فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

پنجاه سال پیش، سال ۲۰۱۸ چه شکلی به نظر می‌رسید؟


کتابی که پنجاه سال پیش، ۲۰۱۸ را پر از اتفاقات مثبت معرفی می‌کرد، امروز بسیار ملال‌آور به نظر می‌رسد
دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۷ ۰۸:۱۵
ترجمۀ: نجمه رمضانی مرجع: NewYorker
سال ۱۹۶۸ جمعی از متخصصان تراز اول رشته‌های مختلف دور هم جمع شدند تا تصویری از ۵۰سال آیندۀ جهان ارائه کنند. حاصل کار آن‌ها در قالب کتابی به نام «به سوی سال ۲۰۱۸» به انتشار رسید. امروز که آن کتاب را مرور کنیم، هم برایمان تعجب‌برانگیز خواهد بود و هم ملال‌آور. چرا این‌قدر خوش‌بین بودیم؟ چرا با آنکه می‌دانستیم تغییرات اقلیمی در راه است، فکر می‌کردیم با دو سه اختراع حل و فصلش می‌کنیم؟ یا چطور حواسمان به دنیای ترسناک رایانه‌ای نبود؟
تخمین زمان مطالعه : ۷ دقیقه
عکاس: اِرین کومبس.
عکاس: اِرین کومبس.
جیل لپور، نیویورکر — پیشگویی کار احمقانه‌ای است. اما اخیراً همه به جمع احمق‌ها پیوسته‌ایم. ۲۰۱۸ سال پربرکتی برای فن پیش‌بینی بود؛ نمی‌شود گفت دانش پیش‌بینی، چون واقعاً چنین دانشی نداریم. الگوریتم‌های پیش‌بینی‌کننده را تاریخ‌دانان آغاز کردند: آن‌ها داده‌های تاریخی را مطالعه می‌کنند تا الگوهایی کشف کنند. بعد خود پیشگو می‌شوند: برای توضیح این الگوها، فرمول‌های ریاضی ابداع می‌کنند، این فرمول‌ها را روی داده‌های تاریخی‌ای آزمایش می‌کنند که با همین هدف نگهداری می‌شدند و این فرمول‌ها را به کار می‌بندند تا آینده را پیش‌بینی کنند. به همین خاطر است که آمازون، گوگل، فیس‌بوک و همه و همه داده‌های شما را جمع‌آوری می‌کنند تا الگوریتم‌های خود را تغذیه کنند: آن‌ها می‌خواهند گذشتۀ شما را به آینده تبدیل کنند. این کار هم، مانند اغلب کارهای دیگر، پیش از این دستی انجام می‌شد. انجمن سیاست خارجی در ۱۹۱۸ تأسیس شده بود تا جامعۀ ملل را ارتقا دهد؛ این انجمن در ۱۹۶۸ پنجاهمین سالگرد تأسیس خود را با انتشار کتابی دربارۀ پیش‌بینی اوضاع جهان از نظر فناوری در پنجاه سال بعد جشن گرفت. به سوی سال ۲۰۱۸ را ایمانوئل جی. مستین گردآوری کرد، او در کاخ سفید در مقام مشاور علم و فناوری فعالیت می‌کرد و برنامۀ هاروارد در حوزۀ فناوری و جامعه را پیش می‌برد. این کتاب در پایان ۲۰۱۸ به مطالعه‌ای ملالت‌بار تبدیل شده است، سالی که پنجاه سال پیش پر از هیجانات مثبت می‌نمود. دو نکته دربارۀ به سوی سال ۲۰۱۸ صدق می‌کند. اول آنکه بیشتر دستگاه‌های مورد انتظار ابداع شده‌اند. دوم، بیشترِ این دستگاه‌ها عواقبی بسیار متفاوت با پیش‌بینی‌های ۱۹۶۸ با خود به همراه داشته‌اند. کار درستی نیست که به پیش‌بینی‌های گذشته بنگریم تا ببینیم درست از آب درآمده‌اند یا نه. اما اگر بناست تاریخ راهنما باشد، دیگر آینده‌شناسان امروز چندان اعتباری ندارند. یک الگوریتم هم می‌تواند همین چیزها را بگوید. کارلوس آر. دکارلو، مدیر تحقیقات اتوماسیون در آی. بی. ام، در این کتاب به رایانه‌ها نیز پرداخت و پیش‌بینی کرد که در ۲۰۱۸، «بیشتر کارهای بشر را دستگاه‌ها انجام می‌دهند اما انسان را وامی‌دارند
«من نمی‌توانم حدس بزنم که همۀ این تغییرات چه بر سر ما خواهند آورد. ظاهراً ناگزیر همه از آن‌ها تأثیر می‌پذیریم»
منطقی‌تر بیندیشد». نیمی از گفته‌های دکارلو همواره درست بوده است. او به خوبی رایانه‌های مینیاتوری را پیش‌بینی می‌کرد («واحدهای ذخیره‌سازی قابل حمل و بسیار کوچک»)، اما به غلط ظهور زبانی جهانی را پیش‌بینی کرده بود («احتمالاً شکلی از انگلیسی تعدیل و گسترده شده»). و دربارۀ یک مسئله سخت در اشتباه بود: با اعتمادی بی‌پایه و تأسف‌بار می‌گفت «نهادهای سیاسی و اجتماعی ایالات متحده آنقدر انعطاف‌پذیر خواهند بود که بتوانند بدون آسیب اساسی به نظام‌های ارزشی آن، ثمرات دانش و فناوری را جذب کنند». جِی. آر. پیرس، از آزمایشگاه‌های بل، که از آیندۀ ارتباطات گزارش می‌داد، گفته بود که «سیستم بل متعهد است در اوایل دهۀ ۱۹۷۰ خدمات تلفن تصویری را به صورت تجاری عرضه کند،» و تا سال ۲۰۱۸، ارتباط چهره‌به‌چهره از فاصله‌های بسیار دور همه جا میسر خواهد بود: «قابلیت‌های انتقال تصاویر و متون و دستکاری از راه دور رایانه‌ها و دیگر دستگاه‌ها به مرور به قابلیت انتقال صدای انسان افزوده خواهند شد و در نهایت به جهان‌شمولی ارتباطات می‌انجامد.» درست است! پیرس متواضعانه تأیید می‌کند که «من نمی‌توانم حدس بزنم که همۀ این تغییرات چه بر سر ما خواهند آورد. ظاهراً ناگزیر همه از آن‌ها تأثیر می‌پذیریم». ناظران تیزبین در ۱۹۶۸ هم نگران گرم شدن اقیانوس‌ها و تغییر آب و هوا بودند اما توماس اف. مالون، مقاله‌نویس علوم جوی در به سوی سال ۲۰۱۸، مجذوب فناوری‌های نوینی بود که به دانشمندان امکان می‌دادند کنترل آب و هوا و اقلیم زمین را در دست بگیرند. مالون رئیس کمیتۀ علوم جوی آکادمی ملی علوم بود که در ۱۹۶۶ گزارشی منتشر کرد و «برنامۀ بلندمدت کنترل آب و هوا و تعدیل اقلیم» را تأیید کرد، برنامه‌ای که باید با دستکاری مه، بارورکردن ابرها و «جلوگیری از رعد و برق» اجرا می‌شد. به گمان او، «تا سال ۲۰۱۸، احتمال موفقیت تعدیل گستردۀ اقلیم احتمالاً بالاتر از ۵۰ درصد می‌بود». او خود هشدار داد که در مسیر رسیدن به این هدف موانعی سیاسی -همکاری بین‌المللی لازم برای برنامه تغییر اقلیم جهانی- وجود دارد و این امکان دور از ذهن نیست که قبل از اجرای کامل چنین برنامه‌ای، «نوعی تعدیل وسیع اقلیمی به شکل غیرعمد صورت پذیرد،» زیرا به تأیید وی، ظاهراً اقلیم به خودی خود در حال تغییر بود. مالون تصدیق می‌کرد که «کربن دی اکسید موجود در جو از ۱۹۰۰ سبب شده دمای سطحی ۰/۲ درجۀ سانتیگراد افزایش یابد» و با تأمل به خوانندگان خود اطمینان می‌داد که اگرچه دمای جهان تا ۲۰۱۸ رو به افزایش خواهد بود، «احتمال کمی وجود دارد که این تغییرات تحمل‌ناپذیر باشند». تنها پیشگوی واقعی فیلیپ ام. هوزرِ جمعیت‌شناس بود. او محاسبه کرده
تنها آدم‌های خوش‌اقبال و تنگ‌نظری که فکر می‌کنند در دل دریای فقر می‌توانند در جزیره‌های ثروت خود زندگی کنند و ساده‌لوحانی که منتظر چیزی نیستند، می‌توانند با آرامش به آینده بنگرند
بود که تا ۲۰۱۸ جمعیت جهان به ۹.۷ میلیارد می‌رسد (دو میلیارد بالاتر تخمین زده بود)، با بیشترین شیب رشد در آسیا و امریکای لاتین و کم‌ترین رشد در اروپا. همچنین، فاصلۀ میان ثروتمندان و فقرا و ملت‌های ثروتمند و فقیر افزایش خواهد یافت. هوزر در پایان گفته بود: «نظر به وضعیت فعلی، تنها آدم‌های با ایمانی که به معجزه‌ای از سوی خدا اعتقاد دارند، افراد خوش‌بینی که انتظار کارهایی خارق‌العاده از دانش را دارند، آدم‌های خوش‌اقبال و تنگ‌نظری که فکر می‌کنند در دل دریای فقر می‌توانند در جزیره‌های ثروت خود زندگی کنند و ساده‌لوحانی که منتظر چیزی نیستند، می‌توانند با آرامش به آینده بنگرند». اما بزرگ‌ترین پیشگویی که در به سوی سال ۲۰۱۸ کمک کرد، دانشمند سیاسی ام.آی.تی، ایتی‌یل دو سولا پول بود که به تحقیق در حوزۀ شبکه‌های اجتماعی و شبیه‌سازی رایانه‌ای علاقه داشت. پول نوشت: «تا ۲۰۱۸ ذخیره‌سازی اطلاعات در بانک‌های رایانه‌ای ارزان‌تر از ذخیره‌سازی آن روی کاغذ خواهد بود. پرداخت مالیات، اسناد امنیت اجتماعی، فرم‌های سرشماری، اسناد نظامی، شاید اسناد جنایی، اسناد بیمارستانی، مجوزهای امنیتی، متون درسی... صورت حساب‌های بانکی، ظرفیت‌های اعتباری، اسناد شغلی» و غیره روی رایانه‌هایی ذخیره می‌شوند که می‌توانند در شبکه‌ای گسترده و بین‌المللی با هم مرتبط باشند. می‌توانید هر اطلاعاتی را دربارۀ هر کسی به دست آورید، بدون اینکه مجبور باشید از سر میز خود بلند شوید. «تا ۲۰۱۸ محققی که روی مبل نشسته می‌تواند جدول خریدهای مشتریانی (با استفاده از اسناد فروشگاه) با آی کیوی پایین (با استفاده از اسناد تحصیلی) را جمع‌آوری کند که یک عضو خانوادۀ آن‌ها بیکار است (با استفاده از اسناد امنیت اجتماعی). منظور این است که او از نظر فناوری این امکان را خواهد داشت. آیا از نظر حقوقی مجوز این کار را دارد؟» پول از پاسخ به این سوال امتناع می‌کند. وی تأکید داشت: «در اینجا نمی‌توان حدس زد جامعه چطور به توازنی میان میل خود به کسب اطلاعات و میل خود به داشتن حریم خصوصی دست می‌یابد». و این مشکل ۱۹۶۸ بود. افراد به کار خود ادامه دادند و چیزهایی را ساختند، بی‌آنکه نگران عواقب آن‌ها باشند و فکر می‌کردند تا ۲۰۱۸ حتماً به پاسخ تمام این پرسش‌ها خواهند رسید. و اکنون پیش به سوی ۲۰۱۹!
اطلاعات کتاب‌شناختی:

Foreign Policy Association. Toward the year 2018. Cowles Education Corporation, 1968


پی‌نوشت‌ها: • این مطلب را جیل لپور نوشته است و در تاریخ ۷ ژانویه ۲۰۱۹ با عنوان «What 2018 Looked Like Fifty Years Ago» در وب‌سایت نیویورکر منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان «پنجاه سال پیش، سال ۲۰۱۸ چه شکلی به نظر می‌رسید؟» و ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است. •• جیل لپور (Jill Lepore) نویسندۀ همکار نیویورکر و استاد تاریخ دانشگاه هاروارد است. آخرین کتاب او، این حقایق: تاریخ ایالات متحده (These Truths: A History of the United States) نام دارد. ترجمان پیش از این در مطلب «'در آغاز، همه‌جا آمریکا بود': تاریخی جدید از آمریکا» این کتاب را معرفی کرده است.

[caption id="attachment_4295" align="aligncenter" width="401"] دکتر ژاله آموزگار ، بزرگ بانوی تاریخ ایرانی[/caption]

«ازدواج ناشیانه» داستان انسان‌ها و شهرهایی که پیر می‌شوند

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۷
 
 رمان «ازدواج ناشیانه» نوشته آن تایلر داستان انسان‌هاست، داستان عطوفت آنها، مرگ و زندگی‌ آنها و شهرهایی که با آدم‌ها پیر می‌شوند.
 
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-ساجده سلیمی: در کودکی کتابی داشتم که بسیار به آن وابسته بودم و دوستش داشتم. کتاب درباره یک کلبه بود که روی تپه‌ای کوچک زندگی می‌کرد. برای من که آن زمان سواد خواندن و نوشتن نداشتم و قاعدتا با تصاویر کتاب ارتباط برقرار می‌کردم، تصویرسازی‌ها بسیار تاثیرگذار بود. داستان اینگونه بود که کلبه کوچک که روی تپه زندگی می‌کرد یک روز صبح متوجه حضور تعدادی ماشین حمل وسایل ساختمان‌سازی در اطراف خود می‌شود، روز بعد تعداد آنها بیشتر می‌شود و مقداری آهن و آجر به آن منطقه منتقل می‌شود. در روزهای بعد این انتقالات ادامه پیدا می‌کرد و چهره کلبه روز به روز سیاه و غمگین‌تر می‌شد. در نهایت یک روز کلبه از خواب بیدار می‌شود و به جای آن چمن و پروانه و گل‌هایی که اطرافش بود، می‌بیند در مرکز یک شهر شلوغ با کلی ماشین و ساختمان بلند گیر افتاده است.


بالتیمور در ایالت مریلند

داستان «ازدواج ناشیانه» آن تایلر من را یاد این داستان انداخت. فکر می‌کنم عنصر مشترک این دو داستان «تغییر در اثر گذشت زمان» است. «ازدواج ناشیانه» روایت زندگی یک خانواده با محوریت مادر خانواده یعنی «پائولین» است. داستانی که با ازدواج پائولین و مایکل در حدود سال‌های دهه 1930 آغاز می‌شود و در سال 1990با مرگ پائولین به پایان می‌رسد. طعم این رمان تا حدودی شبیه به دیگر رمان‌های آن تایلر است. یعنی با وجود اینکه از لحاظ موضوعی کاملا متفاوت هستند اما ویژگی غالب آن تایلر یعنی پرداختن به انسان‌ها و دغدغه‌های خانوادگی در «ازدواج ناشیانه» هم هست. او نگران تاریخ نیست، دغدغه سیاسی و اجتماعی هم ندارد، برایش فرقی نمی‌کند جنگ هست یا نیست کدام رئیس‌جمهور بر سر کار است و مراودات آمریکا با خاورمیانه چگونه است. دغدغه آن تایلر انسان‌ها هستند و عطوفت آنها. چرخ می‌زند دور شخصیت‌ها، چرخ می‌زند و چرخ می‌زند تا عادات و رفتار شاخص آنها را از میان هزاران حرف و رفتار بیرون کشیده و برای مخاطب برجسته کند.


بالتیمور

 یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این رمان عنصر مکان است. مکان‌ها در این رمان نقش اساسی دارند. نویسنده عمد دارد که هر خیابان و محله را با جزئیات و مختصات دقیق توصیف کند تا بعدها زمانی که درباره تغییرات آن صحبت می‌کند خواننده خوب آنها را درک کند. مکان‌ها باپه‌پای آدم‌های داستان پیر می‌شوند و کارکردهای مختلفی در رمان دارند که یکی از آنها هویت دادن به شخصیت‌هاست. بالتیمور، شهری که پائولین و مایکل در آن زندگی می‌کنند، محله خارج شهر که بعد به آن کوچ می‌کنند، سانفرانسیسکو و ...همه و همه وجهی مهم از داستان را بر دوش می‌کشند.

 

کتاب نثری ساده و ترجمه‌ای روان دارد. اگر کارمند هستید یا مشغله‌ فکری تان اجازه خواندن کتاب‌های سختخوان و پیچیده را نمی‌دهد «ازدواج ناشیانه» گزینه خوبی است. بخصوص که بیان تجربیات ملموس در زندگی هر انسان، چون ازدواج، بچه‌دار شدن، آشپزی، مهمانی رفتن و قرارهای عاشقانه، همه و همه به شیوه‌ای رسا و جذاب می‌تواند برای لحظاتی ذهن شما را از گرفتاری‌های روزانه نجات دهد و در عین حال در پایان داستان چیزهای خوبی دستگیرتان شود. تجربه زندگی مشترکی که به شکست منجر می‌شود، تجربه ازدواج مجدد، تجربه بچه‌داری و مصائب آن، تجربه زندگی به تنهایی در کهنسالی و تجربه مرگ شریک زندگی و... همه نکاتی است که شما می‌توانید با خواندن این رمان تجربه کنید.

در صفحات آخر رمان، مایکل پس از سال‌ها به محله قدیمی‌شان نگاه می‌کند، پائولین از دنیا رفته و فرزندانش هرکدام به دنبال زندگی خود هستند:
«در عجب بود که حالا اینجا چقدر کهنه می‌زد-آهنگ‌های زنگ‌زده، ستون‌های آجری خزه‌بسته و ترک خورده. سال تاسیس 1947- تاریخی که یک وقتی خیلی مدرن بود، اما مرموز به نظر می‌رسید»
 
حالا شاید ارتباط داستان کلبه‌ای که در ابتدای یادداشت تعریف کردم را با «ازدواج ناشیانه» بهتر درک کنید. آن کلبه شاد با آن پروانه‌ها و گل‌ها بر فراز تپه‌ای زیبا درحالی که می‌خندد را تصور کنید، که به مرور زمان برج‌ها و خیابان‌ها و ماشین‌ها اطرافش را می‌گیرد، بالتیمور داستان «ازدواج ناشیانه» را هم تصور کنید، شهری که روز به روز تغییر می‌کند، مغازه کوچک بقالی مایکل تبدیل به هایپرمارکتی بزرگ می‌شود، خیابان‌های کوچک تبدیل به بزرگ‌راه‌های پیچ‌درپیچ شده‌اند و انسان‌ها به مرور از خانه‌های یک‌طبقه‌شان به برج‌ها نقل مکان کرده‌اند.

اما این دو داستان یک تفاوت هم داشتند، انسان‌های داستان آن تایلر، پیر می‌شوند و می‌میرند و فراموش می‌شوند، شهرشان تغییر می‌کند و دیگر حتا اثری از آن مردمان و آن محله‌ها باقی نمی‌ماند انگار هرگز هیچ‌کس با این نشان در آنجا زندگی نکرده است، اما ماجرای آن کلبه فرق می‌‌کند، چون پس از آنکه همه شهر با دود و دم و سیاهی اطراف کلبه را گرفت، کسی پیدا شد، کلبه را پشت ماشین باری‌اش سوار کرد و او را به تپه دیگری منتقل کرد...جایی درست شبیه همان جا که قبلا بود.

این رمان با ترجمه اختر اعتمادی از سوی انتشارات نیماژ در 366صفحه، با قیمت 39000تومان و در تیراژ 1100نسخه منتشر شده است.