خوشبختانه بموقع و سر ساعت رسیدیم. بحث هرقدر جلوتر رفت، حداد هم با حرارتتر سخن گفت و دور از واقعیت نیست اگر بگویم پایان مصاحبه، نقطه اوج گفتوگوی ما با رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. به اقتضای موضوع، بحث قابل توجهی از مصاحبه به واژهگزینی گذشت و حاشیههایی که این موضوع همیشه دامن فرهنگستان را میگیرد. انصافا حداد هم با حوصله و با ذکر جزئیات، کل فرآیند را تشریح کرد. اگر میخواهید شرح مفصلی از تلاشهای حداد و همکارانش بخوانید، این مصاحبه را از دست ندهید. آقای رئیس دل پری هم از فضای مجازی داشت. فضایی که به تعبیر خودش «بیصاحب» است و بعضی هم همین بیصاحب بودن را میپسندند. حداد در زمره چهرههایی است که در شبکههای اجتماعی هم فعالیت دارد و حتی حساب شخصی توییتری خودش را هم به روز میکند و هر از چندی ناظر به وقایع و اتفاقات دور و اطراف، توییت میزند. یکی از اتفاقات بامزه هم در همین توییتر رقم خورده است. زمانی که یکی از کاربران به طنز توییت کرده بود در چنین شرایطی فقط تبریک گفتن عید از طرف دکتر حداد عادل میتواند آرامبخش باشد و البته خیلی هم طول نکشید تا حداد زیر پستی که کاربر مربوط این درخواست را کرده بود، عید را به او تبریک گفت. وقتی لابهلای صحبتها به این موضوع اشاره کردیم، آقای رئیس خندید و گفت این کمترین کاری است که میتوان برای یک هموطن انجام داد. بجز این موارد مشروح گفتوگوی 4000کلمهای ما را با غلامعلی حدادعادل در همین صفحه و صفحه 10 بخوانید.
اگر مقدمهای برای شروع گفتوگو دارید، ذکر کنید تا ما هم سوالات خودمان را مطرح کنیم.شاید از تهدید و آفتهای پیش روی زبان فارسی شروع کردن، خوب باشد.
اجازه بدهید این عادت روزنامهنگارها را ـ که معطوف به عیبیابی و برجسته کردن ضعفها هستندـ کنار بگذاریم. بیاییم درباره جایگاه و منزلت خود زبان فارسی حرف بزنیم. البته بحث آفتهای پیشِ روی زبان فارسی، موضوع مهمی است. شکی در این مساله نیست اما از درد و رنج و آسیب شروع کردن، شروع خوبی نیست! ببینید، همه رسانهها باید به زبان فارسی توجه نشان بدهند بویژه صدا و سیما که دائما با زبان فارسی است. همین ابتدا هم باید خرسندی خودم را از این مساله عنوان کنم که یک روز در تقویم رسمی سال به بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی اختصاص داده شده است. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکر میکنم که با تصویب روز 25اردیبهشت، مجالی برای توجه بیشتر به زبان فارسی ایجاد کردند. زبان فارسی از چند جهت اهمیت دارد. در درجه اول به واسطه اینکه این زبان، وسیله ارتباط همه ما ایرانیها و حتی وسیله ارتباط ما با فارسیزبانان غیرایرانی مثل مردم افغانستان و تاجیکستان است. علاوه بر این، وسیله ارتباط ما با نیاکانمان هم محسوب میشود. واسطه ارتباط با مردمی که در گذشته در این قلمرو فرهنگی پهناور زندگی میکردند؛ از جنوب هند گرفته تا آسیای صغیر و حوزه بالکان در اروپا. زبان فارسی در طول تاریخ در یک قلمرو جغرافیایی وسیع، گنجینه ارزشمندی از اندیشه بشری را در خودش جای داده که کلید دستیابی ما به آن گنجینه، زبان فارسی است. هم در زمان حال ما را به معاصرانمان مرتبط میکند و هم در طول زمان در تاریخ، ما را با گذشتگان. این زبان همواره بهعنوان رکنی از ارکان هویت و ملیت ایرانی شناخته شده است. امروز هم وظیفه ماست برای حفظ هویت و ملیت ایرانی خودمان از این زبان پاسداری کنیم. خوشبختانه در یکصد سال اخیر هم این زبان، چه در حوزه نثر فارسی و چه در حوزه شعر فارسی رشد و پیشرفت خوبی داشته است.
منظورتان از نظر تولیدات ادبی است؟
از هر جهت.هم از جهت کمی و هم از نظر کیفی. نثر فارسی تراش خورده، روان شده و فصاحت و زیبایی خاصی پیدا کرده و توانایی بیان معانی مختلف را در رشتههای علمی و دانشگاهی پیدا کرده است. بر واژگان این زبان، افزوده شده است و نویسندگان بزرگی در این زبان پیدا شدهاند که هم آثار علمی به این زبان نوشتهاند و هم آثار ادبی. شعر بسیار رشد کرده و امروز شاهد پدید آمدن نسل جوانی از شاعرانی هستیم که زبان شعری آنها از شاعران خوب گذشته، دست کمی ندارد و میتوانیم برای آنها آینده درخشانی پیش بینی کنیم.
با این اوصاف، ظاهرا شما به عسرت زبان فارسی اعتقادی ندارید!
زبان فارسی را خطرهایی تهدید میکند که به آن اشاره خواهم کرد. منتها اجازه دهید پیش از رسیدن به آن، به جایگاه این زبان اشاره داشته باشم.
بفرمایید.
خوشبختانه از سال 1369 و بلافاصله بعد از پایان جنگ، فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کنار دو فرهنگستان دیگر یعنی علوم و علوم پزشکی تاسیس شد. امروز فرهنگستان زبان و ادب فارسی با یک سابقه نزدیک به 28 سال و با داشتن حدود 300 پژوهشگر و کارمند در گروههای مختلف مشغول فعالیت است و سعی میکند به وظیفه خودش عمل کند که نگهبانی از زبان فارسی است. البته زبان مثل یک موجود زنده هم احتیاج به تغذیه دارد و هم باید مراقب خطرهایی بود که سلامت آن را تهدید میکند. آفاتی زبان فارسی را تهدید میکند؛ آسیبهایی که میتواند به سلامت زبان صدمه بزند. یکی از کارهای فرهنگستان هم شناخت این خطرها، آسیبها و چارهاندیشی برای دفع یا علاج آنهاست. هجوم بیحساب واژههای فرنگی به زبان فارسی در رشتههای مختلف علمی و تخصصی و انواع کالاها و ابزارها و وسایلی که در غرب تولید و به کشور وارد میشود و همینطور انواع مفاهیم و روشهایی که در دنیای غرب رواج پیدا کرده همه از خطرها و آفاتی است که زبان فارسی را با خطر روبهرو کرده است.
ما امروز شاهد یک نوع لجام گسیختگی در بعضی از قشرهای جامعه هستیم که از خط و زبان بیگانه استفاده میکنند. یک نوع قانون گریزی که حکایت از یک بیماری فرهنگی در برخی قشرهای جامعه ما دارد. اینها آفتهایی است که اگر درمان نشود، ممکن است سلامت زبان فارسی را تهدید کند.
خطر دیگری که در یکی دو دهه اخیر بسرعت قوت گرفته، فضای مجازی است. هنجارهای رسمی زبان در فضای مجازی رعایت نمیشود. یک نوع هنجار خاص، هر کسی برای خودش ابداع کرده است. اشخاصی که صلاحیت قانونگذاری حوزه خط و زبان را ندارند، با استفاده از امکان فضای مجازی سلیقههای خودشان را در این فضا مطرح میکنند و یک سبک نگارشی پدید آمده که فضای مجازی را به جنگلی از آشفتگیهای خطی و زبانی مبدل کرده که جای نگرانی دارد. فرهنگستان سعی میکند برای این مشکلات چارهاندیشی کند.
رویکرد فرهنگستان در برابر این آفتها چه بوده؟ بعضی معتقدند این ویژگیها و ناهنجاریها مربوط به ابتدای ورود این فرهنگ و فناوری به جامعه است و بعد از مدتی تب آن خوابیده و هیجانش آرام میگیرد.
ما نباید به حدس و گمان متوسل شویم و چارهاندیشی نکنیم. ممکن است این اتفاق بیفتد اما ممکن هم هست نیفتد. شاید این فضا آنقدر رشد کند که همه چیز را در خودش ببلعد. روز اولی که اینترنت مطرح شد، کسی فکر نمیکرد اینقدر جا را برای روزنامهها تنگ کند. الان روزنامههایی که 20 سال پیش تیراژ چند صدهزار نسخهای داشتند به چند هزار هم نمیرسند. این نشانه رشد سریع فضای مجازی است. آن کسانی که معتقدند هیجان فضای مجازی آرام میگیرد، براساس چه واقعیتی این پیشبینی را میکنند؟ فعلا شاهد گسترش روز افزون فضای مجازی در همه شئون زندگی هستیم و این سپهر، عالم دیگری را به وجود میآورد. باید برای حفظ زبان در برابر این تحول تدبیر کرد. ما نمیتوانیم با این احتمال که ممکن است فضای مجازی از مد بیفتد، دست روی دست بگذاریم و شاهد آشفتگی زبان باشیم. باید فکری کرد.
در فرهنگستان برای این مشکلی که گفتید فکری شده؟
در فرهنگستان ما گروه خاصی داریم به نام گروه زبان و رایانه. این گروه تلاشهایی در حوزه فضای مجازی کرده است. این تلاشها در حد خودش سودمند بوده اما بهدلیل مشکلات بودجهای و کمبود نیروی انسانی و مشکلات دیگر، ما از کاری که در این حوزه انجام شده، راضی نیستیم. معتقدیم در سالهای آینده باید با جذب امکانات بیشتر، فعالیت خودمان را در حوزه فضای مجازی گسترش دهیم. این فعالیتها به هیچوجه در برابر خطری که زبان فارسی را تهدید میکند کافی نیست البته امکانات ما هم با این آفات و تهدیدها تناسبی ندارد.
این تلاشها به نتایجی هم ختم شده؟
یک کارهایی شده. بهعنوان مثال، نرمافزارهای خوبی تهیه شده که مثلا اگر نویسندهای بخواهد برای یک واژه خارجی، معادل فارسی جستوجو کند این نرمافزار میتواند پیشنهاد فرهنگستان را فوری در اختیارشان بگذارد. اما در مقایسه با انواع آسیبهایی که فضای مجازی به زبان میزند، کافی نیست.
به جای خوبی رسیدیم. همین معادلسازی فرهنگستان زبان به یکی از حاشیههای چند سال اخیر فعالیتهای فرهنگستان تبدیل شده است. فارغ از حواشی میتوانید توضیح دهید که چه مراحلی طی میشود تا معادل فارسی برای یک واژه انتخاب شود؟
فرهنگستان تا به حال نزدیک به 60 هزار واژه جایگزین را انتخاب کرده است. عموم کسانی که درباره واژهگزینی فرهنگستان اظهارنظر میکنند اطلاع ندارند چه فرآیندی طی میشود تا معادل فارسی برای یک واژه فرنگی انتخاب شود. بیشتر این اظهارنظرها، مبتنی بر اطلاعات ناقص و نادرست است. کار واژهگزینی را در فرهنگستان، متخصصان هر رشته انجام میدهند. تاکنون حدود 70 گروه تخصصی تشکیل دادیم و این گروهها در طول 25 سال گذشته تا الان چند هزار جلسه داشتهاند. این گروهها مرکب از جمعی بین پنج تا ده نفر از استادان هر رشته هستند که علاوه بر تخصص در رشته خودشان، هم در زبان فارسی علاقه و تخصص دارند و هم در زبانهای خارجی. البته تجربه ترجمه، تدریس و نگارش به زبان فارسی را هم دارند.
این افراد چطور انتخاب میشوند؟
ما این افراد را از راه آثار و شهرتشان در محافل بیرونی شناسایی و در گروههای واژهگزینی ساماندهی میکنیم.
واژهها توسط اینها انتخاب میشوند؟
ما از این افراد خواستهایم خودشان در رشته تخصصی خودشان اولویت بدهند و بگویند کدام واژهها باید در اولویت معادلسازی قرار بگیرند. کاری هم که ما میکنیم این است که در هر گروهی، یک کارشناس در کنار دست اینها میگذاریم. این کارشناس مراقب است قانون اساسی واژهگزینی ما هم رعایت شود.
این کارشناسان باید زبانشناس باشند!
بله! این کارشناسان بیشترشان زبانشناس و زباندان هستند. ما دفتری به نام اصول و ضوابط واژهگزینی داریم که حاصل مشورتها، بحث و بررسیهای طولانی در شورای فرهنگستان است. این حاصل دو سال بررسی شورای فرهنگستان در آغاز تاسیس است که بعدها هم اصلاحاتی در آن وارد شده است. در واقع این دفتر معیار کار گروههاست که در چارچوب این اصول واژهگزینی کنند. کارشناس ما هم مراقب است تا این اصول رعایت شود. گروهها هر دو هفته یکبار جلساتی دارند. هر گروه بعد از بررسیهای طولانی، فهرستی از واژههای مورد نظر خودش را همراه با معادلهای انتخاب شده به گروه واژهگزینی ما تسلیم میکند. از اینجا به بعد برای هر واژه یک پرونده تشکیل میشود. کاربرگهایی داریم که در آن نزدیک به 20 اطلاع درباره هر واژه ثبت میشود. این اطلاعات باید به سوالاتی مانند این پاسخ گویند که به طور مثال دیگر معادلهای فرنگی این واژه چیست و در زبانهای مختلف اروپایی چه معادلهایی دارد؟ اگر در زبان عربی برای آن معادلی سراغ داشته باشیم آن را ذکر میکنیم. نقش دستوری واژه چیست؟ ریشههای واژه را بررسی میکنیم که ریشههای آن چه معنایی دارد؟ تعریف آن لغت چیست؟ این تعاریف را از فرهنگهای معنی معتبر اصل خارجی استخراج کرده و آن را به فارسی ترجمه میکنیم. حتی مثالی هم ذکر میکنیم که لغت مربوط در آن به کار برده میشود. در ادامه معادل پیشنهادی گروه را هم میآوریم. این در حقیقت همان واژهای است که گروه انتخاب کرده است. گروه همچنین باید این معادل را در عبارتی به کار ببرد تا یک شاهد مثال باشد که وقتی این معادل وارد زبان فارسی میشود چگونه در جمله مینشیند. برای بعضی جملات اگر در گذشته معادلهای دیگری هم داشته، اینها را هم تا امروز فهرست میکنند. یعنی پیشنهاد اصلی گروه در حالی مطرح میشود که واژههای دیگر هم در کنار آن قید شده است. این پیشنهادها ابتدا در دو هیات علمی بررسی میشود. یکی از اینها هیات فنی است. ما چند استاد داریم که به اصول واژهگزینی مسلط هستند. اینها زبانشناس و ادیب هستند. دقت میکنند این واژهها طبق اصول و ضوابط انتخاب شدهاند یا نه. بعضی اوقات معادلها تائید نشده و برگشت میخورند. یک هیات دیگری هم وجود دارد به نام شورای هماهنگی. این شوارها وظیفهشان این است که ببینند آیا همین واژه در علوم نزدیک به حوزه اصلی هم به کار میرود یا نه و اینکه آیا پیشنهاد گروه، برای بقیه رشتهها هم مناسب است یا نه. به این مفهوم که چارهای برای واژههایی بیابیم که اشتراک معنایی با دیگر حوزهها دارد یا نه. سعیمان این است حتی الامکان، معادل معنایی انتخاب شده در همه علوم مورد استفاده قرار بگیرد، مگر اینکه دلیل خاصی داشته باشد. این شوراهای هماهنگی کارشان این است که از تشتت و ناهمگونی در رشتههای نزدیک به هم جلوگیری کنند. همه این شوراها، نظرشان را میدهند و در نهایت پرونده این واژه به شورای واژهگزینی میرسد.
ما چند شورای واژهگزینی داریم که اعضای آنها تصمیمگیرندگانی هستند که براساس اطلاعات درون کاربرگها نظر نهایی خودشان را اعلام میکنند. این اعضا کسانی هستند که بیشترین تجربه و توانایی را در حوزه واژهگزینی دارند. معمولا یکی از استادان فرهنگستان هم ریاست این شورا را به عهده دارد. این پرونده مطرح و در حضور اعضای کارگروه اولیه، کاربرگها خوانده ، بعد از آن هم سوالات از گروه آغاز، ابهامات و سوالات مطرح میشود و استادان کارگروه هم پاسخ میدهند. گاهی برای یک واژه، یک جمع 15 نفری یک ساعت بحث میکنند. گاهی اوقات پیشنهاد گروه رای نمیآورد و دوباره این کاربرگ برمیگردد. بعضی اوقات هم رای میآورد. وقتی این واژه از این مرحله عبور کرد برای مدت سه سال در اختیار متخصصان آن رشته و دیگر مردم قرار داده میشود.
یعنی همان فهرستی که چند وقت یکبار از سوی فرهنگستان منتشر میشود؟
بله. واژههای هر گروهی بعد از بیرون آمدن از این شورا، سه سال دوره آزمایشی دارد تا اگر کسی واژه بهتری پیشنهاد کرد یا عیبی دید، اعلام کند. بعد از دوره آزمایشی سه ساله، این واژه را رسمی تلقی میکنیم. ما واژههای خودمان را هر سال در یک فرهنگ واژه منتشر و در نمایشگاه کتاب، واژههای سال قبل را به صورت یک فرهنگ مستقل منتشر میکنیم. تا به حال 15 جلد از این فرهنگ منتشر شده است. اوایل که تولید کمتری داشتیم هر دو سه سال یکبار یک مجلد داشتیم، اما در این سالها معمولا هر سال یک مجلد از این فرهنگ منتشر میشود. علاوه بر این، ما در هر حوزه تخصصی که تعداد واژههای مصوب فرهنگستان در آن حوزه به هزار واژه برسد، یک فرهنگ لغت به نام «هزارواژه» هم منتشر میکنیم. مثلا هزار واژه پزشکی، هزار واژه زیست شناسی و از این قبیل. تا به حال نزدیک به 25 فرهنگ هزار واژه منتشر شده است. این روند اصلی کار ماست.
برای واژههای عمومی چطور؟
در کنار این واژهگزینی تخصصی، یک واژهگزینی عمومی هم داریم. دستهای از کلمات وجود دارند که به یک رشته دانشگاهی خاص تعلق ندارند و جزو زندگی عادی مردم شدهاند. بهعنوان مثال باب شده کارمندان بنگاههای املاک به جای چشمانداز میگویند «ویو». اینها واژههایی نیستند که بخواهیم از کارگروههای تخصصی طلب کنیم یا معادل «عکس سلفی» را نمیتوانیم از کارگروه یک رشته دانشگاهی بپرسیم. در این موارد هم از مردم و کارشناسان مشورت گرفته میشود و فرآیندی شبیه واژهگزینی تخصصی را طی میکنند. ما هر چند وقت یکبار برای واژههای عمومی، مصوبههایی عرضه میکنیم. اینها بخشی از کار ما در واژهگزینی است. مردم گاهی اطلاعی ندارند و فکر میکنند اینجا یک نفر که رئیس فرهنگستان باشد، نشسته و دستگاهی مثل ضرب سکه کنار دستش است و از این طرف واژه میدهد و از طرف دیگر، معادل تحویل میگیرد! الان تجربه 25ساله ما در واژهگزینی تبدیل به یک علم شده است و این علم را در قالب آموزشی منظم و مدون کردهایم. اکنون سه دوره است در فرهنگستان، دانشجوی کارشناسی ارشد گرفتهایم.
البته بعضی موارد هم شیطنت رسانهای هست!
خیلی شیطنتها هست. ظاهرا وقتی کسی برای موارد دیگر، مطلبی گیر نمیآورد، میآید سراغ واژهها و زبان فارسی تا بالاخره چیزی گیرش بیاید.
اگر بخواهید چند واژه که در فرهنگستان مصوب شد و در فرهنگ عمومی هم جای خودش را پیدا کرد اسم ببرید کدامها هستند؛ واژههایی که وقتی آنها را از دهان مردم کوچه و بازار میشنوید، لذت میبرید و خستگی از تنتان در میرود؟
یکی از آنها همین یارانه است که خیلی از
مردم در آخر هر ماه منتظرش هستند و خیلی هم دوستش دارند! زمانی برای این
کلمه از واژه سوبسید استفاده میکردند.
الان دیگر کسی کلمه سوبسید را به زبان نمیآورد و اصلا یادشان نیست که چنین
واژهای وجود داشته. یکی دیگر هم واژه پیامک است که الان براحتی به جای
اساماس نشسته یا کلمه «رزمایش» به جای مانور و بالگرد به جای هلیکوپتر!
البته برای هلیکوپتر، واژه چرخبال هم استفاده میشود!
چرخبال واژه ما نیست! واژه مصوب ما در فرهنگستان همین بالگرد است. چرخبال را تاجیکها ابداع کردهاند.
آقای دکتر! چرا بعضی از واژهها مثل همین یارانه یا بالگرد در فرهنگ عمومی مینشیند و جای خودش را پیدا میکند و بعضی دیگر آنطور که باید توجهی بهشان نمیشود؟
ممکن است دو دلیل داشته باشد. یکی اینکه معادلی که ما پیشنهاد دادهایم خوب نباشد. بالاخره کار ما هم ممکن است عیب و ایراد داشته باشد. یک دلیل دیگر هم این است که ترویج یک واژه محتاج کمک رسانههاست. وقتی ما به جای ویدئوچک میگوییم بازبینی، این معادل، هیچ عیبی ندارد، اما یکدفعه میبینید انگار یکی با ملیت خودش لج کرده و برنامهای میسازد و اسمش را هم میگذارد ویدئو چک! توی برنامههای صداوسیما هم بعضا تخلفاتی صورت میگیرد که جاهایی را متوجه میشوند و جلویش را میگیرند و بعضی جاها را هم متوجه نمیشوند. هر چه ما با صداوسیما همکاری داریم و از قضا همکاری خوبی هم هست اما در آخر میبینیم شخصی در یک گروه، برنامهای درست کرده است که سلیقهاش نیست به زبان فارسی صحبت کند! این روزها هم به کار بردن لغت خارجی ابزاری شده برای کسانی که زبان نمیدانند تا زبان ندانستن خودشان را پشت تکرار این لغتها پنهان کنند. بعید میدانم بعضی از این کسانی که برخلاف سیاستهای صدا و سیما و کشور اصرار دارند لغت خارجی به کار ببرند، حتی زبان خارجی بدانند! بعید میدانم خیلی از این افراد بتوانند یک متن خارجی را از رو بخوانند یا آن را ترجمه کنند با این حال تصور میکنند استفاده از لغات فرنگی برای آنها حیثیت میآورد. از این خون دلها و گرفتاریها زیاد داریم. اگر رسانه در درجه اول صدا و سیما، عشق به زبان فارسی و عرق ملی نداشته و نگران زبان فارسی نباشند، دستگاهی به نام فرهنگستان هر چقدر هم کار خودش را خوب انجام بدهد، تنها میماند.
بحث استفاده از بعضی واژههای خارجی شد. شاید بد نباشد بعضی رسمالخطهای خاص را که برخی نویسندگان ما هم از آنها استفاده میکنند همین جا مطرح کنیم. نمونه عینی این موارد آقای رضا امیرخانی که رسمالخط خاص خودش را هم دارد. نظر شما در جایگاه رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره این نوع از رسمالخط و جدانویسیها چیست؟
به دوست عزیزمان جناب آقایامیرخانی عرض میکنم این رسمالخطی که فرهنگستان تصویب کرده حاصل تجربه نه تنها بهترین استادان زبان و ادبیات فارسی معاصر بلکه امروز جهان است. چون بهترین استادان ادبیات فارسی در ایران امروز جمع هستند. یعنی ایرانِ امروز، مرکز و کانون اصلی زبان فارسی است. استادانی که در فرهنگستان بوده و هستند، برگزیدگان این رشته محسوب میشوند. اینها 60 سال از زندگیشان را صرف زبان فارسی کردهاند. با متون کهن و نویسندگان امروز و ادبیات فرنگی آشنا هستند. اگر مجموع کتابهایی راکه استادان عضو شورای فرهنگستان چاپ کردهاند شمارش کنیم، شاید از هزار بیشتر باشد. یعنی هر کدام از اینها بهطور متوسط 50کتاب تالیف کردهاند.
استادانی همچون احمد سمیعی، دکتر علیاشرف صادقی، استاد موحد، دکتر فتحا... مجتبایی، بهاءالدین خرمشاهی یا همین مرحوم ابوالحسن نجفی. وقتی این افراد چند سال تحقیق کرده و دستور خط برای زبان فارسی تدوین و با بحث و مشورت و بررسی، چیزی را مصوب کردهاند چرا نباید از آن استفاده شود؟ من نمیگویم قانونی همه مجبورند اطاعت کنند ولی میگویم این افراد که دشمن جامعه و زبان فارسی نیستند. این افراد، عمرشان را در این راه صرف کرده و سزاوارتر این است اگر قانون و قاعده جدیدی هم وضع میشود، توسط این افراد وضع شود.
یعنی شـــما آن رســـمالخط را نمیپذیرید؟
بله! مثلا ما گفتهایم مصلحت خطفارسی در این است که کجا واژهها سرهم و کجا، جدا نوشته شود. برخی جاها هم به سلیقه افراد واگذار میکنیم. مثلا ما نمیپسندیم کلمه همسایه را جدا به شکل «همسایه» بنویسیم. برای این کار استدلال زبانشناسانه و ادبی داریم. این طور نیست که کسی بگوید من واژه «رهبر» را جدا به صورت «رهبر» مینویسم.
الان با همین واژه هم مشکل دارید؟ یعنی جدا نوشتن کلمه رهبر نادرست است؟
بله! قطعا نادرست است. رهبر باید سرهم نوشته شود.
استدلال آقای امیرخانی این است میگوید با جدانویسی، ظرفیت واژهسازی را که در زبان فارسی مغفول است و استفاده چندانی از آن نمیشود، نشان میدهم و این کار به خلق واژههای جدید میانجامد.
استدلال مقابل آن هم این است که این کلمات وقتی کنار هم قرار میگیرند، چنان با هم جوش میخورند که دیگر معنای مرکبشان را از دست داده و بسیط میشوند. یعنی وقتی شما واژه «همسایه» را میشنوی نمیروی به معنای اولیه «هم+سایه» نگاه کنی.
البته من از نظر ایشان دفاع نمیکنم و در جایگاه رد و اثبات هم نیستم، ولی مثلا ایشان میگوید وقتی من کلمه پیشنهاد را جدا و به صورت «پیشنهاد» مینویسم ممکن است یک روز بشود به کلمه «پسنهاد» هم فکر کرد!
باشد اشکالی ندارد. اگر ما این واژه را سرهم بنویسیم مانع از این نیست به کلمه پسنهاد فکر نکنیم. ولی ممکن است آن را هم سرهم بنویسیم. استدلال اعضای شورای ما در فرهنگستان این است که این واژهها بسیط شده و معنای عناصری را که در هم ترکیب شده از دست دادهاند. اینجور نیست که معنای این کلمه از جمع دو واژهای درست شود که با هم ترکیب شدهاند. به عنوان مثال شما وقتی دو فلز مس و روی را ذوب و با هم ترکیب میکنید، نتیجه کار یک آلیاژ جدید است که ویژگیها و خصوصیات جدید خود را دارد. این آلیاژ یک هویت جدید پیدا کرده است. این جدانویسیها ممکن است اشکالات بسیاری پدیدار کند. آقای امیرخانی قطعا اشتباه میکند. افراد دیگر هم به این صورت است. زبان و بخصوص خط چیزی نیست که با پسند و سلیقه هر کسی شکل بگیرد. در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشود. کار را باید به متخصص سپرد. الان کسی مثل استاد شفیعی کدکنی چگونه مینویسد؟ آیا ما قبول داریم دکتر شفیعی کدکنی، استاد به معنی کلمه در زبان و ادب و شعر فارسی است یا نه؟ آیا ایشان با خطفارسی از این تفننها میکند؟ آن کسان دیگری که سلیقه خودشان را اعمال و اعلام میکنند، صلاحیتشان از دکتر شفیعی کدکنی بیشتر است؟ باید به این استادان و بزرگان ادب فارسی و فرهنگستان اعتماد کرد. ضرورتی ندارد هر کسی در این باب اجتهاد کند.
بحثی هم مطرح شده بود که تاجیکستان، یک بسته پیشنهادی فرهنگستان مرکب از 16 هزار واژه را رد کرده است. این خبر صحت داشت؟
خیر! ما با تاجیکستان ارتباط خوبی داریم. واژههای پزشکی (هزارواژه) را در تاجیکستان با خط سیریلیک به صورت مناسب تاجیکها و با همکاری دولت تاجیکستان به چاپ رساندهایم. مثلا ما آنجا معادل روسی و انگلیسی را به خط سیریلیک و فارسی ذکرکردهایم. این کارهای ما مورد استفاده قرار میگیرد.
اگربخواهید مشکلات فرهنگستان را لیست کنید، مهمترین سرفصلهایش چه چیزهایی هستند؟
در درجه اول، مشکل بودجه است. در سالهای اخیر در مضیقه بودهایم و این روی کارایی ما اثر گذاشته است. امیدواریم گشایشی حاصل شود.
این آمارهای که در مورد بودجه سالهای 95 و 96 داده بودید، بودجه مصوب بود یا بودجه محقق شده؟
بودجه تخصیص یافته سال 96 ما خیلی کمتر از مقدار مصوب بود. در ماههای اخر کمی جبران شد که توانستیم تا حدی دیون خودمان را بپردازیم. محض اطلاع شما عرض کنم استادان عضو شورای فرهنگستان از اول سال 95 تا آخر 96 به مدت دو سال حق عضویت ماهانه خودشان را دریافت نکردهاند. یعنی حداقل دو سال ما بدهکار این افراد هستیم.
هنوز هم پرداخت نشده؟
خیر. هنوز هم پرداخت نشده! ما حداقل سه میلیارد تومان به این افراد و استادان که در 70 گروه ما کار میکنند بدهی داریم. اینها بخشی از مشکلات ماست. هر وقت بودجه فرهنگستان منتشر میشود، عدهای مینشینند و محاسبات و فضاسازی میکنند. البته اشتباه میکنند ولی خب فضای مجازی ـ همانطور که قبلا گفتم ـ عرصهای بیصاحب است و بعضیها هم همین بی صاحبی را دوست دارند. اتفاقا وقتی این انتقاد را مطرح کردم بعضی آقایانی که دوست دارند این فضای بیصاحب، همچنان بیصاحب بماند واکنش نشان دادند. بیصاحبیاش هم به این است که هر کسی هر کاری که بخواهد میکند و هر تهمتی هم که بخواهد میزند.
رهبر انقلاب اخیرا ذکر خیری کردند از مرحوم ابوالحسن نجفی و دیداری که ایشان به همراه جمعی از استادان و مسئولان فرهنگستان با رهبر انقلاب داشتند. از آن دیدار بگویید.
این دیدار مربوط به خیلی سال قبل است. ما
در فرهنگستان یک بار با رهبر معظم انقلاب دیدار داشتهایم که در رسانهها
هم منعکس شده است. البته آن زمان من رئیس فرهنگستان نبودم و مرحوم دکتر
حبیبی، ریاست فرهنگستان را به عهده داشت. خب آقا با کارهای مرحوم نجفی آشنا
بودند و به ایشان احترام هم میگذاشتند.
ترجمههای ایشان را میپسندیدند و آن مرحوم را در زبان فارسی یک مجتهد
میدانستند. ما به دوستان جوان خودمان از جمله همین دوست عزیزمان آقای
امیرخانی توصیه میکنیم به تشخیص آقای ابوالحسن نجفی هم توجه کنند.(خنده)
به تجربه فرهنگستان، بیاعتنایی نکنیم
به دوست عزیزمان جناب آقای امیرخانی عرض میکنم این رسمالخطی که
فرهنگستان تصویب کرده حاصل تجربه نه تنها بهترین استادان زبان و ادبیات
فارسی معاصر، بلکه امروز جهان است.
چون بهترین استادان ادبیات فارسی در ایران امروز جمع هستند. یعنی ایرانِ
امروز، مرکز و کانون اصلی زبان فارسی است. استادانی که در فرهنگستان بوده و
هستند، برگزیدگان این رشته محسوب میشوند.
کلمات وقتی کنار هم قرار میگیرند، چنان با هم جوش میخورند که دیگر معنای
مرکبشان را از دست داده و بسیط میشوند. یعنی وقتی شما واژه «همسایه» را
میشنوی نمیروی به معنای اولیه «هم+سایه» نگاه کنی.
پنجه در پنجه با فرهنگستان
در نوشتههایم از جدانویسی (جدا کردن وندها و بنها) استفاده میکنم و یک نگاه شخصی برآن حاکم است و هیچوقت نسخه عمومی نمیدهم. جدانویسی لازم است. این کار را میکنم تا اگر در دورهای مسئولان فرهنگستان زبان و ادب فارسی مدعی شوند کسی قادر نیست کلماتی که جدانویسی شده را بخوانند، دلایلی برای نقض این حرف داشته باشم. تابهحال هم اینگونه نبوده که کسی به خاطر رسم الخط کتاب آن را کنار بگذارد. دلایل محکمی برای جدانویسی دارم. پیشفرض اول این است که از نظر من زبان فارسی در خطر است و مورد بعدی این است که نویسنده پاسدار زبان فارسی است.
محمدصادق علیزاده
روزنامهنگار
کتاب قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۰-۱۳۹۶)همراه با قانون احکام دائمی برنامههای توسعه کشور به همت معاونت حقوقی ریاست جمهوری تدوین شده است.
دکتر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیسجمهوری در پیشگفتار این کتاب مینویسد:آنچه به حیات جامعه معنا ومفهوم میبخشد و مسیرحرکت آن را روشن میسازد، تعیین مقصد و داشتن برنامه برای وصول به آن مقصد است.آرمانهای نظام اسلامی در سند چشم انداز بیست ساله تصویر شده است. دسترسی به این آرمانهای بلند، بدون داشتن برنامههای دراز مدت، میان مدت و کوتاه، مقدور نخواهد بود.
از هنگام پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون باتوجه به نیاز کشور به برنامههای جامع و مدون درباره موضوعات عمده اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، قضایی واجتماعی، پنج قانون برنامه توسعهای به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده که از سال ۱۳۶۸شروع شده و باتمدیدبرنامه پنجم توسعه تا پایان سال ۱۳۹۵ تداوم داشته است.
معاون حقوقی رئیسجمهوری ادامه میدهد:قانون برنامه ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۱۴۰۰-۱۳۹۶)که براساس سیاستهای کلی برنامه پنج ساله ششم توسعه تنظیم شده، آخرین قانون برنامه است که در۱۲۴ماده توسط مجلس شورای اسلامی اسلامی به تصویب رسیده است وتا پایان سال ۱۴۰۰هجری شمسی دربرنامه ریزیهای اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی و به خصوص تدوین لوایح بودجه سنواتی، مبنای عمل خواهد بود.
این کتاب درقطع جیبی باقیمت ۱۵۰هزار ریال عرضه شده است.
کتاب مجموعه تنقیحی قوانین و مقررات رسیدگی به تخلفات اداری مشتمل بر قانون رسیدگی به تخلفات اداری و آیین نامه اجرایی آن، دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری، قوانین و مقررات مربوط، نظرات هیات عالی نظارت و آرای هیات دیوان عدالت اداری است.
دکتر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیسجمهوری در پیشگفتار این کتاب آورده است: سلامت نظام اداری از مسائل اساسی هرکشوراست و هرگونه خللی درآن علاوه بر آنکه تامین نیازها و خدمات عادی شهروندان را بامشکل روبرو میکند، حفظ نظم عمومی جامعه و حتی تصمیم گیریها و برنامه ریزیهای کلان کشور را با مخاطره جدی مواجه میسازد. فساد اداری به عنوان نقطه مقابل سلامت اداری منافع شهروندان و دولت را به خطر میافکند و به جامعه خسارت وارد میکند. فساد اداری از میزان بهره وری سازمان میکاهد و مانعی در برابر توانمند سازی سازمان و کارکنان آن میشود.وجود فساد اداری حتی مشروعیت و کارآمدی نظامهای سیاسی را نیز به چالش میکشاند.هر سازمانی برای نیل به اهداف خود به سلامت درونی نیازمند است واین مهم مستلزم انجام اقدامات متعدد در سطوح مختلف است. درسیاستهای کلی نظام اداری مصوب ۱۴ر۱ر۱۳۸۹مقام معظم رهبری نیز به «ارتقای سلامت نظام اداری و رشد ارزشهای اخلاقی درآن از طریق اصلاح فرآیندهای قانونی و اداری، بهرهگیری از امکانات فرهنگی و به کارگیری نظام موثر پیشگیری و برخورد با تخلفات » تصریح شده است.
معاون حقوقی رئیسجمهوری میافزاید: ایجاد شفافیت در زمینه قوانین و مقررات و فعالیتهای اداری و نحوه انجام و اجرای آنها از لوازم اصلی تحقق سلامت اداری است. کارمندان دولت درجایگاهها و سمتهای مختلف در دستگاههای اجرایی به عنوان نمایندگان حاکمیت،ماموریتها، صلاحیتهای،وظایف و اختیارات فراوانی برای پاسخ به درخواستهای شهروندان کشور در شئون وامور مختلف زندگی واداری دارند و این مهم با توجه به امکان قصور و تقصیرآنها درانجام وظایف وسوء استفاده از اختیارات و تبعیض در عمل به قوانین و مقررات درخصوص افراد مختلف وجود ضمانت اجراهای قانونی برای پیشگیری از هر گونه تخلف و یا تنبیه متخلفان احتمالی را ضروری میکند. این کتاب در قطع رقعی و به قیمت ۱۲۰هزار تومان عرضه شده است.
کتاب تنقیحی قانونی مدنی مشتمل بر قانون مدنی، نظرات شورای نگهبان، آرای وحدت رویه و اصراری هیات عمومی دیوان عالی کشور، آرای هیات عمومی دیوان عدالت اداری، بخشنامههای قوه قضاییه است. درپیشگفتار این کتاب به قلم دکتر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیسجمهوری آمده است:قانون مدنی ایران یکی از قدیمیترین و ریشه دارترین قوانینی است که در دورههای اولیه قانونگذاری در کشور عزیزمان با همت، تلاش و دقت تحسین برانگیز فقها و حقوقدانان وقت وعمدتا بااستفاده از منابع فقه امامیه و نیز برداشت از برخی قوانین کشورهای دیگر به تصویب رسیده است. بدون تردید پیوند دیرینه اعتقادی و حقوقی ملت بزرگ ایران بااحکام شریعت مقدس اسلام موجب شده است قانون مدنی نیز که عمدتا منبعث از احکام منور دین مبین اسلام است، طی چندین دهه، با تغییرات اندک، ماندگاری بی نظیری داشته باشدو خصوصا عبارات مختصر و مفید و ادبیات قوی درنگارش این قانون، استحکام و یکپارچگی شگرفی به آن بخشیده است. این کتاب در قطع وزیری و با قیمت ۲۵۰هزار ریال عرضه شده است.