسائل متافیزیکی، عینی گرایی و نسبیت گرایی، مسائل روانشناختی در زمینه فراشناختی، انحصارطلبی و بی نظمی، احساس و عقل، اخلاق قانونی، نسبیت اخلاقی، نظریه فضیلت، نظریه قرارداد اجتماعی، اخلاق کاربردی، اصول نظارتی در اخلاق کاربردی، مسائل مربوط به اخلاق کاربردی، سقط جنین، نوزادان، حقوق حیوانات، نگرانی‌های محیطی، همجنسگرایی، مجازات اعدام و جنگ هسته‌ای می‌شود.

از علاقه‌مندان به موضوعات فوق دعوت می‌شود چکیده آثار خود را به نشانی https://waset.org/apply/۲۰۱۹/۰۳/osaka/ICMMP?step=۲ ارسال کنند. مهلت ارسال آثار ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۸ است. برای کسب اطلاعات بیشتر به نشانی https://waset.org/conference/۲۰۱۹/۰۳/osaka/ICMMP مراجعه شود.

​5 نویسنده‌ای که منبع الهام‌شان داستایفسکی بوده است

​5 نویسنده‌ای که منبع الهام‌شان داستایفسکی بوده است

 
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۳۰
, مترجم : مریم سیفی‌پور
 
داستایفسکی، نویسنده بزرگ قرن نوزدهم روس بر نویسندگان بسیاری از نیچه تا همینگوی تاثیرگذار و منبع الهام‌شان بوده است. تاثیر او همچنین بر ژانرهای ادبی و جریان‌های رایج فلسفی انکار نشدنی است.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از راشیا بیاند- داستایفسکی، نویسنده شهیر روس بر دیدگاه بسیاری از نویسندگان پس از خود تاثیرگذار بوده است. کافکا ارتباط عمیقی با او احساس می‌کرده و عبارت‌هایی از رمان «جوان خام» داستایفسکی را با لذت برای دوستش ماکس برود می‌خوانده است؛ نویسنده‌ای که بعدها نوشت، فصل پنجم این رمان تاثیر بسیاری بر سبک کافکا گذاشت. جیمز جویس او را مردی توصیف کرده که بیش از هر نویسنده دیگری نثر مدرن را ابداع کرد. ویرجینیا وولف درباره آثار او نوشت که تار و پود آن‌ها با روح و جان تنیده شده و ما بی آن‌که خود بدانیم، درون آن شناور می‌شویم و مانند گردابی گمراه و شگفت‌زده به چرخش درمی‌آییم و در عین حال سرشار از سرگیجه‌ای خلسه‌وار می‌شویم. گابریل‌گارسیا‌ مارکز و هاروکی موراکامی از نوجوانی جزو طرفداران داستایفسکی بوده‌اند. شاید بتوان گفت تنها نویسنده‌ای که او را درنیافت، ولادیمیر ناباکوف بزرگ بود. در این مطلب به 5 نویسنده مهم که داستایفسکی منبع و سرچشمه الهام‌شان بوده اشاره می‌کنیم.

ژان پل سارتر

سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم یک اومانیسم است» نوشته است: « داستایفسکی می‌گوید: اگر خدا وجود نمی‌داشت هرچیزی مجاز بود و این عبارت برای اگزیستانسیالیسم، نقطه شروع بود.» این عبارت در واقع چکیده‌ای از دیدگاه ایوان کارامازوف است و در تفسیر سارتر به این معنا است که اگر خدا وجود نمی‌داشت بشر مسئول همه چیز بود؛ بدون هیچ شانسی برای درخواست بخشش نهایی.

ادبیات روس خیلی پیش از ظهور و پیدایش اگزیستانسیالیسم به دنبال کلی فهم بشر بود. داستایفسکی پیش از این تلاش‌هایی را برای حل معمای مسئولیت خود و خدا در نمونه‌هایی از شخصیت راسکولنیکف در رمان «جنایت و مکافات» استاوروگین در «شیاطین» و ایوان کارامازوف در «برادران کارامازوف» کرده بود.

می‌توانیم بگوییم که ایمان، پاسخ اصلی به همه این سوال‌ها بوده؛ آنچه با مفهوم اگزیستانسیالیسم در غرب در تعارض است.

ارنست همینگوی

موضع همینگوی در برابر داستایفسکی در داستان اتوبیوگرافیک «پاریس، جشنی بیکران» انعکاس می‌یابد. در قسمت‌هایی از این کتاب آمده است: «در آثار داستایفسکی مطالب باور نکردنی وجود دارد که بنا نبود باور کنی اما برخی چنان حقیقت داشتند که پس از خواندنشان دگرگون می‌شدی- اینجا بی‌مایگی و جنون، خبث طینت و قداست و دیوانگی و قماربازی برای شناختن وجود دارد. همان‌طور که چشم‌اندازها و جاده‌ها در آثار تورگینف و حرکت یگان‌ها و زمین‌ها افسرها و افراد و صحنه‌های نبرد در اثر تولستوی.»

پس از چنین مدحی، همینگوی گاهی وقت‌ها از او به طرز دیگری یاد می‌کرده است: «به داستایفسکی فکر می‌کنم چطور یک نفر می‌تواند این اندازه بد بنویسد. به طرزی باورنکردنی بد و شما احساس کنید که اتفاقا خیلی هم عمیق و پرمغز است.»

برخی از کارشناسان روس معتقدند که در همینگوی کمی حس حسادت نسبت به داستایفسکی وجود داشته است.

ویلیام فاکنر

کتاب‌های زیادی به بررسی علاقه فاکنر به داستایفسکی پرداخته‌اند. این نویسنده آمریکایی، نویسنده روس را یکی از سرچشمه‌های اصلی الهام ادبیات در کنار انجیل و شکسپیر توصیف کرده بود. «برداران کارامازوف» بیشترین تاثیر را بر او داشته و فاکنر این کتاب را بارها و بارها می‌خوانده است. او حتی زمانی به هرت کرن، شاعر آمریکایی نوشت که در ادبیات آمریکا چیزی شبیه این رمان وجود ندارد.

دکتر رابرت هاملین، متخصص آثار فاکنر دراین باره گفت: «فاکنر مانند داستایفسکی به مطالعه بحران شخصیت در قلب بحران جامعه علاقه‌مند بود. یک خانواده معمولی که فاکنر توصیف می‌کند نماد اخلاق جمعی و شرایط کلی یک ملت است؛ همان چیزی که در آثار داستایفسکی مشهود است که شخصیت‌ها در دوراهی‌های اخلاق، ایمان و عواطف قرار می‌گیرند.»

 
 نیچه

نیچه با «جنایت و مکافات»، «ابله» و «خاطرات خانه مردگان» آشنایی داشت. می‌گویند پس از آنکه فیلسوف آلمانی رمان «آزردگان، تحقیر و توهین‌شده‌ها» را می‌خواند، احترامش به داستایفسکی دوچندان می‌شود. بیشتر کارشناسان معتقدند که رمان کوتاه «یادداشت‌های زیرزمینی» دربردارنده درخشان‌ترین افکار داستایفسکی است. سارتر و نیچه نیز بر همین عقیده بودند و این یادداشت‌ها را شاهکاری درکارهای روانشناسانه نامیده بودند. نیچه علاقه بسیاری به ادبیات روس داشت و پوشکین، میخائیل لرمونتوف  و نیکلای گوگول را خوانده بود و پس از آن اقرار کرده بود داستایفسکی زیباترین کشف او در سراسر زندگی‌اش بوده: «داستایفسکی را می‌شناسید؟ به غیر از استاندل هیچ شخصیتی به اندازه داستایفسکی برای من اعجاب‌آور نبوده و تا این حد از خواندن آثارش احساس لذت نکرده بودم. او درست مانند یک روانشناس است که با او نقاط مشترک بسیاری دارم.»

اورهان پاموک

به اعتقاد پاموک، تولستوی بزرگ‌ترین استاد رمان است. اما نویسنده ترک بیش از همه تحت‌تاثیر داستایفسکی بوده است. پاموک در یک کنفرانس مطبوعاتی در سنت پترزبورگ گفته بود که پس از خواندن «برادران کارامازوف» زندگی‌اش به طور کامل تغییر کرده و همچنین این احساس را داشته که مخاطب مستقیم داستایفسکی در این رمان سترگ بوده و نویسنده روس برای او چیزهایی از مردم و زندگی آشکار کرده که شخص دیگری از آن‌ها آگاهی ندارد.

پاموک در سن بیست سالگی رمان «شیاطین» را خوانده بوده و پس از خواندن آن احساس ترس و شگفتی به او دست داده بوده است.  او به گفته خودش هیچ کتاب دیگری پس از آن نتوانسته تاثیری چنان عمیق و ماندگار بر او بگذارد.

دلیل علاقه‌نداشتن جوانان به متون ادبیات کلاسیک از نگاه چهلتن

دلیل علاقه‌نداشتن جوانان به متون ادبیات کلاسیک از نگاه چهلتن

 
تاریخ انتشار : شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۰
 
 
امیرحسن چهلتن گفت: اگر توجه کنید جوان‌های الآن علاقه‌ای به مطالعه ادبیات کلاسیک فارسی ندارند و دلیلش این است که از صفویه به بعد فقط به وجه آموزشی این متون توجه شده است.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست دیدار و گفت‌وگو با امیرحسن چهلتن با حضور این داستان‌نویس و تعدادی از مخاطبان آثارش در موسسه فرهنگی هفت اقلیم برگزار شد.

در این نشست که مهدی افروزمنش با چهلتن گفت‌وگو می‌کرد، در ابتدا گفت: از یک مقطعی داستان‌هایتان به تلخی گرایید و در کتاب «تهران شهر بی‌آسمان»، این موضوع به قدری تشدید شد.
چهلتن در پاسخ به این نکته گفت: هر آدمی در کار حرفه‌ای خودش در دوره‌ای بالغ می‌شود. وقتی شروع کردم به نوشتنِ اولین داستان‌هایم به بلوغ نرسیده بودم؛ نوشتن برایم مثل یک نیاز بود و من در حد مقدورات خودم می‌نوشتم، دانش عمومی خودم و شناختی که از جامعه داشتم.

وی افزود:‌ اما شکی نیست که وقتی انسان زندگی می‌کند و تجربیات زیستی‌اش سرشارتر و با تاریخ معاصر آشنا می‌شود -که خیلی هم مهم است و من همیشه اهمیت تاریخ و جغرافیا را به دوستانم گوشزد می‌کنم- باعث تغییر و تحول انسان می‌شود. همچنین با توجه به فاصله‌های چند ساله بین آثارم، این تغییرات باید طبیعی باشد. بالاخره با گذشت زمان، انسان بیشتر در بحر اتفاقات محیط زندگی خود فرو می‌رود و به دریافت‌های تازه‌ای می‌رسد حتی در دریافت‌های گذشته‌اش تجدید نظر می‌کند و اصولا این خاصیت انسان است که مرتب تجربه می‌کند و دانسته‌های جدید یاد می‌گیرد.

این داستان‌نویس درباره داشتن نگاه هیولایی به تهران گفت: تهران این جنبه‌های هیولایی را مثل هر شهر بزرگ دیگری دارد. یعنی در واقع کالبد شهری است اما معنا و فرهنگ شهری در آن وجود ندارد. این تصور اشتباه است که تراکم انسان‌ها و ماشین‌ها و خانه‌ها و مغازه‌ها می‌توانند شهر بسازند. اصلا این‌طور نیست. و باید اضافه کنم که توجهی که من به تهران دارم، به‌ خاطر تهران بودنش نیست بلکه به خاطر این است که شهر من است؛ من در این شهر به دنیا آمدم و تمام خاطرات خانوادگی‌ام متعلق به این شهر است. من از کودکی به محیط اطرافم توجه داشتم، تمام کاسب‌های محل را می‌شناختم و برای من موقعیت داستانی خارج از مکان نمی‌تواند پدید بیاید و شکل بگیرد؛ تمام این‌ها من را به جغرافیای تهران وابسته کرده است. من فکر می‌کنم که حداقل تا٦٠یا٧٠ سال دیگر، تهران بافت طبقاتی ندارد، یعنی همه چیز قاطی شده‌است، این را خیلی روشن می‌توانید ببینید. مثلا من یادم می‌آید که یکی از همسایه‌های ما دربان بانک و دیگری تیمسار بود. تهران همچین ترکیبی دارد.

چهلتن در بخشی از سخنانش درباره حضور زنان در داستان‌هایش گفت: ذهن زنانه به جزئیات توجه دارد و این همان چیزی است که داستان را پدید می‌آورد. کلیات گزارش روزنامه‌ها است، ولی داستان یعنی همان گزارش‌ها به علاوه انبوهی از جزئیات و خرده روایت‌ها و خرده داستان‌ها که یک رمان یا داستان را پدید می‌آورد. زن‌ها نسبت به مردها داستانی‌تر هستند چون متفاوت‌اند و چون ذهنشان خطی نیست. البته نه به این معنا که در آقایان مصداق نداشته باشد به‌ویژه درمورد هنرمندان این‌طور نیست، هنرمندها کسانی هستند که نیمه مخالف خودشان از لحاظ جنسیت را به بروز در آورده‌اند؛ بنابراین در هر نویسنده مرد خوب، یک وجه زنانه وجود دارد و بالعکس. در غیر این صورت در نوشتن کم می آورد.

نویسنده رمان «روضه قاسم» همچنین گفت: من داستان و رمان را جامع ترین شکل در میان اشکال هنری برای شناخت جامعه می‌دانم. برای همین است که می‌گوییم اگر می‌خواهید روسی بودن در قرن هجدهم را بدانید داستایوفسکی بخوانید و این یعنی قدرت ادبیات! از کودکی زن‌ها برای من موجودات جالب‌تری بودند؛ حرف‌هایشان، زندگی‌شان و پیچ و خم‌های فکری‌شان. مادر من به هیچ یک از زن‌هایی که تا به‌حال نوشتم نزدیک نیست، ولی من زبان فارسی را از مادرم یاد گرفتم. زبان در ادبیات اتفاق می‌افتد. با وجود خوب بودن کتاب‌های درسی، ما از طریق آنها نمی‌توانیم با زبان فارسی آشنا شویم. اگر توجه کنید جوان‌های الآن علاقه‌ای به مطالعه ادبیات کلاسیک فارسی ندارند و دلیلش این است که از صفویه به بعد فقط به وجه آموزشی این متون توجه شده است.

این داستان‌نویس درباره جایگاه تحقیق در نویسندگی‌اش گفت: وقتی تصمیم می‌گیرم در مورد موضوعی بنویسم، ابتدا شروع می‌کنم به خواندن مطالب مرتبط با آن موضوع. نوشتن یک رمان برای من مثل انجام یک پروژه فنی است به این معنی که شما باید مطالعات بسیاری داشته باشید. بزرگترین لذت من از نوشتن، حین نوشتن اتفاق می‌افتد. من در آن لحظات اصلا به مجوز گرفتن و چاپ شدن کتابم فکر نمی‌کنم. به‌نظرم این وضعیت، نشانه این است که من هنوز در کارم حرفه‌ای نیستم، البته برای کار هنری نمی‌شود حرفه‌ای بود. کسی که کار حرفه‌ای می‌کند، بازار را حتما در نظر می‌گیرد. من از آن دسته نویسنده‌هایی نیستم که امکان فروش به معنای واقعی را بلد باشم. نمی‌توانم در چهارچوب امکانات و تقاضای بازار بنویسم. بنابراین من بیشتر برای پاسخ به یک نیاز درونی می‌نویسم. و تا همین جای کار هم از نتیجه‌اش ناراضی نیستم.

وی در پایان گفت: فکر می‌کنم سرنوشت من این است و نمی‌توانم دستکاری‌اش کنم. می‌توانم مهاجرت کنم ولی آیا می‌توانم به زبان دیگری بنویسم؟ وقتی نمی‌توانم، سرنوشت برای من این‌طور است که یک نویسنده ایرانی باشم با تمام محدودیت هایش! ٢٠ سال پیش این شانس برای من ایجاد شد که با مطبوعات بسیار معروف بین‌المللی ارتباط برقرار کنم و برایشان بنویسم و بعد کم کم زمینه ترجمه آثار من ایجاد شد. خوشبختانه این امکان برای من فراهم شد بدون این که تصمیمش را گرفته باشم. من ٢٧ سال است که در یکی از محلات تهران زندگی می‌کنم و تقریبا هیچ کس نمی‌داند من نویسنده هستم. یک بار رفته بودم فتوکپی بگیرم که از من پرسیدند: آقا شما کارگردان هستید؟ گفتم نه. طرف مقابلم گفت: ولی عکست را در روزنامه دیدم! این جامعه چنین انزوایی را تحمیل می‌کند.