فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

نفرت بازیگر انگلیسی از شرلوک هلمز/حقایقی درباره کتاب دویل


 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۰
, مترجم : محمد حسن لو
 
 
داستان شرلوک هلمز نوشته آرتور کانن دویل یکی از جذاب‌ترین کتاب‌های نوشته شده با موضوع پلیسی است که خیلی از مردم جهان با فیلم‌های آن آشنا هستند ولی هنوز حقایقی درباره این داستان وجود دارد که شاید کمتر کسی بداند.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از هیستوری‌اکسترا - شرلوک هولمز از زمانی که برای نخستین بار در سال 1887 توسط آرتور کانن دویل منتشر شد، تا همین سال‌های اخیر که سریال‌ جدیدتری از این کارآگاه ساخته شد، همیشه در میان طرفداران داستان‌های جنایی پلیسی محبوب بوده است.

معروف بودن هولمز به خاطر قدرت استثایی او در مشاهده جزئیات و استنتاج منطقی بر اساس آن است، قدرتی که وی را بدون شک معروفترین کارآگاه تخیلی جهان و یکی از مشهورترین مخلوقات داستانی همه اعصار ساخته‌است و علاوه بر همراه همیشگی او دکتر واتسن و مأموران اسکاتلندیارد خواننده را نیز به حیرت وا می‌دارد.

در طول قرن گذشته فیلم‌های زیادی از این کتاب ساخته شده و کمتر کسی پیدا می‌شود که درباره هولمز نشنیده باشد، ولی چیزهایی درباره این داستان وجود دارد که شاید کمتر کسی درباره آن شنیده باشد.

- اولین بازیگر نقش شرلوک هلمز یک آمریکایی بود
شرلوک هلمز نخستین بار در سال 1899 در یک نمایش بر روی صحنه رفت که اتفاقاً نمایش‌نامه آن را خود دویل نوشته بود. ویلیام ژیلت، بازیگر آمریکایی نقش شرلوک هلمز را در این تئاتر بازی کرد. این نمایش با استقبال زیادی در آمریکا و انگلستان روبرو شد. بین سال‌های 1899 تا 1932 این نمایش بیش از هزار بار بر روی صحنه رفت.

- مبارزه هلمز با آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم  روی پرده رفت
اولین فیلم ساخته شده در سال 1916  بر اساس کتاب دویل را دوباره ژیلت بازی کرد. نکته جالب توجه این فیلم موزیکال بودن آن بین دو بازیگر بود انگلیسی به نام‌های راتبون و بروس بود که بین سال‌های 1939 تا 1946 چهارده فیلم شرلوک هلمز را بازی کردند. در طول جنگ جهانی دوم هلمز به مبارزه با نازی‌ها می‌رود.

- کتاب مصور هلمز در آمریکا طرفدار بیشتری داشت
اولین کتاب مصور منتشر شده از روی داستان‌های شرلوک هلمز در سال 1893 منتشر شد که در آمریکا طرفدار بیشتری از فیلم‌های صامت آن داشت.

-تولید کارخانه‌ها با داستان شرلوک هلمز رونق گرفت
در سال‌های 1890 میلادی یک شرکت آمریکایی تولیدکننده دارو به نام «بیچام» تبلیغی با نام شرلوک هلمز تهیه کرد که کارآگاه انگلیسی از محصولات این شرکت استفاده می‌کند. کارخانه‌های دخانیان نیز ادعا می‌کردند که هلمز در پیپ خود از توتون‌های آنها استفاده می‌کند.

-اولین بازیگر تلویزیونی شرلوک هلمز از او نفرت داشت
پس از جنگ جهانی دوم و رشد تکنولوژی، اولین نمایش تلویزیونی شرلوک هلمز  در سال 1951 در انگلستان پخش شد. آلن ویتلی، بازیگر نقش شرلوک هلمز در مصاحبه‌ای تلویزیونی گفته بود از شرلوک هلمز متنفر است، چون او یک انسان خودخواه و خودپسند است.

- یک شبکه خبری از روی کتاب فیلم ساخت
استقبال مخاطبان انگلیسی از داستان‌های شرلوک هلمز باعث شد شبکه خبری بی‌بی‌سی اولین مجموعه تلویزیونی از شرلوک هلمز را در سال‌های دهه 60 میلادی بسازد. در این مجموعه پیتر کوشینگ به جای نقش شرلوک هلمز بازی می‌کند.

- بسیاری از مردم تصاویر شرلوک‌های قدیمی را فراموش کردند
تصویری که از شخصیت شرلوک هلمز در اذهان مردم عامی نقش بسته است چهره «جرمی برت» تا قبل از دهه 90 میلادی است و بعد از آن کارهای تولید شده زیاد از سوی مخاطبان کشورهای انگلیسی‌زبان با استقبال روبرو نشده است.

- شرلوک هلمز بهترین کارآگاه و جاسوس انگلستان است
یکی از اتفاقات جالب در تاریخ ساخت فیلم و سریال از روی کتاب شرلوک هلمز بازی «اندرو اسکات» در نقش شرلوک هلمز بود. همه مردم انگلستان با چهره اسکات در نقش جیمز باند بهترین جاسوس انگلیسی آشنا بودند.

- جابجایی نقش شرلوک هلمز با دکتر واتسون
از دیگر مسائل جالب فیلم‌های ساخته شده بر اساس داستان شرلوک هلمز حضور «پاتریک مکنی» در دو نقش شرلوک هلمز و دکتر واتسون بود. او در دو فیلم ساخت «راجر مور» نقش شرلوک هلمز را داشت ولی در فیلم ساخت «کریستوفر لی» نقش دکتر واتسون را ایفاء کرد.

توصیه‌های آنه کارسون به نویسندگان جوان


 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۵
, مترجم : مهرناز زاوه
 
 
آنه کارسون، شاعر، رمان‌نویس، مقاله‌نویس و مترجم کانادایی است که در این مطلب بخش‌هایی از مصاحبه‌های او با نشریات مختلف درباره شیوه‌های نویسندگی آمده است.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیت‌هاب - آنه کارسون در دنیای ادبیات بی‌همتاست. اول از همه اینکه هیچکس نمی‌داند او را چه صدا بزند؛ او شاعر، رمان‌نویس، مقاله‌نویس، مترجم، استاد دانشگاه، محقق و ابداع‌گر قالب‌هاست. او به طرز شگفت‌انگیزی فوق‌العاده است، هم روی کاغذ و هم در مصاحبه. آرزوی دیرین او این بود که اسکار وایلد شود، اما همین حالا هم بسیار از او بهتر است. آثار او در هر قالبی و هر نامی که بخواهید رویش بگذارید، به بی‌نظیرترین چیزها دست می‌یابد: آنها در ظاهر پیشتاز، تجربی، از لحاظ فکری چالش‌برانگیز و عمیقا تکان‌دهنده‌اند. شاید بخواهید بدانید چطور این کار را می‌کند. کارسون به ندرت توصیه مشخصی برای نوشتن می‌کند و حتی لزوما جواب سوال‌ها را طوری نمی‌دهد که برای افراد غیرحرفه‌ای قابل فهم باشد، اما اغلب به زیبایی درباره پروسه نوشتن و ساختن فرم‌ها سخن می‌گوید.

برای خودت مشکل بساز
برای خودت یک مشکل بساز، در هنگام پرداختن به آن به مشکلاتی می‌رسی که خودت نساختی و حتا خوابش را هم نمی‌دیدی.
 
به ایده‌هایت از زوایای مختلف بنگر
مغز من سبدی از خرت و پرت‌هاست که سرانجام به نظر می‌رسد یک ایده تاثیرگذار داشته باشد. من کورمال کورمال پی آن می‌گردم که ببینم چیست، ترتیب‌های متفاوت و مفاهیم متفاوت را امتحان می‌کنم و بعد یکی را انتخاب می‌کنم.
 
مشارکت را امتحان کن
همکاری برای من جواب می‌دهد تا آنجا که می‌توانم بیرون از مرکز کار بایستم. درنتیجه من سازمان‌دهی یا هدایت نمی‌کنم و نقطه اتکا نیستم... به من اجازه می‌دهد که نگران نباشم و ابداع کنم.
 
نگران دسته‌بندی‌های رسمی ژانرها نباش
هر آنچه را دوست داری بنویسی، به همان شیوه‌ای بنویس که دوست داری.
 
از دکمه دیلیت نترس
با لذت و وحشیانه ویرایش کن، پاک کردن چیزها خیلی جالب است.
 
به شعرهایت به چشم اشیا نگاه کن
ساختن شعر، ساختن یک شی است. من بیشتر به چشم نقاشی به آن نگاه می‌کنم تا متن، اما نقاشی‌هایی که به طور فیزیکی از طریق زبان قابل وارد شدن هستند. این راه دیگری برای فکر کردن به یک کتاب است، یک شی که همانقدر به لحاظ بصری واقعی است که از نظر متنی.
 
صدای خودت را پرورش بده
اگر کار کسی را بخوانم و فکر کنم، خدای من، واقعا دلم می‌خواهد مثل آن بنویسم، خواندن آن را متوقف می‌کنم، چون نمی‌خواهم مقلد باشم. به عنوان مثال من نوشته‌های میویس گالنت را دوست دارم، اما وقتی مشغول نوشتنم سعی می‌کنم گالنت را نخوانم، چون خیلی راحت در او رخنه می‌کنم.
 
به خواننده اعتماد کن
هرودوت (نخستین تاریخ‌نگار یونانی‌زبان) حس شوخ‌طبعی خوبی دارد. اما من فکر می‌کنم او شوخی نمی‌کند. او عقاید و حقایق را ارائه می‌دهد و سعی نمی‌کند میان بد و خوب فرق بگذارد. هرودوت به خواننده اعتماد می‌کند و این کار را به عهده او می‌گذارد. یک مدارای تحسین‌برانگیز... فکر می‌کنم در همه آثارم سعی کرده‌ام این مدارا را داشته باشم و اجازه بدهم که خواننده خودش حسش را بسازد.

روی ارتباط برقرار کردن تمرکز کن
چیزهایی را که می‌خواهید به هم مرتبط کنید در کنترل شما نیستند. این تنها شمایید که با دنیا برخورد می‌کنید. اما چگونگی وصل کردن آن‌ها به هم چیزی است که ذات ذهن شما را نشان می‌دهد. من می‌توانم فهرستی از چیزهایی را که دیدم،تهیه کنم، اما به این دلیل نیست که آن‌ها را کنار هم می‌گذارم، این کار بعدی خواهد بود. من آن‌ها را تصادفی کنار هم می‌گذارم. از یک طرف این کاملا دلبخواه به نظر می‌رسد و از طرف دیگر، کاملا به این بستگی دارد که من به عنوان یک متفکر که هستم.
 
به کار کردن ادامه بده، حتا اگر نمی‌دانی که دقیقا داری روی چه کار می‌کنی
من می نویسم تا بفهمم درباره یک چیز چه فکر می‌کنم.

کارفرماها این کتاب‌ها را بخوانند/آشنایی با استیو جابز مونث


 
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۴۸
, مترجم : محمد حسن لو
 
 
بیل کارلی یکی از سرمایه‌گذاران موفق آمریکایی در پیامی توئیتری درباره کتاب‌های مفید در حوزه تکنولوژی صحبت می‌کند و اعتقاد دارد همه کارفرماها در حوزه تجارت و تکنولوژی باید این کتاب‌ها را مطالعه کنند.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)  به نقل از سی‌ان‌بی‌سی، «بیل کارلی» یکی از سرمایه‌گذاران موفق آمریکایی در شرکت‌های مختلف این کشور سرمایه‌داری است. مجله مشهور فوربس در سال 2018 نام او را در فهرست موفق‌ترین سرمایه‌گذاران در حوزه تکنولوژی قرار داد. کارلی در بسیاری از شرکت‌های موفق آمریکایی مثل زیلو، اوبر و گلسدورز سهام دارد و موفقیت خود را در خواندن کتاب‌های اقتصادی می‌بیند. کارلی در پیامی توئیتری پنج کتاب معرفی کرده است و می‌گوید هر کارفرمایی که بخواهد سرمایه‌گذار خوبی باشد باید پنج کتاب زیر را خوانده باشد:
 


خون بد: رازها و دروغ‌های سیلیکون ولی نوشته جان کاریرو
در سیلیکون ولی یا همان دره سیلیکون ایالت کالیفرنیا تقریباً تمام شرکت‌های تکنولوژی مشهور قرار دارند. در بین این شرکت‌ها تولیدکننده موفقی مثل «ترانوس» دیده می‌شوند که این کتاب درباره مالک و موسس آن نوشته شده است. «الیزابت هولمز» موسس و مدیر این شرکت در کشور آمریکا با عنوان استیوجابز مونث خطاب می‌شود. شرکت وی طراح ابزارها و نرم‌افزارهای تست سریع خون انسان است. کارلی در پست توئیتری خود درباره این کتاب نوشته است: «تمام کسانی که می‌خواهند در عرصه تجارت و صنعت موفق شوند، درس‌های بسیاری از این کتاب می‌توانند کسب کنند.»
 


استراتژی رقابتی: تکنیک‌هایی برای تحلیل صنایع و رقبا نوشته مایکل ای. پورتر
این کتاب که تا کنون شصت بار به زبان انگلیسی تجدید چاپ شده است به 19 زبان زنده ترجمه شده است و هر سال نیز مشتری‌های فراوانی دارد. مایکل پورتر اقتصاددان آمریکایی به پیامبر برنامه ریزان استراتژیک شهرت دارد. پورتر مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه هاروارد در رشته مدیریت و مدرک دکترای خود را در رشته اقتصاد کسب و کار از همین دانشگاه اخذ نموده است. وی جزو چهار فردی می‌باشد که در صد سال گذشته توانسته‌اند در دوران جوانی استاد دانشگاه هاروارد شوند. کارلی در کنفرانسی در سال 2017 درباره این کتاب گفته بود که تاثیرگذارترین چیزی است که در طول عمرش خوانده است.
 


عبور از پرتگاه نوشته جفری ای. مور
در توضیح این کتاب اینگونه آمده است که هر کسی بخواهد همه چیز را درباره بازاریابی و فروش محصولات حوزه تکنولوژی بداند، باید از مطالب درون این کتاب استفاده کند. آخرین نسخه بازنویسی این کتاب در سال 2014 منتشر شد که استراتژی‌های جدیدی در حوزه بازاریابی در دنیای دیجیتال نیز به آن اضافه شده است. تمام راهکارها و روش‌های پیشنهادی در این کتاب بر مبنای جستجو و سرمایه‌گذاری در اینترنت بیان شده است. به اعتقاد نویسنده در عصر امروزی هر کسی بخواهد در عرصه تکنولوژی و محصولات مربوط به آن کار کند باید به طور کامل به اینترنت تسلط داشته باشد.
 


مشکل مبتکر نوشته کلایتون کریستنسن
استاد دانشگاه اقتصاد دانشگاه هاروارد در این کتاب درباره علت اینکه بعضی از شرکت‌ها موفق می‌شوند و بعضی شکست می‌خورند، بحث کرده است و به خوبی به نقش تکنولوژی‌های جدید در این مسیر اشاره می‌کند. کلایتون اعتقاد دارد شرکت‌ها و تولیدکننده‌ها و به طور کلی تمام مخترعین و مبتکرین باید خودشان را با پیشرفت‌های تکنولوژی وفق داده و در مسیر رشد سریع دنیای جدید قرار دهند.
 


استارتاپ: افسانه‌ای از سیلیکون ولی نوشته جری کاپلان
در این کتاب نویسنده تجربیات خودش را از کار در شرکت کامپیوتری نوشته است که کارلی می‌گوید این کتاب نوعی ضبط صوت مکتوب از تجربیات کاپلان از دنیای اقتصادی‌اش است.

«بیمار انگلیسی» برنده جایزه بوکر طلایی شد


 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۲۸
, مترجم : سحر حسابی
 
 
پنج ماه پیش بنیاد جایزه «من بوکر» تصمیم گرفت جایزه‌ای را تحت عنوان «جایزه طلایی من‌ بوکر» برای پنجاهمین سال تولدش به بهترین داستان پنج دهه گذشته اهدا کند. مراسم اعلام برنده این جایزه دقایقی پیش برگزار شد و مایکل اونداتیه با کتاب «بیمار انگلیسی» به عنوان برگزیده این جایزه در پنج دهه گذشته معرفی شد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورک‌تایمز، «بیمار انگلیسی»، داستان عاشقانه‌یِ مایکل اونداتیه در دوران جنگ برنده جایزه من بوکر طلایی شد.
 
هلنا کندی، رئیس بنیاد جایزه من بوکر طی بیانیه‌ای اعلام کرد: «کتاب «بیمار انگلیسی» داستانی بسیار جذاب، شاعرانه، و فلسفی دارد. با رسیدن جایزه من بوکر به پنجاه سالگی مشاهده می‌کنیم همه آثار برنده جایزه بوکر همچنان منتشر می‌شوند و این نشان از میراث غنی و تأثیر این جایزه در دنیای کتاب دارد.»
 
مایکل اونداتیه در سال 1943 در سریلانکا به دنیا آمد و در حال حاضر در کانادا سکونت دارد. «بیمار انگلیسی» زندگی چهار شخصیت مختلف را نشان می‌دهد که در دوره جنگ جهانی دوم گرد هم می‌آیند. داستانِ اونداتیه در سال 1992 برنده جایزه من بوکر شد. داستانی که دستاویز ساخت فیلمی سینمایی با هنرمندی کریستین اسکات توماس شد و در سال 1997 موفق به دریافت هفت جایزه در مراسم اسکار از جمله بهترین فیلم شد.


 
 

نام‌های بزرگی چون آیریس مرداک، وی. اس. نایپول، ویلیام گولدینگ، کازوئو ایشی‌گورو، ایِن مک‌ایوان، آرونداتی روی، مارگارت آتوود، هیلاری منتل، و کینگسلی آمیس تاکنون برنده جایزه «من بوکر» شده‌اند. برگزیدگانی که به انتخاب هیئت داوران خاص هر دوره به عنوان منتخب سال انتخاب شده‌اند اما این بار بنیاد جایزه «من بوکر» به مناسبت گذشت نیم قرن از مردم درخواست کرد کتاب برگزیده این جایزه را انتخاب کنند.
 
پنج داور برای داوری هر دهه از پنجاه سال گذشته انتخاب شدند و هر کدام یک اثر را به عنوان برگزیده آن دهه خاص انتخاب کردند. در نهایت این پنج اثر به رأی عموم گذاشته و یک اثر به عنوان برگزیده انتخاب شد.
 
رابرت مک‌کرام، ویراستار بخش ادبی مجله «آبزرور» برای داوری دهه 70 میلادی، لمن سیسای، شاعر برای دهه 80، کامیلا شمسی، داستان‌نویس برای دهه 90، سیمون هویو، داستان‌نویس و گزارشگر برای دهه 2000، و در نهایت هولی مک‌نیش، شاعر برای داوری دهه اول قرن بیست و یکم انتخاب شدند. سپس «در یک کشور آزاد» به عنوان منتخب دهه 70، «ببر ماه» نوشته پنه‌لوپه لایولی به عنوان برگزیده دهه 80، «بیمار انگلیسی» نوشته مایکل اونداتیه به عنوان برگزیده دهه 90، «تالار گرگ» نوشته هیلاری منتل و «لینکلن در باردو» نوشته جورج ساندرز به عنوان برگزیده دهه 2000 و 2010 میلادی معرفی شدند.
 
این جایزه اولین بار در سال 1969 برگزار شد به تدریج به مهم‌ترین جایزه داستانی بریتانیا تبدیل شد و موجبات موفقیت بسیاری از نویسندگان را فراهم آورد. جایزه‌ای که در آغاز فقط آثار نویسندگان کشورهای همسود بریتانیایی را مود تجلیل قرار می‌داد اما این قانون در دوسال گذشته تغییر کرد و «من بوکر» نام دو نویسنده آمریکایی را به فهرست برندگان خود اضافه کرد.
 
پشتیبانی مالی جایزه طلایی «من بوکر» توسط چند کتابخانه‌ها، کتابفروشی‌ها، و ناشران سراسر بریتانیا و همچنین کمک‌های مالی آنلاین تأمین شد.
 

​آیا چوبک، یک ناتورالیست است؟


 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۴۸
 
 
سبک چوبک نوع خاصی از "رئالیسم" است که اصرار دارد زشتی‌ها، پلیدی‌ها و نقاط تاریک شخصیت‌ها را بیشتر و پررنگ‌تر نشان دهد اما این سبک نگارش، ناتورالیسم نامیده نمی‌شود.
 
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_سید محمد هادی موسوی: هنگامی که از «صادق چوبک» سخن به میان می‌آید، بسیاری از منتقدین، او را به‌عنوان نمونه بارز یک ناتورالیست در ادبیات داستانی ایران قلمداد می‌کنند. آنچه در این مجال بررسی خواهد شد پاسخ به این پرسش است که "آیا صادق چوبک یک ناتورالیست است؟"

جهت پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بدانیم، ناتورالیسم چیست و اثر آن در ادبیات داستانی چه بوده است. شناخت ناتورالیسم و به‌تبع آن ناتورالیسم ادبی به ما این امکان را می‌دهد که مولفه‌های آن را در آثار چوبک تحلیل کنیم. از آنجا که ناتورالیسم یک پدیده تاریخی-ایدئولوژیک، و نه پارادایم اجتماعی-هنری، است، اجمالا این پدیده را از دریچه ایدئولوژیک و تاریخی بررسی می‌نماییم، سپس سه شاخص اصلی داستان‌نویسی را براساس فلسفه ناتورالیسمی در آثار چوبک، مورد ارزیابی قرار می‌دهیم.

ناتورالیسم یک «ژانر ادبی» نیست بلکه تاثیر یک نوع ایدئولوژی و جهان­‌بینی فلسفی در هنر(یا ادبیات) است. ناتورالیسم را بیشتر باید یک "سبک هنری" دانست. در اواخر قرن نوزده، پیشرفت علوم طبیعی، بسط نظریات "داروین" و پیشرفت انقلاب صنعتی باعث شد تفکر ناتورالیسم که از سال‌ها قبل شکل گرفته بود به اوج خود برسد. این نحله فکری، در آن زمان که علم و طبیعت‌گرایی مورد اقبال واقع شده بود، برخی هنرمندان را مجذوب خود نمود.

ناتورالیسم در ادبیات سعی دارد یک چهره کامل واقع‌گرایانه از عینیت زندگی بشری نشان داده و این تفکر را در ضدیت با ادبیات تخیلی و احساسی قرار دهد. این سبک ادبی سعی دارد واقع‌گرایی را به صورت عینیت‌گرایی و بدون دخالت ذهن را نشان دهد. در ناتورالیسم «هر آنچه حیات و وجود دارد جزئی از طبیعت است و می‌تواند نه به واسطه­‌ علل ماوراء‌طبیعی، روحانی یا معنوی بلکه به علل و اسباب طبیعی و مادی توضیح داده شود.»

ناتورالیسم از همان ابتدا هم چندان مورد توجه بزرگان ادبیات قرار نگرفت چه اینکه بزرگانی مانند "فلوبر" به آن تاخته و موجودیتی برای آن قائل نبودند. این سبک هنری مانند یک جرقه در کوتاه مدت توجه زیادی را به خود جلب کرد. در حقیقت بعد از مرگ امیل زولا، به‌عنوان شارح اصلی این سبک، عملا رو به افول و فراموشی رفت اما به‌هرحال این سبک هنری در ادبیات، همانند دیگر هنرها، تاثیر خود را هم در فرم و هم در محتوا برجای گذاشت. نگاه فلسفی ناتورالیست‌ها به جهان خلقت باعث شد قرائت جدیدی از «واقع‌گرایی» ارائه شود. در این نگاه علم و طبیعت به‌عنوان مهم‌ترین «نیروهای تخریب­‌گر داستانی» شناخته می‌شوند که بشر یارای مقابله با آن‌ها را نداشته و ندارد. نظریات "داروین" در علوم زیستی و "برنارد" در علوم طبی به‌وفور در محتوای داستان‌ها خودنمایی می­‌کردند. ناتورالیسم علی‌الخصوص در رمان خودنمایی زیادی داشت. "فورست" رمان ناتورالیستی را این‌گونه توصیف می‌نماید: «رمان ناتورالیستی، رمانی است که می‌کوشد این نظر تازه درباره انسان را که او موجودی متعین از وراثت و محیط و فشارهای لحظه است با حداکثر عینی‌گرایی علمی به نمایش بگذارد»

جبرگرایی و تسلیم شدن در برابر نیروهای طبیعی یک اصل پذیرفته شده در داستان‌های ناتورالیسمی است. نگاه بدون روتوش ناتورالیست‌ها به طبیعت باعث می‌شد بی‌اخلاقی‌ها و پلشتی‌های موجود در زندگی واقعی بدون کم‌ و کاست بیان شود اما به صرف نشان‌دادن چهره زشت زندگی و طبیعت به‌تنهایی نوشته را تبدیل به یک داستان ناتورالیستی نمی‌کند.

حال با توجه به تبیین فلسفه حاکم بر این سبک هنری به بررسی چند مشخصه اصلی داستان‌نویسی در داستان‌های صادق چوبک از دریچه تفکر ناتورالیسم می‌پردازیم:
راوی و روایت
آنچه باعث می‌شود داستان‌های ناتورالیستی در فرم نیز تمایزهایی با داستان‌های واقع‌گرایی داشته باشد تفکر اصالت جسم بر روح نویسندگان ناتورالیست است. فورست معتقد است؛ «ما تنها موقعی می‌توانیم از آثار ناتورالیسمی سخن بگوییم که نویسنده با عینی‌گرایی یک دانشمند تحلیل‌گر به موضوع بپردازد.» اگر بخواهیم به زبان روایت‌شناسی به این دیدگاه ناتورالیسمی نگاه کنیم شاید بتوان گفت راوی‌های مورد استفاده در داستان‌های ناتورالیسمی می‌بایست بیشتر گرایش به «زاویه دید بیرونی» و «کانونی‌سازی خارجی» داشته باشند. در داستان‌های ناتورالیسمی، راویان ذهنی و درونی نمی‌توانند نقش آفرینی کنند چون اساسا ناتورالیسم اصالت را به جسم می‌دهد و نه روح و چنانچه یک نویسنده از راوی ذهنی و درون‌نگر در ساخت داستان استفاده کند نشان‌دهنده «عدم مطابقت فرم با محتوا» در آن اثر است. از این رو راویان سوم شخص نمایشی، اول شخص عینی و مانند اینها می‌توانند به‌عنوان راوی متناسب سبک ناتورالیسمی مورد استفاده قرار گیرند.

در بسیاری از داستان‌های کوتاه چوبک که معروف به داستان ناتورالیسمی شده‌اند این عدم مطابقت راوی با سبک ناتورالیسم وجود دارد. به‌عنوان مثال در داستان کوتاه "نفتی" که یک داستان کاملا ذهنی است و کنش‌های ذهنی "عذرا" توسط یک راوی دانای کل، به تصویر کشیده است. در داستان "انتری که لوطی‌اش مرده بود" نیز یک راوی دانای کل، که هم در ذهن انتر و هم در ذهن لوطی در رفت و آمد، روایت داستان را برعهده دارد. در داستان کوتاه "پیرهن زرشکی" نیز گرچه بیشتر داستان به صورت دانای کل ارائه شده لکن در بخش‌هایی از داستان، راوی هم در ذهن "سلطنت" و هم  در ذهن "کلثوم" نفوذ می‌کند. همین رویه در اکثر داستان‌های کوتاه چوبک تکرار می‌شود.
اما شاید بتوان داستان «عدل» را تنها داستان چوبک دانست که راوی و روایت آن به فلسفه ناتورالیسمی نزدیک است.
  • توصیفات و گفت‌وگوها
منطق روایی و جهان‌بینی داستان‌های ناتورالیستی باعث می‌شود که جزییات داستانی و گفت‌وگوهای شخصیت‌ها، زیاد، بیهوده و خسته‌کننده باشند. جزییات قابل توصیف افراد، اشخاص و مکان‌ها با نگاهی علمی، جزیی‌نگر و دقیق بیان می‌شود و همواره عینک علم و دانش برای بیان آن‌ها بر چشم نویسنده وجود دارد. مکالمه‌های افراد نیز، طولانی، استاتیک، بدون هدف و بسیار شبیه به زندگی عادی خواهد بود که پیشبرد داستان در آن‌ها تقریبا صفر است.

در داستان "نفتی"، «نسبت توصیف به روایت»، به‌شدت به سمت روایت است و از توصیفات طولانی، علمی و بیهوده خبری نیست. دیالوگ‌های این داستان بسیار اندک و همان دیالوگ‌های اندک نیز، پیش برنده روایت داستان است. در داستان، "انتری که لوطی‌اش مرده بود" گرچه نسبت توصیف به روایت به سمت توصیف است لکن نگاه علمی در کار نیست و چوبک صرفا فضای مالیخویایی و تاریک را توصیف نموده. از دیالوگ‌های طولانی، زیاد و استاتیک هم خبری نیست. همین رویه در دیگر داستان‌ها مانند "آخر شب"، "عدل" نیز وجود دارد لکن، در داستان "چشم شیشه‌ای" می‌توان رگه‌های کمرنگی از توصیفات علمی را دید. در داستان‌های "اسب چوبی" و "چراغ آخر" نیز تا حدی توصیفات زیاد و دیالوگ‌های استاتیک به چشم می‌خورد گرچه این المان‌ها، بیشتر متناسب با فضای داستان است تا ناشی از تفکر ناتورالیستی نویسنده!
  • شخصیت‌سازی
در سبک ناتورالیسم، شخصیت‌سازی افراد نه براساس سابقه، کنش و عکس‌العمل‌های فرد در موقعیت‌های داستانی که صرفا براساس ظاهر، ژنتیک و مشخصات ظاهری فرد است. در داستان‌های ناتورالیسمی، چیزی جز قواعد علمی و خاصیت‌های بیولوژیکی به‌عنوان تابو قلمداد نشده و حسن و قبح رفتار و کنش‌ها براساس قراردادهای اجتماعی تعیین نمی‌شود. عریان‌گویی و فاش نمایی تابوهای فرهنگی-اجتماعی یک رویه در داستان‌های ناتورالیسمی است.

از این منظر، داستان "نفتی" نه تنها هیچکدام از این المان‌ها را ندارد که برعکس در بیان مکنونات قلبی عذرا، از روش «آیرونی» استفاده می‌کند. در داستان "پیرهن زرشکی"، گرچه تاحدی فاش‌گویی وجود دارد لکن شخصیت‌سازی‌ها براساس پیشینه و واکنش‌های شخصیت‌ها صورت گرفته و از قواعد علمی و تاثیر ژنتیکی اثری نیست. در بقیه داستان‌ها مانند "عدل"، "اسب چوبی" و "بعدازظهر پاییزی" نیز استفاده از این المان‌ها به چشم نمی‌خورد.
شاید تنها داستانی تا حدی می‌توان المان‌های شخصیت‌سازی ناتورالیسمی را در آن مشاهده کرد داستان "پاچه خیزک" است که عریان‌گویی و قبح‌شکنی رفتار شخصیت‌ها به چشم می‌خورد.
 
لذا همانگونه که مشخصا اکثر آثار شاخص چوبک که به‌عنوان داستان ناتورالیسمی از آن‌ها یاد می‌شود، نه ایدئولوژی ناتورالیسم را یدک می‌کشد نه المان‌های داستان‌های ناتورالیست را.
 
به‌عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت، آنچه باعث می‌شود به یک اثر هنری یا ادبی، سبک ناتورالیسمی اطلاق شود، تفکر و ایدئولوژی حاکم بر فضای فکری خالق اثر است. صرف یافتن چند المان یا مشخصه از سبک ناتورالیسم در یک اثر، نمی‌توان آن داستان یا اثر را ناتورالیستی دانست. آنچه مهم است این است که تشخیص داد آنچه از بررسی اجمالی داستان‌های تاثیرگذار چوبک برمی‌آید این است که بجز مواردی نادر، تفکر و المان‌های ناتورالیسمی در آثار او مشاهده نمی‌شود. سبک چوبک نوع خاصی از "رئالیسم" است که اصرار دارد زشتی‌ها، پلیدی‌ها و نقاط تاریک شخصیت‌ها را بیشتر و پررنگ‌تر نشان دهد اما این سبک نگارش، ناتورالیسم نامیده نمی‌شود.