فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

«وقتی که او رفت» منتشر شد


جلد

رمان «وقتی که او رفت» نوشته لیزا جوئل، با ترجمه علی شاهمرادی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این رمان نخستین کتاب گروه انتشاراتی خزه و سنگ است که کارش را به تازگی و بنا بر اعلام، با رویکرد ترجمه آثار خوشخوان و تازه ادبیات جهان آغاز کرده است. این گروه انتشاراتی مجموعه‌ای است متشکل از نشر خزه به مدیرمسئولی محسن فرجی و نشر سنگ به مدیرمسئولی کامران محمدی.

تریلر «وقتی که او رفت» در ۳۵۲ صفحه و با بهای ۳۵ هزار تومان از سوی نشر «خزه» راهی بازار نشر شده و درباره دختر نوجوانی است که ناگهان گم می‌شود.

بر اساس اعلام ناشر، این رمان در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های وال‌استریت‌ژورنال، یواس‌ای‌ تودی و نیویورک تایمز و نامزد بهترین رمان تریلر در سال ۲۰۱۸ بوده است.

رونمایی از «خاما» در شهرکتاب مرکزی


https://cdn.isna.ir/d/2018/01/22/3/57626146.jpg
مراسم رونمایی از رمان «خاما»، جدیدترین اثر یوسف علیخانی با حضور نویسنده اثر و محمد دهقانی در شهرکتاب مرکزی برگزار می‌‌شود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «خاما» جدیدترین اثر یوسف علیخانى از ساعت 18 روز چهارشنبه (چهار بهمن‌ماه) در شهرکتاب مرکزى با حضور نویسنده کتاب معرفى و جشن امضای آن برگزار مى‌شود.
 این مراسم با حضور محمد دهقانى برگزار می‌شود و علاقه‌مندان می‌توانند جدیدترین اثر یوسف علیخانی را تهیه کنند و با نویسنده اثر به گفت‌وگو بپردازند.
 «خاما» داستانی عاشقانه دارد و ماجرایی را با محوریت مردمان کُرد مهاجر غرب ایران روایت می‌کند. علیخانی در متن کوتاهی در پشت جلد کتاب نوشته است: «خاما نباید نوشته می‌شد. یک بار یکی خیلی سال قبل او را زندگی کرد و در شبی، این راز مگو را گفت و دیگر به سخن در نیامد. لال شد. و گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به یکی که کارش گفتن است. این کلمه‌ها امید دارند خاما زنده شود و آن راوی هم. به رقص و به رنگ رنگ  زرد و قرمز این حلفه آتش باید که جاری شد.»
 رمان «خاما» در 448 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و به‌بهای 33 هزار تومان توسط انتشارات آموت منتشر شده است.
 علاقه‌مندان برای حضور در این مراسم می‌توانند در زمان مشخص شده به شهرکتاب مرکزى واقع در خیابان شریعتى بالاتر از خیابان مطهرى، جنب پمپ بنزین، نبش کوچه کلاته مراجعه کنند.

دو رمان از بیژن بیجاری منتشر شد



 https://scontent-frt3-2.cdninstagram.com/vp/e861ec07ad544bed6016f6dde81482e7/5B6359C0/t51.2885-15/e35/30079748_2009477602646694_2185495869506191360_n.jpg
دو رمان
(تماشای یک رویای تباه شده / باغ سرخ)
بیژن بیجاری
نشر آموت/ چاپ اول/ ۳۲۰ صفحه/ ۲۵۰۰۰ تومان
گاهی برخی از نویسنده‌ها نه به دلیل یک داستان یا رمان که به خاطر مجموعه آثارشان شناخته می‌شوند. بیژن بیجاری متولد ۱۳۳۰ اصفهان، از نویسنده‌های نسل سوم داستان‌نویسی معاصر ایران به دلیل زبان پاکیزه و خلق دنیایی سیال و جاری و توجه به زیرساخت روان‌شناختی شخصیت‌های داستان‌هایش و در عین نگاه ویژه‌اش به مرگ، چهره‌ای متفاوت و شناخته شده در این عرصه است.
داستان‌هایش از سال ۱۳۵۱ در مجلاتی چون فردوسی و نگین و بعدها در مجلات آدینه و دنیای سخن و تکاپو و کلک  و ... منتشر شدند. نخستین مجموعه داستانش به نام «عرصه‌های کسالت» سال ۱۳۶۹ به همت «هوشنگ گلشیری» در نشر نیلوفر منتشر شد و پس از آن دو مجموعه داستان «پرگار» (۱۳۷۴) و «قصه‌های مکرر» (۱۳۸۰) و دو رمان «تماشای یک رویای تباه شده» (۱۳۷۷)  و «باغ سرخ» (۱۳۷۷) از این نویسنده در نشر مرکز منتشر شد.
بیژن بیجاری سال ۱۳۷۷ به کالیفرنیا مهاجرت کرد و همچنان با کلمه و داستان دمساز است. او معتقد است: این نوشتن است که مرگم را به تعویق می‌اندازد.
اینک پس از سال‌ها دو رمان او به نام‌های #تماشای_یک_رویای_تباه_شده و #باغ_سرخ در یک جلد با عنوان دو رمان در ۳۲۰ صفحه و به قیمت ۲۵۰۰۰ تومان توسط «نشر آموت» منتشرشده است.

دلیل علاقه‌نداشتن جوانان به متون ادبیات کلاسیک از نگاه چهلتن

دلیل علاقه‌نداشتن جوانان به متون ادبیات کلاسیک از نگاه چهلتن

 
تاریخ انتشار : شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۰
 
 
امیرحسن چهلتن گفت: اگر توجه کنید جوان‌های الآن علاقه‌ای به مطالعه ادبیات کلاسیک فارسی ندارند و دلیلش این است که از صفویه به بعد فقط به وجه آموزشی این متون توجه شده است.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست دیدار و گفت‌وگو با امیرحسن چهلتن با حضور این داستان‌نویس و تعدادی از مخاطبان آثارش در موسسه فرهنگی هفت اقلیم برگزار شد.

در این نشست که مهدی افروزمنش با چهلتن گفت‌وگو می‌کرد، در ابتدا گفت: از یک مقطعی داستان‌هایتان به تلخی گرایید و در کتاب «تهران شهر بی‌آسمان»، این موضوع به قدری تشدید شد.
چهلتن در پاسخ به این نکته گفت: هر آدمی در کار حرفه‌ای خودش در دوره‌ای بالغ می‌شود. وقتی شروع کردم به نوشتنِ اولین داستان‌هایم به بلوغ نرسیده بودم؛ نوشتن برایم مثل یک نیاز بود و من در حد مقدورات خودم می‌نوشتم، دانش عمومی خودم و شناختی که از جامعه داشتم.

وی افزود:‌ اما شکی نیست که وقتی انسان زندگی می‌کند و تجربیات زیستی‌اش سرشارتر و با تاریخ معاصر آشنا می‌شود -که خیلی هم مهم است و من همیشه اهمیت تاریخ و جغرافیا را به دوستانم گوشزد می‌کنم- باعث تغییر و تحول انسان می‌شود. همچنین با توجه به فاصله‌های چند ساله بین آثارم، این تغییرات باید طبیعی باشد. بالاخره با گذشت زمان، انسان بیشتر در بحر اتفاقات محیط زندگی خود فرو می‌رود و به دریافت‌های تازه‌ای می‌رسد حتی در دریافت‌های گذشته‌اش تجدید نظر می‌کند و اصولا این خاصیت انسان است که مرتب تجربه می‌کند و دانسته‌های جدید یاد می‌گیرد.

این داستان‌نویس درباره داشتن نگاه هیولایی به تهران گفت: تهران این جنبه‌های هیولایی را مثل هر شهر بزرگ دیگری دارد. یعنی در واقع کالبد شهری است اما معنا و فرهنگ شهری در آن وجود ندارد. این تصور اشتباه است که تراکم انسان‌ها و ماشین‌ها و خانه‌ها و مغازه‌ها می‌توانند شهر بسازند. اصلا این‌طور نیست. و باید اضافه کنم که توجهی که من به تهران دارم، به‌ خاطر تهران بودنش نیست بلکه به خاطر این است که شهر من است؛ من در این شهر به دنیا آمدم و تمام خاطرات خانوادگی‌ام متعلق به این شهر است. من از کودکی به محیط اطرافم توجه داشتم، تمام کاسب‌های محل را می‌شناختم و برای من موقعیت داستانی خارج از مکان نمی‌تواند پدید بیاید و شکل بگیرد؛ تمام این‌ها من را به جغرافیای تهران وابسته کرده است. من فکر می‌کنم که حداقل تا٦٠یا٧٠ سال دیگر، تهران بافت طبقاتی ندارد، یعنی همه چیز قاطی شده‌است، این را خیلی روشن می‌توانید ببینید. مثلا من یادم می‌آید که یکی از همسایه‌های ما دربان بانک و دیگری تیمسار بود. تهران همچین ترکیبی دارد.

چهلتن در بخشی از سخنانش درباره حضور زنان در داستان‌هایش گفت: ذهن زنانه به جزئیات توجه دارد و این همان چیزی است که داستان را پدید می‌آورد. کلیات گزارش روزنامه‌ها است، ولی داستان یعنی همان گزارش‌ها به علاوه انبوهی از جزئیات و خرده روایت‌ها و خرده داستان‌ها که یک رمان یا داستان را پدید می‌آورد. زن‌ها نسبت به مردها داستانی‌تر هستند چون متفاوت‌اند و چون ذهنشان خطی نیست. البته نه به این معنا که در آقایان مصداق نداشته باشد به‌ویژه درمورد هنرمندان این‌طور نیست، هنرمندها کسانی هستند که نیمه مخالف خودشان از لحاظ جنسیت را به بروز در آورده‌اند؛ بنابراین در هر نویسنده مرد خوب، یک وجه زنانه وجود دارد و بالعکس. در غیر این صورت در نوشتن کم می آورد.

نویسنده رمان «روضه قاسم» همچنین گفت: من داستان و رمان را جامع ترین شکل در میان اشکال هنری برای شناخت جامعه می‌دانم. برای همین است که می‌گوییم اگر می‌خواهید روسی بودن در قرن هجدهم را بدانید داستایوفسکی بخوانید و این یعنی قدرت ادبیات! از کودکی زن‌ها برای من موجودات جالب‌تری بودند؛ حرف‌هایشان، زندگی‌شان و پیچ و خم‌های فکری‌شان. مادر من به هیچ یک از زن‌هایی که تا به‌حال نوشتم نزدیک نیست، ولی من زبان فارسی را از مادرم یاد گرفتم. زبان در ادبیات اتفاق می‌افتد. با وجود خوب بودن کتاب‌های درسی، ما از طریق آنها نمی‌توانیم با زبان فارسی آشنا شویم. اگر توجه کنید جوان‌های الآن علاقه‌ای به مطالعه ادبیات کلاسیک فارسی ندارند و دلیلش این است که از صفویه به بعد فقط به وجه آموزشی این متون توجه شده است.

این داستان‌نویس درباره جایگاه تحقیق در نویسندگی‌اش گفت: وقتی تصمیم می‌گیرم در مورد موضوعی بنویسم، ابتدا شروع می‌کنم به خواندن مطالب مرتبط با آن موضوع. نوشتن یک رمان برای من مثل انجام یک پروژه فنی است به این معنی که شما باید مطالعات بسیاری داشته باشید. بزرگترین لذت من از نوشتن، حین نوشتن اتفاق می‌افتد. من در آن لحظات اصلا به مجوز گرفتن و چاپ شدن کتابم فکر نمی‌کنم. به‌نظرم این وضعیت، نشانه این است که من هنوز در کارم حرفه‌ای نیستم، البته برای کار هنری نمی‌شود حرفه‌ای بود. کسی که کار حرفه‌ای می‌کند، بازار را حتما در نظر می‌گیرد. من از آن دسته نویسنده‌هایی نیستم که امکان فروش به معنای واقعی را بلد باشم. نمی‌توانم در چهارچوب امکانات و تقاضای بازار بنویسم. بنابراین من بیشتر برای پاسخ به یک نیاز درونی می‌نویسم. و تا همین جای کار هم از نتیجه‌اش ناراضی نیستم.

وی در پایان گفت: فکر می‌کنم سرنوشت من این است و نمی‌توانم دستکاری‌اش کنم. می‌توانم مهاجرت کنم ولی آیا می‌توانم به زبان دیگری بنویسم؟ وقتی نمی‌توانم، سرنوشت برای من این‌طور است که یک نویسنده ایرانی باشم با تمام محدودیت هایش! ٢٠ سال پیش این شانس برای من ایجاد شد که با مطبوعات بسیار معروف بین‌المللی ارتباط برقرار کنم و برایشان بنویسم و بعد کم کم زمینه ترجمه آثار من ایجاد شد. خوشبختانه این امکان برای من فراهم شد بدون این که تصمیمش را گرفته باشم. من ٢٧ سال است که در یکی از محلات تهران زندگی می‌کنم و تقریبا هیچ کس نمی‌داند من نویسنده هستم. یک بار رفته بودم فتوکپی بگیرم که از من پرسیدند: آقا شما کارگردان هستید؟ گفتم نه. طرف مقابلم گفت: ولی عکست را در روزنامه دیدم! این جامعه چنین انزوایی را تحمیل می‌کند.