شمس جان در مثنوی معنوی
تألیف: مهناز پامناری
«اگر برف و یخی بگوید که من آفتاب تموز را دیدم و آفتاب تموز بر من تافت، هیچ عاقل باور نکند. محال است که آفتاب تموز بتابد و یخ و برف را نگدازد.»
«فیه مافیه»
آفتاب تموز با تمام قدرت خود تابید و اثری از برف و یخ نماند. عشق چون آتشی شد و فراخنای گستره هستی مولانا را متحول کرد. جهش روحانی که حاصل این عشق است، در دیوان شمس و مثنوی معنوی تجلی یافته است. سراسر مثنوی تحت تاثیر الهامات شمس است. بازتاب اثر بزرگ و بیمانند شمس، «مقالات» را که ناخواسته از زبان او به یادگار مانده، در دیوان شمس و پس از آن در مثنوی کبیر میبینیم… «مقالات» مجموعه پرسشها و پاسخها، اندیشهها و روایتها و قصههایی است که شمس به مناسبتهای گوناگون بر زبان میآورده و کسانی از مریدان مولانا ثبت و یادداشت میکردهاند… بسیاری از حکایتها و تمثیلهایی که مولانا در مثنوی پایه مباحث ارشادی خود قرار داده، پیش از آن در «مقالات شمس» آمده است. در عین حال موارد دیگری هم وجود دارد که یک حکایت، هم در «مقالات شمس» و هم در آثار سنایی و عطار و … آمده است. [اما] شمس در مقالات [خود] از زبان مولانا میگوید: «از وقتی با تو آشنا شدهام، این کتابها در نظرم بیذوق شده است» (مقالات، دفتر اول، ۱۸۶) و خود شمس نیز به قوت کلام و سحر سخن خویش واقف است: «آن کس که به صحبت من ره یافت علامتش آن است که صحبت دیگران بر او سرد شود و تلخ شود؛ نه چنان سرد شود و همچنین صحبت میکند؛ بلکه چنانکه نتواند با ایشان صحبت کردن» (مقالات، دفتر اول، ۷۴)….
مولانا در دیوان شمس در وصف «مقالات میگوید:
بس که از نکته خوبش همه در فتنه فتند
کاین مقالات خوش از فهم خردمند گذشت
استاد فرزانه دکتر محمدعلی موحد در پیشگفتار «مقالات» به صراحت میفرماید: «توضیح معنی و دریافت مفهوم مثنوی بیمدد مقالات، ممکن نیست و توجه به ارتباط بین مقالات شمس و مثنوی، مشکلات مثنوی را روشن میسازد.» (مقالات شمس، ۳۸)
کتاب حاضر [شمس جان در مثنوی معنوی نوشته خانم مهناز پامناری] مجموعهای است که در نظر دارد تاثیرپذیری مولانا را از شمس بیان کند. چه در اندیشه و عناصر سازنده آن و چه در کاربرد آیات و احادیث و تاویل آنها. در بخشی دیگر مشترکات واژگان و کاربرد زبانی و ارسال مثل را بررسی کرده و نیز قصص و روایات مشترک هر دو اثر بیان شده است. در بخش اول تصویری کوتاه از زندگی پربار مولانا ارائه شده است. سپس حضور نورانی شمس در دورهای از حیات مولانا، شامل دو فصل مرجالبحرین و شعاع شمس، همراه با یک مقدمه بیان شده است…
در فصل اول به آشنایی مولانا با شمس پرداخته شده و فصل دوم به اثربخشی شمس و دگرگونی و تحولی که پس از او در حالات و افعال مولانا صورت گرفته، اختصاص یافته است. در بخش دوم به بررسی عنصر اندیشه در مثنوی و مقالات و مشترکات هر دو اثر پرداخته شده که شامل هفت فصل است:
۱) عقل و عشق؛ ۲) شیخ و مرید؛ ۳) تعلیم و تربیت؛ ۴) اسارت و آزادی؛ ۵) کفر و ایمان؛ ۶) صحبت و سکوت؛ ۷) نور و ظلمت
در بخش سوم به بررسی و تاویل آیات و احادیث مشترک در مقالات و مثنوی و تاثیرپذیری مولانا از تعابیر شمس توجه شده که این نیز در دو فصل با یک مقدمه تحت عنوان «تاویل چیست؟» تنظیم گشته است.
در بخش چهارم به بررسی قصص و تمثیلات و زبان مشترک در مقالات و مثنوی و تاثیرپذیری مولانا از شمس اشاره شده است که شامل سه فصل است. فصل اول اختصاص به «روایت»های مشترک دارد و فصل دوم «ارسال مثل» و در فصل سوم به کاربرد واژگان مشترک پرداخته شده است… برای کشف افکار مولانا، اصیل ترین مآخذ همانآثار اوست. از این رو برای پیبردن به راز و رمزهای زندگیش آثار او از جمله فیهمافیه و مجالس سبعه و مکاتیب و سپس مناقبنامههای او مورد بررسی قرار گرفته است.۱
همچنان که در مقدمه کتاب اشاره شده است «شمس جان در مثنوی معنوی» مشتمل بر چهار بخش است که به ترتیب به زندگینامه مولانا، بررسی عنصر اندیشه در مثنوی، بررسی تاویل آیات و احادیث مشترک و بررسی قصص و تمثیلات و زبان مشترک در مقالات شمس و مثنوی شریف میپردازد.
در بخش اول از شمس و صلاح الدین زرکوب و حسامالدین چلبی یاد میشود. در بخش دوم به مقولاتی مانند عقل و عشق و شیخ و مرید و … نور و ظلمت پرداخته شده و بخش سوم به آیات و احادیث مشترک در مقالات و مثنوی اختصاص دارد در بخش چهارم روایتهای مشترک در مقالات و مثنوی به خواننده معرفی میشوند.
از خواندنیترین بخشهای کتاب، فصل ششم از بخش دوم است تحت عنوان «صحبت و سکوت» . مولف کتاب در باب «صحبت و سکوت» به نقل از هجویری در کشف المحجوب آورده است: «هرکسی را گریبان خود باید گرفتاندرحال نطق و سکوت. اگر کلامش به حق بود، گفتارش بهتر از خاموشی و اگر باطل بود، خاموشی بهتر از گفتار … گروهی از مدعیان مشتی … عباراتی از معانی خالی بر دست گرفتهاند و میگویند که گفتار، فاضلتر از سکوت و گروهی از جهال که مناره از چاه نشناسند، سکوت به جهل خود بستهاند و میگویند خاموشی بهتر از گفتار است و این هر دو همچون یکدیگر باشند.
پس تا که را فراگفتار آرند و که را خاموش کنند.»۲
«یکی از مسایل مورد اختلاف در باب طریقت و سیروسلوک این است که آیا برای تهذیب اخلاق و استکمال نفس، خلوت و عزلت بهتر و به مقصود نزدیکتر است یا صحبت و جمعیت و با یاران معاشرت و آمیزش کردن؟ از مجموع تحقیقات به عمل آمده میتوان نتیجه گرفت که در اختیار گرفتن خلوت و انزوا، یا صحبت و جمعیت، به طور مطلق، حکم کلی و قاطع نمیتوان داد؛ بلکه باید گفت که این امر نسبت به اختلاف احوال و اوضاع و روحیات سالکان و همچنین اشخاصی که ممکن است طرف صبحت و مجالت واقع شوند تفاوت میکند اما مولوی تمام مواضع را در جای جای شش دفتر مثنوی خویش به تفصیل یا اختصار ذکر کرده است.۳ نویسنده کتاب سپس به ارائه مثالهایی متعدد در این باب از مثنوی شریف و کتاب «مقالات» میپردازد که بیانگر ادعای فوق است.
کتاب «شمسجان در مثنوی معنوی» با مقدمه عالمانه دکتر سیدعلی محمد سجادی توسط انتشارات «کلک سیمین» در ۲۰۰ صفحه و با حروفچینی و صفحهبندی مناسب روانه بازار نشر شده است.
درآخرین صفحات کتاب، منابع و مآخذ تحقیق معرفی شدهاند ولی جای فهرست کوتاهی از نامهای کسان و جایها (فهرست اعلام) در این کتاب تحقیقی خالی است. طرح روی جلد کتاب نیز شاید با اندکی دقت و وسواس بیشتر میتوانست زیباتر عرضه شود و از آن جمله تعبیر «شمسجان» که به رنگ قرمز در دامان صوفی در حال سماع نشسته است میتوانست سبز باشد و نشانهای از «باغ سبز عشق کو بیمنتهاست» و «جز غم و شادی در آن بس میوههاست». به هر روی توفیق مولف محترم کتاب را در نگارش مقالات و کتابهایی از این دست، خواستاریم.
پینویسها:
۱) صفحه ۱۷ کتاب
۲) همان،ص ۱۰۲
۳) همان، ص۱۰۲