فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

حق ندارید این کتاب‌ها را بخوانید! (۲)


چرا خواندن یک کتاب ممنوع می شود؟ چه کسانی باید به محتوای یک کتاب اعتراض کنند و حرفشان آن قدر تاثیرگذار باشد تا به راحتی مانع چاپ یک کتاب شوند یا آن را از لیست کتاب های درسی حذف کنند، حتی از قفسه ای کتابخانه ها نیز جمع کنند؟ اصلا کدام کتاب ها معمولا در تور ممیزها و شبه ممیزها صید شده اند؟
هفته نامه همشهری جوان - حورا نژادصداقت: چرا خواندن یک کتاب ممنوع می شود؟ چه کسانی باید به محتوای یک کتاب اعتراض کنند و حرفشان آن قدر تاثیرگذار باشد تا به راحتی مانع چاپ یک کتاب شوند یا آن را از لیست کتاب های درسی حذف کنند، حتی از قفسه ای کتابخانه ها نیز جمع کنند؟ اصلا کدام کتاب ها معمولا در تور ممیزها و شبه ممیزها صید شده اند؟ این ها سوالاتی است که در دو جلد «کتاب ممنوع» به آن ها جواب داده شده است، البته لیست این دو جلد بیش از هر چیز شامل آثار آمریکایی و چند کشور دیگر می شود.
 
جالب این است که بعضی از کتاب ها فقط به خاطر توضیحات مفصل یک نفر یا مسئولان یک مدرسه یا حتی والدین یک مدرسه کلا ممنوع شده اند؛ یعنی تاثیر زنگ های کتابخوانی اجباری و البته آزاد در ینگه دنیا، آن قدر زیاد است که حتی یک نفر در یک ایالات دورافتاده هم که شکایت کند، کلا کتاب را زیر سوال می برد و رسانه ای می شود. هرچند، همیشه معلم ها و والدین نبوده اند که وضعیت ممنوعیت را برای یک کتاب بار آورده اند بلکه کشیش ها و افرادی با گرایش های نژادپرستانه و... هم کم باعث ممنوعیت کتاب ها نشده اند. لیست این کتاب ها طولانی است و احتمالا هر کتابخوانی سراغ آن برود، چند تا از رمان هایش را خوانده است. ما هم این جا به خاطر کمبود جا، فقط به چند نمونه اشاره کردیم تا مشت نمونه ای برای خروار باشد.
 
سفرهای گالیور
نویسنده: جاناتان سویفت
انتشارات: 1726 در انگلستان
 
حق ندارید بخوانید 

گالیور هم با آن سفرهای مختلف و کوچک و بزرگ دیده شدن ناگهانی اش از چشم ممیزها دور نماند. چرا؟ چون سویفت توانسته بود با استفاده از تمثیل و نماد حرف هایش را بزند و اعتراض کند. کسی می تواند به طور قطع بگوید که منظور سویفت از سرزمین لی لی پوت ها چه بود؟ جواب این سوال هر چه باشد، مهم این است که سفرهای گالیور در یک برهه از هر جهت نکوهش شده بود و آن را شرور و مستهجن می دانستند، البته باید کمی شرایط را هم در نظر گرفت.
 
گویا سفرهای گالیور زمانی منتشر می شود که دیدگاه متفکران نسبت به جایگاه انسان در دنیا تغییر کرده بود و کم کم داشتند انسان را از موجود گناهکار و شیطانی به مخلوق باکرامت خدا تبدیل می کردند (صفحه 301 جلد دوم کتاب ممنوع). این کتاب از آن هایی بوده که در نسخه اولش تعدادی ممیزی انجام شده بود و در نسخه های بعدی فقط بعضی خلاصه سازی های کوچک در آن رخ داده بود.

سلاخ خانه شماره پنج

نویسنده: کورت ونه گات
انتشارات: 1969 در آمریکا
 
حق ندارید بخوانید 

این کتاب مفتخر است به کلی ایراد و اشکال و ممنوعیت های مختلف از طرف دانش آموزان، معلمان، کتابخانه ها، کشیش ها و... همه نوع دلیلی هم می توان برای ممنوعیتش پیدا کرد: قساوت، زبان بیش از حد مدرن، ناسزاگویی، کفرگویی، ارائه تصویر ضدمیهن پرستانه از جنگ و... بین تمام دادگاه ها و اعتراض ها یکی از همه شنیدنی تر است. معلم یک دبیرستان در سال 1973، این کتاب را یک اثر هیجان انگیز معاصر می داند و گرچه آن را برای تایید به مدیریت مدرسه ارسال می کند ولی خودسر تدریسش را سر کلاس آغاز می کند.
 
فقط یکی از دانش آموزانش اعتراض می کند و ماجرا بالا می گیرد و سرپرستان کلیسای محلی می گویند که اصلا این کتاب «ابزار شیطان» است؛ گرچه هیچ کدامشان این کتاب را نخوانده بودند اما تصمیم می گیرند آن را بسوزانند! آن معلم هم که دیگر قرار نبوده قراردادش تمدید شود، این طور دفاع می کند: «چند تا کلمه چهار حرفی در یک کتاب که مسئله بزرگی نیست. دانش آموزان این کلمات را قبلا شنیده اند. من همیشه فکر می کردم هدف مدرسه این است که افراد را برای زندگی در دنیای بزرگ و بی رحم آماده کند اما ظاهر امر نشان می دهد که این طور نیست.»

فارنهایت 451
 
نویسنده: ری برادبری
انتشارات: 1953 در آمریکا
 
حق ندارید بخوانید 

این کتاب کلا درباره ممیزی کتاب و جامعه ای است که کتاب خواندن در آن ممنوع است. همین موضوع باعث شده بود که کتاب سال ها غیرقابل انتشار باشد و بعد هم ناشرش آن را 13 سال تمام با ممیزی هایی به چاپ می رساند. جالب تر این که خود نویسنده در تمام این 13 سال از ممیزی شدن کتابش بی خبر بود. تازه سال 1979 بود که برادبری به کمک یکی از دوستانش فهمید، نسخه ممیزی شده کتابش در بازار هست. خلاصه، آن را جمع کردند و بالاخره سال 1980 نسخه اصلی کتاب به دست مردم رسید. جالب این که در 1992 نسخه ای از این رمان را بین دانش آموزان توزیع کردند که از قبل، معلم ها با ماژیک سیاه روی کلماتی مثل «به جهنم» و «لعنتی» خط کشیده بودند. همین کار باعث شد دوباره یک غوغای رسانه ای برپا شود و مدرسه هم کوتاه بیاید و اعلام کند که دیگر از نسخه های ممیزی شده استفاده نمی کند.

موش ها و آدم ها

نویسنده: جان اشتاین (استاین) بک
انتشارات: 1937 در آمریکا
 
حق ندارید بخوانید 

هر کسی که از راه رسیده، به این کتاب اشکال گرفته است و آن قدر خواندنش را ممنوع اعلام کردند تا این که کتاب رکورددار دومین اثر از بین ممنوع ها شد. رمان درباره دو دوست به نام «لنی» و «جورج» است که در یک مزرعه کار می کنند و دلشان می خواهد مزرعه مستقلی برای خود داشته باشند. اولین بار در 1953 ایرلند کتاب را به خاطر زبان رکیک در لیست آثار ممنوع قرار داد.
 
تا سال 1980، حداقل پنج شهر دیگر هم این کتاب را دقیقا به همین دلیل ممنوع اعلام کردند به این ترتیب هر چند سال یک بار به  دلیلی متفاوت یا مشابه کسی از جایی سربرآورد و کتاب را ممنوع کرد؛ یکی گفت کفرگویی دارد و یکی هم گفت عبارات توهین آمیز. حتی تا اوایل قرن 21 یک عده مخالف خوانده شدنش بودند؛ مثلا والدین دانش آموزان مدرسه ای در سال 2003 گفتند که این کتاب ارزش های سنتی ما را به فراموشی سپرده. مسئولان مدرسه هم پذیرفتند و کتاب دیگری برای انجام تکلیف و خواندن به دانش آموزانشان دادند.
 
حق ندارید بخوانید
• دو جلد «کتاب های ممنوع» که در آن سرگذشت رمان های ممنوع شده به دلایل اجتماعی و سیاسی در آمریکا و جهان است، با ترجمه طاهره رضایی و محسن حنیف در انتشارات علمی و فرهنگی (با همکاری بنیاد شعرو ادبیات داستانی ایرانیان) منتشر شده است و هر جلد آن 26 هزار تومان قیمت دارد.
 
حق ندارید بخوانید
کتاب «خوشه های خشم» از اشتاین بک نیز دچار ممیزی های مختلف شده است.

«بیمار انگلیسی» برنده جایزه بوکر طلایی شد


 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۲۸
, مترجم : سحر حسابی
 
 
پنج ماه پیش بنیاد جایزه «من بوکر» تصمیم گرفت جایزه‌ای را تحت عنوان «جایزه طلایی من‌ بوکر» برای پنجاهمین سال تولدش به بهترین داستان پنج دهه گذشته اهدا کند. مراسم اعلام برنده این جایزه دقایقی پیش برگزار شد و مایکل اونداتیه با کتاب «بیمار انگلیسی» به عنوان برگزیده این جایزه در پنج دهه گذشته معرفی شد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورک‌تایمز، «بیمار انگلیسی»، داستان عاشقانه‌یِ مایکل اونداتیه در دوران جنگ برنده جایزه من بوکر طلایی شد.
 
هلنا کندی، رئیس بنیاد جایزه من بوکر طی بیانیه‌ای اعلام کرد: «کتاب «بیمار انگلیسی» داستانی بسیار جذاب، شاعرانه، و فلسفی دارد. با رسیدن جایزه من بوکر به پنجاه سالگی مشاهده می‌کنیم همه آثار برنده جایزه بوکر همچنان منتشر می‌شوند و این نشان از میراث غنی و تأثیر این جایزه در دنیای کتاب دارد.»
 
مایکل اونداتیه در سال 1943 در سریلانکا به دنیا آمد و در حال حاضر در کانادا سکونت دارد. «بیمار انگلیسی» زندگی چهار شخصیت مختلف را نشان می‌دهد که در دوره جنگ جهانی دوم گرد هم می‌آیند. داستانِ اونداتیه در سال 1992 برنده جایزه من بوکر شد. داستانی که دستاویز ساخت فیلمی سینمایی با هنرمندی کریستین اسکات توماس شد و در سال 1997 موفق به دریافت هفت جایزه در مراسم اسکار از جمله بهترین فیلم شد.


 
 

نام‌های بزرگی چون آیریس مرداک، وی. اس. نایپول، ویلیام گولدینگ، کازوئو ایشی‌گورو، ایِن مک‌ایوان، آرونداتی روی، مارگارت آتوود، هیلاری منتل، و کینگسلی آمیس تاکنون برنده جایزه «من بوکر» شده‌اند. برگزیدگانی که به انتخاب هیئت داوران خاص هر دوره به عنوان منتخب سال انتخاب شده‌اند اما این بار بنیاد جایزه «من بوکر» به مناسبت گذشت نیم قرن از مردم درخواست کرد کتاب برگزیده این جایزه را انتخاب کنند.
 
پنج داور برای داوری هر دهه از پنجاه سال گذشته انتخاب شدند و هر کدام یک اثر را به عنوان برگزیده آن دهه خاص انتخاب کردند. در نهایت این پنج اثر به رأی عموم گذاشته و یک اثر به عنوان برگزیده انتخاب شد.
 
رابرت مک‌کرام، ویراستار بخش ادبی مجله «آبزرور» برای داوری دهه 70 میلادی، لمن سیسای، شاعر برای دهه 80، کامیلا شمسی، داستان‌نویس برای دهه 90، سیمون هویو، داستان‌نویس و گزارشگر برای دهه 2000، و در نهایت هولی مک‌نیش، شاعر برای داوری دهه اول قرن بیست و یکم انتخاب شدند. سپس «در یک کشور آزاد» به عنوان منتخب دهه 70، «ببر ماه» نوشته پنه‌لوپه لایولی به عنوان برگزیده دهه 80، «بیمار انگلیسی» نوشته مایکل اونداتیه به عنوان برگزیده دهه 90، «تالار گرگ» نوشته هیلاری منتل و «لینکلن در باردو» نوشته جورج ساندرز به عنوان برگزیده دهه 2000 و 2010 میلادی معرفی شدند.
 
این جایزه اولین بار در سال 1969 برگزار شد به تدریج به مهم‌ترین جایزه داستانی بریتانیا تبدیل شد و موجبات موفقیت بسیاری از نویسندگان را فراهم آورد. جایزه‌ای که در آغاز فقط آثار نویسندگان کشورهای همسود بریتانیایی را مود تجلیل قرار می‌داد اما این قانون در دوسال گذشته تغییر کرد و «من بوکر» نام دو نویسنده آمریکایی را به فهرست برندگان خود اضافه کرد.
 
پشتیبانی مالی جایزه طلایی «من بوکر» توسط چند کتابخانه‌ها، کتابفروشی‌ها، و ناشران سراسر بریتانیا و همچنین کمک‌های مالی آنلاین تأمین شد.
 

رونمایی از «خاما» در شهرکتاب مرکزی


https://cdn.isna.ir/d/2018/01/22/3/57626146.jpg
مراسم رونمایی از رمان «خاما»، جدیدترین اثر یوسف علیخانی با حضور نویسنده اثر و محمد دهقانی در شهرکتاب مرکزی برگزار می‌‌شود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «خاما» جدیدترین اثر یوسف علیخانى از ساعت 18 روز چهارشنبه (چهار بهمن‌ماه) در شهرکتاب مرکزى با حضور نویسنده کتاب معرفى و جشن امضای آن برگزار مى‌شود.
 این مراسم با حضور محمد دهقانى برگزار می‌شود و علاقه‌مندان می‌توانند جدیدترین اثر یوسف علیخانی را تهیه کنند و با نویسنده اثر به گفت‌وگو بپردازند.
 «خاما» داستانی عاشقانه دارد و ماجرایی را با محوریت مردمان کُرد مهاجر غرب ایران روایت می‌کند. علیخانی در متن کوتاهی در پشت جلد کتاب نوشته است: «خاما نباید نوشته می‌شد. یک بار یکی خیلی سال قبل او را زندگی کرد و در شبی، این راز مگو را گفت و دیگر به سخن در نیامد. لال شد. و گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به یکی که کارش گفتن است. این کلمه‌ها امید دارند خاما زنده شود و آن راوی هم. به رقص و به رنگ رنگ  زرد و قرمز این حلفه آتش باید که جاری شد.»
 رمان «خاما» در 448 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و به‌بهای 33 هزار تومان توسط انتشارات آموت منتشر شده است.
 علاقه‌مندان برای حضور در این مراسم می‌توانند در زمان مشخص شده به شهرکتاب مرکزى واقع در خیابان شریعتى بالاتر از خیابان مطهرى، جنب پمپ بنزین، نبش کوچه کلاته مراجعه کنند.

نسخه قاچاق کتابم را پشت چراغ قرمز به من پیشنهاد کردند

مصاحبه نویسندگان و مخاطبان با آرونداتی روی؛

نسخه قاچاق کتابم را پشت چراغ قرمز به من پیشنهاد کردند

 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۵۲
, مترجم : سحر حسابی
 
 
آرونداتی روی، نویسنده هندی شخصیتی معروف در ایران و جهان است. او با داستان «خدای چیزهای کوچک» در سال 2008 برنده جایزه بوکر شد و یکی از صد چهره تأثیرگذار سال 2014 به انتخاب مجله تایم است. مجله «گاردین» ترتیبی داده است تا خوانندگان و نویسندگان پرسش‌های خود را از نویسنده هندی بپرسند.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، آرونداتی روی علاقه زیادی به عجله کردن ندارد! برای نوشتن داستان در انتظار می‌ماند تا شخصیت‌هایش خود را به او بنمایانند و به تدریج دوستی و اعتمادی بین‌شان شکل می‌گیرد. بعضی اوقت اتفاقات سیاسی سبب می‌شوند کارش به تعویق بیفتد.
 
به عنوان نمونه در سال 2014 انتخابات ریاست‌جمهوری در هندوستان برگزار شد و نرندرا مُدی به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد. آن زمان روی به مدت هفت سال روی داستانش کار کرده بود اما پیروزی مُدی سبب شد دست از نوشتن بردارد و انتشار کتاب «وزارت نهایت شادی» به تأخیر افتاد.
 
خود روی در این باره می‌گوید: «من هم مانند مردم شوکه شدم. انتخابات ریاست جمهوری اهمست زیادی داشت. با انتخاب گزینه مناسب می‌توانستیم 5 سال با خیال راحت به زندگی ادامه دهیم. ما شکست خوردیم و باید شکست را می‌پذیرفتیم.»
 
شاید عدم انتخاب کاندیدای مورد نظر نویسنده هندی شکست بزرگی بود اما انتشار کتاب «وزارت نهایت شادی» در سال گذشته پیروزی بزرگی برایش به حساب می‌آمد. روی از تجربیات خود در کتاب جدیدش سخن می‌گوید. حتی به این نکته که او در دانشگاه معماری خوانده و برای استقلال کشمیر جنگیده است نیز اشاره شده است. روی خیلی زود دریافت علاقه‌ای به معماری ندارد: «در رشته معماری فارغ‌التحصیل شدم اما هیچ‌وقت ساختمانی نساختم زیرا علاقه‌ای به ساختن ساختمان‌های شیک برای ثروتمندان نداشتم.»
 
نوشتن بهترین اتفاق زندگی خانم نویسنده است: «در آغاز فهمیدم اگر نویسنده شوم رئیسی نخواهم داشت!» او حالا و در سن 56 سالگی نیز تمایل خود به سرکش بودن را در چارچوبی مثبت حفظ کرده است. با او در دفتر ناشرش، پنگوئن رندوم هاوس ملاقات کردیم و سؤال نویسندگان را مطرح کردیم. پرسش و پاسخ جذاب ما را با برنده جایزه بوکر بخوانید:
 
ایو اینسلر، نمایشنامه‌نویس: کدام برخورد مخاطبین «وزارت نهایت شادی» شگفت‌زده‌تان کرد؟
چند برخورد جذاب از طرف خوانندگان داشتم. یکی از مخاطبین معتقد بود این کتاب تلاش نمی‌کند چیزی را جهانی یا مفهومی کند یا این کتاب جزئیات زیادی درباره یک مکان دارد. البته اولین موضوعی که من را شگفت‌زده کرد ترجمه این کتاب به 34 زبان مختلف است و این کتاب حتی در ویتنام و گرجستان نیز مخاطب دارد. نامه‌ای از یکی از خوانندگان فلسطینی دریافت کردم که از من برای نوع نگارش داستانم تشکر کرد زیرا سبب شد ترجمه کردنش سخت نباشد. از اینکه که تخیل و تصورسازی درباره این کتاب به بیش از یک زبان صورت می‌گیرد بسیار خوشحالم. نکته جذاب دیگر این است که وقتی پشت چراغ قرمزی در هندوستان بودم دستفروشان خرید نسخه قاچاق این کتاب را به نصف قیمت به من پیشنهاد ‌کردند.
 
سبحا رائو، نویسنده هندی: کی دریافتید کودکی‌تان به پایان رسیده است؟
هنوز به پایان نرسیده است. کودکی یک نویسنده نباید هیچ‌گاه به پایان برسد. همیشه از آدم‌هایی که تصوری از کودکی‌شان ندارم می‌ترسم. به خاطر شرایطی که در آن به دنیا آمده‌ام و زندگی کرده‌ام مجبور بودم کودکی با رفتارهای بزرگسالان باشم و حالا به عنوان یک برگسال دوست دارم گاهی کودکی کنم.
 
آلی اسمیت، نویسنده: من طرفدار پر و پا قرص نوشته‌هایتان هستم. مهم نیست رمان باشد یا مقاله. اما چه موضوعی سبب می‌شود که چهارچوب رمان امکانی را برای ما فراهم می‌کند که گونه‌های دیگر نگارش نمی‌تواند؟
وقتی عکاسی ایجاد شد نقاشی را از دور رقابت خارج کرد و وقتی فیلم‌ها تولید شدند تئاتر را کنار زدند. بهتر است بپرسیم رمان چه کاری باید انجام دهد که دیگر گونه‌های ادبی نمی‌توانند و این سؤال را بارها هنگام نوشتن «وزارت نهایت شادی» از خود پرسیدم. در بخشی از داستان از قول جیمز بالدوین نوشتم «آنها حرف من را باور نخواهند کرد زیرا می‌توانند حقیقت را می‌گویم.» بنابراین اگر بخواهیم در داستان از موضوعات سیاسی سخن بگوییم کاربرد خود را از دست می‌دهند. فقط یک رمان می‌تواند درباره عشق، جنسیت‌گرایی، موسیقی، شعر، و افزایش حقوق انسان در جامعه به طور همزمان سخن بگوید و عمق زیادی هم به این موضوعات می‌بخشد. حتی مغز انسان توانایی درک فقط یک مفهوم را به طور کامل دارد  و فقط رمان توانایی درک همه این موضوعات را به صورت عمیق دارد.
 
شلی مک‌نامارا و یوون فاررل، معمار: شما در جایی گفتید ادبیات درباره موضوعات نیست و درباره دنیا و همه است و ادبیات پدیده‌ای عمیق، زیبا، و پیچیده است. آیا عقیده‌ای مشابه را درباره معماری دارید؟
بله، البته. من دانشجوی معماری هستم و اگر بخواهم حرفه‌ای به جز نویسندگی انتخاب کنم انتخاب من معماری خواهد بود زیرا معماری درباره همه چیز است. یکی از افرادی که سبب شد به معماری علاقه‌مند شوم لوری بیکر بود. او بریتانیایی است اما در هند زندگی کرده است. بیکر توجه ویژه‌ای به مواد و منشأ آنان دارد و علیه این ایده بود که ساختمان‌ها را باید طوری ساخت که برای مدتی طولانی پایدار بمانند. او به من آموخت معماری زیبا به قیمت بالای آن ربطی ندارد. بنابراین از دیدگاه من معماری هنری زیبا و بسیار عمیق است.
 
سؤال‌های چند تن از خوانندگان را با آرونداتی روی مطرح کردیم:
شما در داستان‌هایتان تعادلی بین تحقیق، اتوبیوگرافی، و دنیای تخیلی برقرار می‌کنید. این موضوع تا چه اندازه برایتان اهمیت دارد؟
من تحقیقی انجام نمی‌دهم. همیشه اول موضوعی کنجکاوی‌ام را برمی‌انگیزد و دلیل خاصی هم ندارد و سپس نمی‌توانم دست از سر این موضوع بردارم و حتی کتاب‌های غیرداستانی نوشته‌ام. اما در رمان این اتفاق به طور ناخودآگاه رخ می‌دهد. شخصیت‌ها به سمت نویسنده می‌آیند. درست مثل این است که کسی را در خیابان ببینی و سپس برای بار دوم در جایی دیگر آن فرد را ملاقات کنی و دوستی بین شما ایجاد شود. همیشه برای نوشتن داستان منتظر می‌مانم و سپس ایده‌ای در خانه را می‌زند. باید پذیرای آن باشید. باید اجازه بدهی خودش وارد شود و دنبالش نکنی. خود من بخشی از دنیایی هستم که توصیفش می‌کنم. به همین دلیل گاهی بدون اینکه خودم آگاه باشم داستان درباره خودم می‌شود. وقتی پذیرای شخصیت‌های مختلف باشید ناخودآگاه داستان درباره خود نویسنده می‌شود.
 
من و دوستم همیشه درباره بهترین‌های بوکر حرف می‌زنیم و «خدای چیزهای کوچک» به نظر من بهترین داستان برنده بوکر است. آیا شما هم با دوستانتان در این باره سخن می‌گویید. کتاب موردعلاقه شما در میان بوکر کدام است و چرا؟
نه. من چنین گفت و گویی نداشته‌ام زیرا دوست ندارم درباره کتاب‌ها این چنین فکر کنم. کتاب‌ها بی‌نظیر هستند. به همین دلیل به شکل سلسله مراتبی به آن نگاه نمی‌کنم. برای من قابل درک است که مردم دوست دارند به کتاب‌ها جایزه بدهند اما این نظر شماست و اصلا عنوان «کتاب‌های بوکری» را در ذهن ندارم.
 
چطور بخش‌هایی را که اشک‌مان را درمی‌آورد می‌نویسید؟ ایا خودتان هنگام نوشتن این بخش‌ها گریه می‌کنید؟
نوشتن و گریه کردن آدم‌ها با هم فرق می‌کند. من همیشه در حال نوشتن هستم. حتی وقتی در حال پیاده‌روی، خرید، و فکر کردن هستم. روندی که ادامه دارد و بخش‌های غم‌انگیز در همه این فعالیت‌ها جریان دارد. بین گفتن داستانی غم‌انگیز و رها کردنش تفاوت وجود دارد اما انعکاس آن اتفاق غم‌انگیز گاهی تراژیک‌تر است. به همین دلیل وقتی به چنین موضوعاتی می‌اندیشم گریه هم می‌کنم اما احساسات من متفاوت است و ترکیبی از خشونت، خشم، و حتی خنده است. منظور من از خارج نشدن از احساس کودکی نیز همین است. همیشه باید با این احساسات خود در تماس باشید.
 
کدام نویسندگان زن روی شما تأثیر گذاشتند و منبع الهام‌تان هستند؟
نویسندگان زیادی بر روی من تأثیر گذاشته‌اند. سال‌ها پیش جین آستن را می‌خواندم اما نمی‌دانم منبع الهام من بوده است یا خیر. داستان «دلبند» نوشته تونی موریسون منبع الهام من بوده است. خاطرات اوسیپ مندل‌اِستام، شاعر روسی تحت عنوان «امید علیه امید» را بسیار دوست داشتم. اخیراً کتاب «بازداشتگاه بردگان» نوشته زولا نیل هرستون را خواندم که درباره سیاه‌پوستی است که 50 سال پس از لغو قانون بردگی به عنوان یک برده اسیر می‌شود. اینکه چطور از کشورش در قاره آفریقا ربوده می‌شود و به برده‌داران آمریکایی فروخته می‌شود. کتابی زیبا که تأثیر زیادی بر من گذاشت.
 
به نظر می‌رسد «وزارت نهایت شادی» به خواننده می‌گوید می‌توان در دنیایی زندگی کرد که به آدم‌ها فارغ از طبقه اجتماعی‌شان احترام می‌گذارند. فکر می‌کنید چنین اتفاقی فقط در داستان امکان‌پذیر است یا در دنیای واقعی هم رخ خواهد داد؟
دوست ندارم به «وزارت نهایت شادی» به عنوان یک بیانیه نگریسته شود. کتابی که راه دیگری برای زیستن ارائه می‌دهد. «وزارت نهایت شادی» داستانی درباره مردمی خاص است که راه زندگی خود را یه شکلی خاص می‌یابند. با خلق این آدم‌ها نشان می‌دهیم که جامعه کنونی چگونه است و باید بدانیم نمی‌توان به جنسیت و طبقه اجتماعی بی‌توجه بود.همین!
 
چه لحظاتی در زندگی به شما آرامش می‌دهد؟
وقتی سرم را روی شکم سگم می‌گذارم. من دو سگ دارم که در خیابان پیدایشان کرده‌ام. مادر یکی از این سگ‌ها در خیابات توسط ماشینی کشته شده بود و خودش بسیار کوچک بود و با قطره‌چکان به او غذا می‌دادم و حالا خیلی بزرگ شده است. سگ دیگرم را دزدیده‌ام! هر روز می‌دیدمش که به تیر چراغ برقی بسته شده است. من هم دزدیمش. بعدها به صاحبانش گفتم من سگ شما را دزدیده‌ام و آن‌ها هم گفتند ما نمی‌خواستیمش.