فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

رمان «کوری»؛ کتابی برای تمام نسل‌ها


رمان «کوری» اثر فوق‌العاده‌ای از ژوزه ساراماگو است که درباره کوری ناگهانی اهالی شهری نامشخص( آن هم به‌طور همزمان)و اتفاقات پس از آن نوشته شده است. در این حادثه که تمام اهالی شهر را درگیر می‌کند، فقط همسر یک چشم‌پزشک کور نشده است؛ اما به دلایلی مجبور است در مرکز قرنطینه‌ای که دولت برای نابینایان در نظر گرفته است، بینایی‌اش را انکار کند.

روزنامه قانون - محمد علی علی زاده: رمان «کوری» اثر فوق‌العاده‌ای از ژوزه ساراماگو است که درباره کوری ناگهانی اهالی شهری نامشخص( آن هم به‌طور همزمان)و اتفاقات پس از آن نوشته شده است. در این حادثه که تمام اهالی شهر را درگیر می‌کند، فقط همسر یک چشم‌پزشک کور نشده است؛ اما به دلایلی مجبور است در مرکز قرنطینه‌ای که دولت برای نابینایان در نظر گرفته است، بینایی‌اش را انکار کند تا برایش مشکل و زحمتی در مواجهه با دیگران در مرکز قرنطینه پیش نیاید اما تا پایان داستان تا حد ممکن به باقی افراد کمک می‌کند و در پایان که همه به صورتی اتفاقی شروع به بازیابی بینایی خود می‌کنند، نوبت اوست که بینایی‌اش را از دست بدهد و داستان در همین‌جا به اتمام می‌رسد.

کتابی برای تمام نسل‌ها

داستان با کور‌شدن ناگهانی یک راننده در پشت چراغ قرمز خیابان آغاز می‌شود و شخصی که او را برای کمک به منزل می‌رساند، ماشینش را می‌دزدد. به طرز عجیبی دزد ماشین بعد از مدتی کور می‌شود و شخصی که اول کور شده است، با مراجعه به چشم‌پزشک باعث کوری ‌پزشک می‌شود و الی آخر. این ارتباط‌ها در نهایت منجر به کوری تمام افراد شهر می‌شود اما از میان آن‌ها فقط همسر چشم‌‌پزشک داستان بینایی‌اش را از دست نمی‌دهد ولی به دلیل همراهی با همسرش مجبور است در مقابل ماموران دولتی که آن‌ها را برای قرنطینه به مکانی ناشناس می‌برند، تظاهر به کوری کند. به مرور تمام افراد شهر به مرکز قرنطینه آورده می‌شوند و هرکدام داستان کوری خود را شرح می‌دهند که مشخص می‌شود آنان زنجیره‌وار به هم مرتبط و متصل بوده‌اند.

از سوی دولت تدابیر امنیتی و محافظتی سختی برای کوران در نظر گرفته می‌شود و مردم را به دو دسته کور و مستعد کوری تقسیم می‌کنند که در ابتدا از هم جداگانه در قرنطینه نگهداری می‌شوند اما به مرور با افزایش تعداد کوران، مجبور می‌شوند هر دو گروه را در کنار هم قرار دهند چون می‌دانند که این سرنوشت محتوم همه آنان است. سربازان چنان ترسی از کوران دارند که به‌هیچ‌وجه حاضر نیستند حتی غذای آنان را به دست‌شان برسانند و به شکل غیرمحترمانه‌ای با آن‌ها به صورت حیواناتی در قفس برخورد می‌کنند. کوران نیز به مرور درمی‌یابند که کسی در بیرون به فکر آنان نیست و باید خودشان فکری به حال خودشان بکنند. دزد تاکسی اولین فرد نابینا، به علت تعرض به دختری جوان در قرنطینه، به وسیله او زخمی می‌شود. وقتی چشم‌پزشک از ماموران قرنطینه درخواست کمک و دارو برای او می‌کند، با پاسخ منفی آنان روبه‌رومی شود تا اینکه دزد تاکسی از شدت درد و خون‌ریزی فکر فرار به سرش می‌زند و در مسیر خروج از مرکز قرنطینه با شلیک گلوله یکی از ماموران کشته می‌شود. در ادامه وضعیت روز‌به‌روز بدتر و بدتر می‌شود. کوران از لحاظ بهداشت و مواد غذایی با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند. مجبورند به دلیل نبود مکان نظافت، حتی در مسیر رفت‌و‌آمد قضای حاجت کنند یا به دلیل کمبود غذا و خلف وعده دولت، عده‌ای از کوران که قوی‌تر و قلدرتر هستند، غذای دیگران را می‌دزدند و می‌خورند.

در این گیر‌ودار پای عده‌ای خلافکار کور هم به قرنطینه باز می‌شود که به دلیل آلودگی و کمبود جا در زندان، دولت دستور می‌دهد تا آن‌ها را نیز در همان مرکز قرنطینه( البته در بخشی دیگر) نگهداری کنند. ذات جامعه‌گریزی و قدرت‌طلبی خلافکاران و بی‌توجهی ماموران باعث می‌شود تا آن‌ها سهمیه اندک غذای روزانه را نیز پیش از بقیه کوران تصاحب کنند و برای تحویل غذا به سایر کوران از آن‌ها طلا و جواهرات‌شان را طلب کنند.

در ابتدا زندانیان بخش‌های اصلی قرنطینه مجبور می‌شوند برای به‌دست‌آوردن غذا تمام طلا و جواهرات و اشیای قیمتی خود را به خلافکاران بدهند و به این خواسته‌ ناحق تن ‌می‌دهند اما به مرور توقعات آنان به حدی زیاد می‌شود که می‌گویند از این به بعد در مقابل سوء‌استفاده جنسی از زنان بخش‌های مختلف به ساکنانش غذا تحویل می‌دهیم. عده‌ای از زنان که نمی‌خواستند عفت‌شان به خاطر غذایی اندک (که حق‌شان است) لکه‌دار شود، ابتدا از این کار به‌شدت امتناع کردند اما به مرور فهمیدند که راهی جز تسلیم در مقابل این خواسته نابجای خلافکاران ندارند.

همسر چشم‌پزشک که در تمام این مدت شاهد این فجایع و وضعیت اسف‌بار همجنسان خود بود، یک قیچی برمی‌دارد و با آن در تاریکی گلوی رییس خلافکاران را می‌درد و آنان را تهدید می‌کند که اگر بار دیگر هوس سوء‌استفاده از زنان به سرشان بزند، تک‌تک‌شان کشته خواهند شد. حسابدار کوری که در میان خلافکاران بود، مدتی از ترس به گروه کوران قدیمی می‌پیوندد اما پس از مدتی به محل نگهداری خلافکاران بازمی‌گردد و به اصطلاح ریاست آنان را برعهده می‌گیرد تا اینکه در شبی، یکی از زنان که رییس خلافکاران به او تجاوز کرده بود، به سوی محل نگهداری آنان رفته و با آتش‌زدن محل قرنطینه‌شان، همه خلافکارها را در میان شعله‌های آتش می‌سوزاند و از بین می‌برد. شدت آتش به حدی بود که به بخش‌های دیگر هم سرایت کرد و کوران بخش اول با راهنمایی همسر چشم‌پزشک که بینایی داشت، موفق شدند از آنجا با هر زحمتی که شده، فرار کنند.

داستان این‌طور ادامه پیدا می‌کند که آن‌ها پس از خروج از قرنطینه متوجه می‌شوند که تمام مردم شهر بینایی خود را از دست داده‌اند و این امر باعث دلسردی و یأس آنان می‌شود. آنان در همان حالت هم سعی دارند تا خانه و خانواده خود را پیدا کنند و از وضعیت بستگان خود آگاه شوند که این امر چندان خوشایند نیست و متوجه می‌شوند که همه یا از خانه‌های‌شان رفته‌اند و کسان دیگری در خانه‌های‌شان ساکنند یا اینکه خانواده‌شان به دلایل نامعلومی در خانه‌های‌شان حضور ندارند و در جایی دور از خانه سرگردان شده‌اند.

در انتهای رمان، اولین مردی که پشت چراغ قرمز بینایی خود را از دست داده بود، به طور ناگهانی بینایی‌اش را به دست می‌آورد و پس از او به ترتیب سایر اعضای گروه که با هم همراه بودند، بینایی خویش را باز می‌یابند اما همان‌گونه که پیش از این گفتیم، حالا نوبت همسر چشم‌پزشک است که بینایی خود را از دست بدهد و رمان در همین‌جا به اتمام می‌رسد.

در دنیای سینما شاید تقلیدهای زیادی از وضعیت‌های مشابه این رمان شده باشد اما دو مورد برجستگی خاصی دارند.

حق ندارید این کتاب‌ها را بخوانید! (۲)


چرا خواندن یک کتاب ممنوع می شود؟ چه کسانی باید به محتوای یک کتاب اعتراض کنند و حرفشان آن قدر تاثیرگذار باشد تا به راحتی مانع چاپ یک کتاب شوند یا آن را از لیست کتاب های درسی حذف کنند، حتی از قفسه ای کتابخانه ها نیز جمع کنند؟ اصلا کدام کتاب ها معمولا در تور ممیزها و شبه ممیزها صید شده اند؟
هفته نامه همشهری جوان - حورا نژادصداقت: چرا خواندن یک کتاب ممنوع می شود؟ چه کسانی باید به محتوای یک کتاب اعتراض کنند و حرفشان آن قدر تاثیرگذار باشد تا به راحتی مانع چاپ یک کتاب شوند یا آن را از لیست کتاب های درسی حذف کنند، حتی از قفسه ای کتابخانه ها نیز جمع کنند؟ اصلا کدام کتاب ها معمولا در تور ممیزها و شبه ممیزها صید شده اند؟ این ها سوالاتی است که در دو جلد «کتاب ممنوع» به آن ها جواب داده شده است، البته لیست این دو جلد بیش از هر چیز شامل آثار آمریکایی و چند کشور دیگر می شود.
 
جالب این است که بعضی از کتاب ها فقط به خاطر توضیحات مفصل یک نفر یا مسئولان یک مدرسه یا حتی والدین یک مدرسه کلا ممنوع شده اند؛ یعنی تاثیر زنگ های کتابخوانی اجباری و البته آزاد در ینگه دنیا، آن قدر زیاد است که حتی یک نفر در یک ایالات دورافتاده هم که شکایت کند، کلا کتاب را زیر سوال می برد و رسانه ای می شود. هرچند، همیشه معلم ها و والدین نبوده اند که وضعیت ممنوعیت را برای یک کتاب بار آورده اند بلکه کشیش ها و افرادی با گرایش های نژادپرستانه و... هم کم باعث ممنوعیت کتاب ها نشده اند. لیست این کتاب ها طولانی است و احتمالا هر کتابخوانی سراغ آن برود، چند تا از رمان هایش را خوانده است. ما هم این جا به خاطر کمبود جا، فقط به چند نمونه اشاره کردیم تا مشت نمونه ای برای خروار باشد.
 
سفرهای گالیور
نویسنده: جاناتان سویفت
انتشارات: 1726 در انگلستان
 
حق ندارید بخوانید 

گالیور هم با آن سفرهای مختلف و کوچک و بزرگ دیده شدن ناگهانی اش از چشم ممیزها دور نماند. چرا؟ چون سویفت توانسته بود با استفاده از تمثیل و نماد حرف هایش را بزند و اعتراض کند. کسی می تواند به طور قطع بگوید که منظور سویفت از سرزمین لی لی پوت ها چه بود؟ جواب این سوال هر چه باشد، مهم این است که سفرهای گالیور در یک برهه از هر جهت نکوهش شده بود و آن را شرور و مستهجن می دانستند، البته باید کمی شرایط را هم در نظر گرفت.
 
گویا سفرهای گالیور زمانی منتشر می شود که دیدگاه متفکران نسبت به جایگاه انسان در دنیا تغییر کرده بود و کم کم داشتند انسان را از موجود گناهکار و شیطانی به مخلوق باکرامت خدا تبدیل می کردند (صفحه 301 جلد دوم کتاب ممنوع). این کتاب از آن هایی بوده که در نسخه اولش تعدادی ممیزی انجام شده بود و در نسخه های بعدی فقط بعضی خلاصه سازی های کوچک در آن رخ داده بود.

سلاخ خانه شماره پنج

نویسنده: کورت ونه گات
انتشارات: 1969 در آمریکا
 
حق ندارید بخوانید 

این کتاب مفتخر است به کلی ایراد و اشکال و ممنوعیت های مختلف از طرف دانش آموزان، معلمان، کتابخانه ها، کشیش ها و... همه نوع دلیلی هم می توان برای ممنوعیتش پیدا کرد: قساوت، زبان بیش از حد مدرن، ناسزاگویی، کفرگویی، ارائه تصویر ضدمیهن پرستانه از جنگ و... بین تمام دادگاه ها و اعتراض ها یکی از همه شنیدنی تر است. معلم یک دبیرستان در سال 1973، این کتاب را یک اثر هیجان انگیز معاصر می داند و گرچه آن را برای تایید به مدیریت مدرسه ارسال می کند ولی خودسر تدریسش را سر کلاس آغاز می کند.
 
فقط یکی از دانش آموزانش اعتراض می کند و ماجرا بالا می گیرد و سرپرستان کلیسای محلی می گویند که اصلا این کتاب «ابزار شیطان» است؛ گرچه هیچ کدامشان این کتاب را نخوانده بودند اما تصمیم می گیرند آن را بسوزانند! آن معلم هم که دیگر قرار نبوده قراردادش تمدید شود، این طور دفاع می کند: «چند تا کلمه چهار حرفی در یک کتاب که مسئله بزرگی نیست. دانش آموزان این کلمات را قبلا شنیده اند. من همیشه فکر می کردم هدف مدرسه این است که افراد را برای زندگی در دنیای بزرگ و بی رحم آماده کند اما ظاهر امر نشان می دهد که این طور نیست.»

فارنهایت 451
 
نویسنده: ری برادبری
انتشارات: 1953 در آمریکا
 
حق ندارید بخوانید 

این کتاب کلا درباره ممیزی کتاب و جامعه ای است که کتاب خواندن در آن ممنوع است. همین موضوع باعث شده بود که کتاب سال ها غیرقابل انتشار باشد و بعد هم ناشرش آن را 13 سال تمام با ممیزی هایی به چاپ می رساند. جالب تر این که خود نویسنده در تمام این 13 سال از ممیزی شدن کتابش بی خبر بود. تازه سال 1979 بود که برادبری به کمک یکی از دوستانش فهمید، نسخه ممیزی شده کتابش در بازار هست. خلاصه، آن را جمع کردند و بالاخره سال 1980 نسخه اصلی کتاب به دست مردم رسید. جالب این که در 1992 نسخه ای از این رمان را بین دانش آموزان توزیع کردند که از قبل، معلم ها با ماژیک سیاه روی کلماتی مثل «به جهنم» و «لعنتی» خط کشیده بودند. همین کار باعث شد دوباره یک غوغای رسانه ای برپا شود و مدرسه هم کوتاه بیاید و اعلام کند که دیگر از نسخه های ممیزی شده استفاده نمی کند.

موش ها و آدم ها

نویسنده: جان اشتاین (استاین) بک
انتشارات: 1937 در آمریکا
 
حق ندارید بخوانید 

هر کسی که از راه رسیده، به این کتاب اشکال گرفته است و آن قدر خواندنش را ممنوع اعلام کردند تا این که کتاب رکورددار دومین اثر از بین ممنوع ها شد. رمان درباره دو دوست به نام «لنی» و «جورج» است که در یک مزرعه کار می کنند و دلشان می خواهد مزرعه مستقلی برای خود داشته باشند. اولین بار در 1953 ایرلند کتاب را به خاطر زبان رکیک در لیست آثار ممنوع قرار داد.
 
تا سال 1980، حداقل پنج شهر دیگر هم این کتاب را دقیقا به همین دلیل ممنوع اعلام کردند به این ترتیب هر چند سال یک بار به  دلیلی متفاوت یا مشابه کسی از جایی سربرآورد و کتاب را ممنوع کرد؛ یکی گفت کفرگویی دارد و یکی هم گفت عبارات توهین آمیز. حتی تا اوایل قرن 21 یک عده مخالف خوانده شدنش بودند؛ مثلا والدین دانش آموزان مدرسه ای در سال 2003 گفتند که این کتاب ارزش های سنتی ما را به فراموشی سپرده. مسئولان مدرسه هم پذیرفتند و کتاب دیگری برای انجام تکلیف و خواندن به دانش آموزانشان دادند.
 
حق ندارید بخوانید
• دو جلد «کتاب های ممنوع» که در آن سرگذشت رمان های ممنوع شده به دلایل اجتماعی و سیاسی در آمریکا و جهان است، با ترجمه طاهره رضایی و محسن حنیف در انتشارات علمی و فرهنگی (با همکاری بنیاد شعرو ادبیات داستانی ایرانیان) منتشر شده است و هر جلد آن 26 هزار تومان قیمت دارد.
 
حق ندارید بخوانید
کتاب «خوشه های خشم» از اشتاین بک نیز دچار ممیزی های مختلف شده است.

خواندنی‌ها با برترین‌ها (۱۵۷)


در این شماره از خواندنی ها با پژوهشی درباه کیمیا خاتون، رمانی از گرترود استاین، مجموعه داستان کوتاه از کاترین منسفیلد و... آشنا شوید.

برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با پژوهشی درباه کیمیا خاتون، رمانی از گرترود استاین، مجموعه داستان کوتاه از کاترین منسفیلد و... آشنا شوید.

آیدا

  • گرترود استاین
  • ترجمه ی فهیمه زاهدی
  • انتشارات نیلوفر
  • چاپ اول: 97

خواندنی‌ها با برترین‌ها (۱۵۷)

گرترود استاین در سال ۱۸۷۴ در پنسیلوانیا به دنیا آمد. از کالج رادکلیف فارغ‌التحصیل شد. در دانشگاه به تشویق ویلیام جیمز به مطالعه تشریح مغز پرداخت. اما خیلی زود از اینکار خسته شد. در ۱۹۰۲ به فرانسه رفت و تا پایان عمر در آنجا و دور از وطن به سر برد. خانه‌اش محفل نویسندگان و نقاشان بزرگ زمان بود. سه زندگی (داستان‌هایی دربارهٔ دو دختر خدمتکار و زنی سیاه پوست) و تشکیل آمریکایی‌ها از نخستین نوشته‌های او هستند. استاین به سال ۱۹۴۶ بر اثر ابتلا به سرطان معده درگذشت. وی رابطه صمیمانه‌ای با پابلو پیکاسو داشت و پیکاسو در سال ۱۹۰۶ تک‌چهره‌ای از او کشید که اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود.

این قصه آیداست، که زندگی‌اش را به استراحت می‌گذراند، به حرف ‌زدن با خودش، به ازدواج و ازدواج و ازدواج .... آیدا شاید رمانی کوتاه، شعری بلند، قصه مدرن پریان یا نقاشی با کلمات باشد. توصیف خانم استاین اما از جنس دیگری است: آیدا آیداست آیداست.


کیمیا (پرورده حرم مولانا)

  • غلامرضا خاکی
  • نشر هرمس
  • چاپ اول:97

خواندنی‌ها با برترین‌ها (۱۵۷)
موضوع کتاب حاضر درباره چند و چون و عاقبت رابطه شمس تبریزی است با کیمیا نام دختری از پروردگان حرم مولانا. تاهل شمس یکی از فصول مبهم زندگی اوست. می‌توان گفت، این‌که شمس در دومین دوره اقامتش در قونیه با دختری به نام کیمیا عقد زناشویی بسته، قطعی است. در مقالات شمس بر این امر تصریح شده و با روایت افلاکی و سپهسالار نیز می‌خواند. اما غیر از این، مابقی ماجرا یعنی هویت کیمیا (برخلاف نظر کسانی که او را دخترخوانده مولانا داسته‌اند، هیچ‌گونه دلیل و نشانه مستندی بر این مدعا وجود ندارد)، سرانجام زندگی و زناشویی این دو و عاقبت حال کیمیا، همه مشکوک است و محل اختلاف...


بی نهایت بلند و به غایت نزدیک

  • جاناتان سفران فوئر
  • ترجمه ی لیلا نصیری ها
  • نشر چشمه
  • چاپ اول:97

خواندنی‌ها با برترین‌ها (۱۵۷)
چند سال بعد از مرگ پدرش در یازدهم سپتامبر، اسکار شِل کلیدی را در گلدانی پیدا می‌کند. کلید به پدرش تعلق دارد، اسکار از این بابت مطمئن است. اما این کلید کدام یک از ۱۶۲ میلیون قفل شهر نیویورک را باز می‌کند؟ این سؤال اسکار کاشف، نامه‌نگار و کارآگاه آماتور را بر آن می‌دارد که هر پنج محله‌ی نیویورک را زیر پا بگذارد و وارد زندگی دوستان، اقوام و آدم‌هایی کاملاً غریبه شود. در این راه، غم‌وغصه‌های زیادی روی شانه‌های اسکار سنگینی می‌کند، تحت‏تأثیر این غم‌و‌غصه‌ها حتا جراحت‌هایی به خودش وارد می‌کند و با هر کشفی یک قدم به قلب ماجرای پُررمز‌و‌رازی نزدیک می‌شود که به پنجاه سال پیش و تاریخچه‌ی خانوادگی‌شان بازمی‌گردد. اما آیا این سفر او را از پدر درگذشته‌اش دورتر می‌کند یا او را به پدرش نزدیک‌تر؟


زنی از مصر

  • جهان سادات
  • ترجمه ی مریم بیات
  • نشر نو
  • چاپ اول:97

خواندنی‌ها با برترین‌ها (۱۵۷)
جهان سادات، همسر محمد انور سادات خاطرات دوران کودکی خود را باز می‌گوید و با اشاره به تاریخ و جغرافیای مصر، به شرح وقایع و اوضاع سیاسی - اجتماعی در دوران حکومت پادشاهی می‌پردازد. سپس ضمن حکایت ماجرای آشنایی خود با همسرش، چگونگی شکل گرفتن سازمان افسران آزاد در مصر و کودتای ۱۹۵۲ به رهبری عبدالناصر را شرح می‌دهد و از ماجراهای پشت پردهٔ جنگ شش روزه می‌گوید.
پس از آن وقایع دوران زمامداری همسرش، و ناآرامی‌ها و شورش‌های مکرر در مصر و جنگ اکتبر ۱۹۷۳ با اسرائیل و گزینش راه صلح با اسرائیل را به تفصیل بیان می‌کند. خانم جهان سادات، در مقام بانوی اول مصر از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۱، جزئیاتی از مسائل پشت پرده در مصر و سرانجام ترور همسرش و پیامدهای پس از آن را شرح می‌دهد، روایتی از زندگینامهٔ مردی که بسیاری از مصریان او را خائن می‌دانند.


یک فنجان چای

  • کاترین منسفیلد
  • ترجمه ی نرگس انتخابی
  • نشر ماهی
  • چاپ اول:97

خواندنی‌ها با برترین‌ها (۱۵۷)
زندگی کوتاه کاترین منسفیلد مملو از ناکامی، سرخوردگی و درد و رنج و بیماری بود، اما او وجود خود را یکسره وقف داستان‌نویسی کرد. داستان‌های او بازتاب حال و هوای امپرسیونیستی زمانه‌اش هستند. او در این داستان‌ها فضا را با رنگ‌هایی لطیف بر کاغذ ترسیم می‌کند، آن‌گاه احساس را چون قطره‌های رنگ بر آن می‌پاشد و به این ترتیب داستانی می‌آفریند که با ظرافت تمام از دل روزمرگی‌ها بیرون کشیده شده، داستانی از بهشتی گمشده به نام «زندگی».

نویسنده‌های مشهوری که بی پول از دنیا رفتند!


نویسندگی همیشه کار سختی بوده است. نوشتن، اساسا کار نان و آب داری نیست و کمتر قلم به دستی توانسته است به این کار به عنوان شغل نگاه کند. افلاس و بی پولی نویسندگان، کلیشه ای به قدمت چند قرن است و همچنان نیز واقعیت دارد.

روزنامه خراسان - یاسمین مشرف: نویسندگی همیشه کار سختی بوده است. نوشتن، اساسا کار نان و آب داری نیست و کمتر قلم به دستی توانسته است به این کار به عنوان شغل نگاه کند. افلاس و بی پولی نویسندگان، کلیشه ای به قدمت چند قرن است و همچنان نیز واقعیت دارد. شاعران و نویسندگان گاهی از نان و آب شان می زنند تا کمبود بودجه شان را جبران کنند. سختی وکم درآمد بودن این حرفه، شاید باعث شده باشد برخی ها که به عنوان سرگرمی به آن روی آورده اند کم کم از آن فاصله بگیرند و در نهایت از آن دست بکشند. اما تاریخ، نویسندگان فقیر و بی پول زیادی را به خود دیده است که فقر و بی پولی نتوانسته آن ها را از ادامه کار باز دارد. بسیاری از همین شاعران و رمان نویسان، امروز در زمره نویسندگان افسانه ای قرار دارند که آثارشان به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده و در سرتاسر جهان مورد توجه قرار گرفته است. با تعدادی از این افراد که در فقر و بی پولی از دنیا رفته اند اما جایگاه جاودانه ای در تاریخ ادب و هنر جهان یافته اند، آشنا می شویم:

الهام بخش فلاسفه فرانتس کافکا

نویسنده های مشهوری که قبل از مرگ درآمدی از نویسندگی کسب نکردند

فرانتس کافکا در ژوئیه ۱۸۸۳ در شهر پراگ پایتخت کشور چک به دنیا آمد. او از بزرگ ترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم است و آثارش از تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آید. دو رمان «مسخ» و «محاکمه» از پُرآوازه ترین آثار کافکا هستند که الهام بخش فیلسوفان مکتب اگزیستانسیالیسم بوده اند. تاثیر آثار کافکا بر ادبیات تا جایی بوده است که کلمه «کافکایی»، برای توضیح فضاهای داستانی به کار می رود که موقعیت های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع گرایانه توصیف می کنند، فضاهایی که در داستان های کافکا زیاد به چشم می خورند. کافکا برخی از آثارش را در طول زندگی اش منتشر کرد اما بسیاری دیگر را برای خودش نگه داشت و به دوست نزدیکش «ماکس برود» وصیت کرد آن ها را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت نامه سرپیچی کرد و با انتشار بیشتر آثار کافکا او را به شهرت جهانی رساند. کافکا که قادر نبود زندگی اش را از طریق نویسندگی بچرخاند به چندین شغل که به او اجازه می دادند عصرها به نوشتن بپردازد روی آورد. او اغلب از شغلش به عنوان «کاری برای نان درآوردن» و پرداخت مخارجش یاد کرده است. کافکا در سال ۱۹۱۷ دچار بیماری سل شد و در دوره بیماری اش، خانواده به خصوص خواهرش اُتا مخارج او را می پرداختند. او سرانجام بر اثر این بیماری از دنیا رفت و هرچند درطول عمرش تقریبا ناشناخته ماند اما پس از مرگش به شهرت رسید.


طولانی نویس تاریخ مارسل پروست

نویسنده های مشهوری که قبل از مرگ درآمدی از نویسندگی کسب نکردند

مارسل پروست نویسنده و مقاله نویس فرانسوی است. او به دلیل نگارش اثر عظیمش، رمان در جست و جوی زمان از دست رفته، یکی از بزرگ ترین نویسندگان تاریخ ادبیات قلمداد می شود. رمان هفت جلدی او یکی طولانی ترین رمان هایی است که تاکنون به نگارش درآمده اند. پروست در سال 1871 در پاریس متولد شد. پدرش پزشکی کاتولیک و مادرش اهل هنر و ادبیات بود. مارسل، بنیه ضعیفی داشت و در 9 سالگی مبتلا به آسم شد. نفس تنگی همه عمر او را خانه نشین کرد. این شرایط از او فردی منزوی و گوشه نشین ساخت که فقط در دنیای کتاب ها و نوشته هایش سیر می کرد. با این حال به دلیل کافی نبودن درآمد نویسندگی اش، مجبور شد به طور نیمه وقت به مشاغل دیگری نیز بپردازد. مدتی در پستی در یک کتابخانه مشغول به کار شد اما شدت بیماری اش به گونه ای بود که مجبور به استعفا شد. پروست با پدر ومادرش زندگی می کرد و پس از مرگ آن ها نیز با ارثی که به او رسید، زندگی را می گذراند. پروست پول اندکی از طریق نویسندگی کسب کرد اما تا پیش از مرگش در سن 51 سالگی، آثارش به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفتند.


پایه گذار جنبش رمانتیک ادگار آلن پو

نویسنده های مشهوری که قبل از مرگ درآمدی از نویسندگی کسب نکردند

پو نویسنده، شاعر، ویراستار و منتقد ادبی اهل آمریکا بود که از او به عنوان پایه گذار جنبش رمانتیک آمریکا یاد می شود. داستان های پو به رازآلود و ترسناک بودن شهرت دارند. پو از اولین نویسندگان داستان های کوتاه آمریکایی است که از او به عنوان مبدع داستان های کارآگاهی نیز یاد می شود. پو همچنین از نخستین کسانی بود که از ژانر علمی تخیلی استفاده کرد. نویسندگان و شاعرانی نظیر والت ویتمن، ویلیام فاکنر، اسکار وایلد، فئودور داستایوسکی و توماس مان از جمله نویسندگانی هستند که از او تأثیر پذیرفته اند. پو اولین نویسنده مشهور آمریکایی نیز بود که سعی کرد تنها از راه نویسندگی مخارج زندگی اش را تأمین کند اما در این کار موفق نبود و دچار مشکلات مالی در کار و زندگی اش شد. شعر «غراب» معروف ترین اثر پو که در سال 1845 منتشر شد و به موفقیت و محبوبیت دست یافت، دقیقا 9 دلار عاید او ساخت. شهرت پو پس از انتشار غراب و پرداختن به ویراستاری مجله نیز نتوانست سر و سامانی به وضعیت مالی او بدهد و از بدهی هایش بکاهد. پو در ۴۰ سالگی در بالتیمور درگذشت. او را در حال خلسه و روی نیمکتی در پارک پیدا کردند و پس از چهار روز بدون آن که علت مرگش مشخص باشد، از دنیا رفت.


جوان ترین استاد دانشگاه فردریک نیچه

نویسنده های مشهوری که قبل از مرگ درآمدی از نویسندگی کسب نکردند

فردریک ویلهم نیچه، شاعر و فیلسوف آلمانی که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن به جا گذاشت، در اکتبر 1844 در پروس به دنیا آمد. در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به عنوان جوان ترین فرد دردانشگاه بازل سوییس که از آن دانش آموخته شده بود، به تدریس پرداخت. نیچه نمی توانست از فروش کتاب هایش پول زیادی به دست بیاورد و اغلب مجبور می شد از دوستانش پول بخواهد. اما این شرایط او را از ادامه کار باز نداشت و او در اوج کار نویسندگی اش، سالی یک کتاب با محتوای بالا می نوشت. نیچه در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی، قوای ذهنی اش را به طور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی شد. او سال های باقی مانده عمر را تحت مراقبت مادرش و پس از آن خواهرش الیزابت گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ در گذشت. نیچه هنگام مرگش هرچند به میزانی از شهرت رسیده بود اما ثروتی نداشت.

فیلیپ راث؛ آخرین زمامدار ادبیات آمریکا


راث را آخرین نویسنده قدر سفیدپوست‌ها می‌دانند؛ سال بلو و جان آپدایک و فیلیپ راث، سه زمامدار ادبیات امریکا بودند که در قله‌ ادبیات نیمه دوم قرن بیستم این کشور ایستادند. راث بیشتر از این دو نویسنده عمر کرد و در نتیجه رمان‌های بیشتری را به رشته تحریر درآورد.

روزنامه اعتماد - بهار سرلک: فیلیپ راث، تمثال ادبی امریکا که رمان «نغمه امریکایی‌اش جایزه پولیتزر ادبیات را در سال ١٩٩٨ نصیب او کرد، در ٨٥ سالگی درگذشت. طبق گفته جودیث ترمان، نویسنده و دوست نزدیک راث، او بر اثر نارسایی قلبی جان خود را از دست داد.

همان‌طور که کلودیا راث پایرپون در سال ٢٠٠٦ در مجله نیویورکر نوشت، دلمشغولی‌های این نویسنده در سطح جامعه به خانواده‌ یهودی، آرمان‌های امریکایی، خیانت به آرمان‌های امریکایی، تعصب‌های سیاسی و هویت فردی مربوط می‌شد و در مقیاسی کوچک‌تر به جسم انسان در اوج قدرت، در سستی و در داشتن نیازهای مضحک می‌پرداخت.

همه لذت‌های حرفه نویسندگی

راث نخستین داستان کوتاهش، «آدمی که من هستم»، را سال ١٩٥٨ به نیویورکر سپرد. سال بعد، داستان دیگری با نام «مدافع ایمان» را به این مجله داد که جنجالی در میان متعصبان یهودی به پا کرد. سال ١٩٧٩ مجله نیویورکر در دو شماره رمان کامل «نویسنده پشت پرده» را منتشر کرد؛ این رمان نخستین رمان راث است که به زبان خود دیگر (alter Ego) نویسنده، ناتان زاکرمن، روایت می‌شود. زاکرمن در شماره‌های بعدی نیویورکر حضوری پررنگ داشت؛ در «پول قمار» (بخشی از داستان «زاکرمن رهیده از بند» ١٩٨١) و «کمونیست» (بخشی از رمان «شوهر کمونیست من» ١٩٩٨) .

راث در طول حرفه‌اش بارها نقش شخصیت‌های مختلف را خود بر صفحه کاغذ بازی کرد؛ شخصیت‌هایی که در پی معنای کشف امریکایی بودن، یهودی بودن، نویسندگی یا مردانگی بودند. سال ١٩٨٤ نیز در مصاحبه با پاریس ریویو گفته بود: «این شغل لذت‌‌هایی دارد، همین بس است. با نقاب بگردی. نقش بازی کنی. آدم‌ها باور کنند تو کسی هستی که در واقع نیستی. وانمود کنی. بالماسکه‌ای است مکارانه و شیطنت‌آمیز.»

راث را آخرین نویسنده قدر سفیدپوست‌ها می‌دانند؛ سال بلو و جان آپدایک و فیلیپ راث، سه زمامدار ادبیات امریکا بودند که در قله‌ ادبیات نیمه دوم قرن بیستم این کشور ایستادند. راث بیشتر از این دو نویسنده عمر کرد و در نتیجه رمان‌های بیشتری را به رشته تحریر درآورد. راث در مصاحبه‌ای گفته بود: «آپدایک و بلو چراغ‌های‌شان را در جهان روشن کردند و آنچه در دنیا روی می‌دهد را نمایش دادند. من چاله‌ای کندم و چراغ‌قوه‌ام را درون این چاله گرفته‌ام.»

جایزه نوبل از اعطای برترین عنوان ادبیات به این نویسنده سر باز می‌زد اما او عنوان‌های افتخارآمیز دیگری را به نام خود ثبت کرد: دو جایزه کتاب ملی، دو جایزه حلقه منتقدان کتاب ملی، سه جایزه پن/فاکنر، یک جایزه پولیتزر و جایزه من بوکر بین‌المللی.

در دهه هفتم زندگی‌اش زمانی که اغلب نویسنده‌ها به استراحت می‌پردازند، او مجموعه‌ای از رمان‌های تاریخی بی‌نظیر را روانه کتابفروشی‌ها کرد- «نغمه امریکایی»، «ننگ بشری» و «شوهر کمونیست من»- که بدل به محصولی از دلمشغولی‌های او از امریکا و درون‌مایه‌های امریکایی شد اما افت حرفه‌اش را با «آدمیزاد» در سال ٢٠٠٦ آغاز کرد؛ راث ٧٣ ساله با سرعتِ یک کتاب در سال پیش می‌رفت و آثاری را منتشر می‌کرد که نه تنها چنگی به دل نمی‌زدند بلکه نه هوشمندانه بودند نه نظارتی کارشناسانه بر آنها شده بود. درون‌مایه آنها ویرانگری سن و مرگ‌ومیر و تنها هدف راث از چاپ آنها راندن زوال از حرفه‌اش بود.

مرز مبهم واقعیت و خیال

ابزار محبوب راث در خلق فهرست آثارش، خودش یا به عبارتی بهتر خود‌های دیگرش بودند؛ این خود‌های دیگر را به عنوان واسطه‌هایی به صف کرد تا آنها مرز‌های حقه‌آمیز میان خودزندگینامه و ابداع و مبهم‌کردن عامدانه مرزهای میان زندگی حقیقی و خیالی را محو و سپس به خواننده منتقل کنند. ناتان زاکرمن، رمان‌نویسی که همانند خالقش به حرفه نویسندگی مشغول است، ٩ رمان راث را روایت می‌کند. ٣ رمان دیگر را دیوید کپش، استاد دانشگاهی حکایت می‌کند که علاقه‌مندی‌هایش با راث مشترک است.

همه لذت‌های حرفه نویسندگی

شخصیت محوری نوزدهمین رمان او، «عملیات شایلاک» فردی به نام فیلیپ راث است که خود را به جای کسی جا می‌زند که در حقیقت هویتش را از او دزدیده است. راث در همان مصاحبه با پاریس ریویو گفته بود: «خلق زندگینامه اشتباه، تاریخ غلط، جعل وجودی نیمه‌خیالی از درام حقیقی زندگی‌ام، زندگی من است. باید لذت‌هایی در زندگی باشد و همین کفایت می‌کند.»

بنابراین در رمان کم‌حجم «نیرنگ» (١٩٩٠) نویسنده‌ای به نام فیلیپ از نویسنده‌ای دیگر که رابطه‌ای با یکی از شخصیت‌های خیالی‌اش دارد، روایت می‌کند، درست مانند تردستی شعبده‌بازها سرگرم‌کننده اما گیج‌کننده است.

راث مجموعه‌ای مقاله‌، نقد و دست‌سازهای دیگر نیز نوشت که آدام گاپنیک سال گذشته در مقاله‌ای با عنوان «فیلیپ راث، میهن‌دوست» آنها را بررسی کرد.

فیلیپ راث که بود؟

نوزدهم مارس ١٩٣٣ فیلیپ میلتون راث در نیوآرک به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده بود. پدرش، هرمان، مدیر بیمه کمپانی «متروپولیتن لایف» بود که احساس می‌کرد مدیران اجرایی کمپانی، او را در حرفه‌اش منفعل کرده‌اند. فیلیپ راث یک بار او را با ویژگی‌های ناخدای ایهب، شخصیتی در رمان «موبی دیک» و ویلی لومن، شخصیت محوری نمایشنامه «مرگ فروشنده» توصیف کرده بود. مادرش پیش از ازدواج منشی بود پس از آن خدمتکار مدرسه‌ شد. خانواده آنها در آپارتمانی پنج خوابه در خیابان سامیت زندگی می‌کرد که فقط سه کتاب سهم این خانه از ادبیات بود؛ کتاب‌هایی که قوم‌وخویش‌ها برای آنها هدیه آورده بودند.

او به دبیرستان «Weequachic High» رفت و با وجودی که دانش‌آموز خوبی بود اما همانطور که امیدوار بود بورسیه دانشگاه راتگرز را در رشته حقوق به دست نیاورد. او که مشتاق بود دور از خانه و خانواده باشد سال بعد به کالج باکل رفت. تحت تاثیر آموزه‌های میلدرد مارتین، یکی از اساتیدش قرار گرفت و علاقه‌اش را از حقوق به ادبیات تغییر داد. به پایه‌گذاری مجله ادبی دانشگاهی کمک کرد اما در همان آغاز با تقلید و تمسخر روزنامه دانشگاه از سوی مسوولان کالج تذکر گرفت.

همه لذت‌های حرفه نویسندگی

پس از فارغ‌التحصیلی از این کالج بورسیه دانشگاه شیکاگو را گرفت و در سال ١٩٥٥ با مدرک کارشناسی ارشد از این دانشگاه نیز فارغ‌التحصیل شد. در همان سال در ارتش نام‌نویسی کرد اما طی آموزش‌های اولیه دچار کمردرد شد و معافیت پزشکی گرفت. در سال ١٩٥٦ به شیکاگو بازگشت تا دکترای رشته انگلیسی را بخواند اما بعد از گذشت یک ترم از درس خواندن کناره گرفت. پس از آن شروع به نوشتن و انتشار داستان‌های کوتاه کرد و در سال ١٩٥٩ فلوشیپ هیوتون میفلین را دریافت کرد تا با توسل به آن نخستین مجموعه داستان‌های کوتاهش «خداحافظ، کلمبوس» را منتشر کند. این اثر جایزه کتاب ملی سال ١٩٦٠ را از آن خود کرد.