فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

افتتاح کتابخانه شخصی منصور رستگارفسایی


کمالی سروستانی: مدیون استاد در فارس‌شناسی، سعدی‌شناسی و حافظ‌شناسی هستیم
 
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۵
 
 
کتابخانه شخصی منصور رستگارفسایی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس همزمان با زادروز ۸۰سالگی‌ این پژوهشگر و استاد ادبیات افتتاح شد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از شیراز؛ شامگاه گذشته (سی‌ام مهرماه) شب منصور رستگار فسایی پژوهشگر ادبیات بود. به همین مناسبت و همزمان با زادروز هشتادسالگی او کتابخانه اهدایی تصحیح‌گر «فارسنامه ناصری» در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس افتتاح شد و رستگار کیک تولد ۸۰سالگی‌اش  را در کنار همسرش «هما خانم» برید.

کتابخانه اهدایی منصور رستگار فسایی، مشتمل بر چهار هزار و ۳۲۵ نسخه کتاب از کتابخانه شخصی نویسنده «فردوسی و هویت‌شناسی ایرانی» است که در میان آن‌ها ۳۴ نسخه چاپ سنگی نیز وجود دارد.

در این آئین، رستگار فسایی از کوروش کمالی‌سروستانی سپاس‌گزاری کرد که با «طبقه‌بندی» این کتاب‌ها، آن‌ها را «به‌سامان» رساند و در «مکانی زیبا و قابل دسترس» در اختیار علاقه‌مندان قرار داد.

آثار موجود در کتابخانه منصور رستگار در حوزه ادبیات است که کتاب‌هایی درباره شاهنامه، حافظ، سعدی، نظم ادبی، متون ادبی، کتاب‌های لاتین، دایره‌المعارف، زندگی‌نامه و کتاب‌های مرجع از جمله مهم‌ترین آنهاست که در ساختمان مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس به صورت عمومی در اختیار همه پژوهشگران قرار می‌گیرد و دوستداران و محققان می‌توانند در محل کتابخانه از این کتاب‌ها استفاده کنند. 

همچنین در این مراسم کوروش کمالی‌سروستانی؛مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس،منصور رستگار فسایی را «شناسنامه فرهنگی ایران و فارس و شیراز» خواند و گفت: آثار پژوهش‌ رستگار فسایی در باب فردوسی‌شناسی، حافظ‌شناسی و سعدی‌شناسی، از گران‌قدرترین فعالیت‌های پژوهشی در ادبیات فارسی است. در فارس‌شناسی، سعدی‌شناسی و حافظ‌شناسی مدیون استاد هستیم.

منصور رستگار فسایی، نویسنده «خاک پارس» نیز در نهمین نشست «برخوان سعدی» که پس از افتتاح کتابخانه شخصی‌اش برگزار شد، گفت: دوستانم با به‌سامان رساندن کتاب‌هایم، لطفی بزرگ به من و کتاب‌هایم کردند و «لطف آن‌ها هدیه مرا ناچیز کرد.

نویسنده «قصه‌های شاهنامه» در ادامه با اشاره به دوران تدریس در دانشگاه، از حظ و بهره‌ای که از کلاس و دانشجو برده است، گفت و افزود: ما باغبان بودیم، اما گل‌ها هم استعداد داشتند. زندگی بسیار زیبا می‌شد هنگامی که دانشجویی مقاله‌ و کتابی منتشر می‌کرد و مدرکی بالاتر اخذ می‌کرد. هنوز شاگردانی هستند که چراغ علم و ادب را روشن نگه می‌دارند، جامعه‌ای پاک است که در آن پاکان و روشن‌ضمیران رشد کنند. «عالم‌شدن آسان است، اما انسان‌شدن دشوار است؛ هدف ما باید انسان‌شدن باشد.
 

رستگارفسایی در ادامه با تأکید بر اینکه سعدی باید بیش از این شناخته شود؛ بیان کرد: سعدی انسانی تک‌ساحتی نیست و ابعاد مختلفی در شخصیت سعدی وجود دارد که گاه او را به یک جامعه و جهان تبدیل می‌کند. هنری که کمتر شاعری می‌تواند داشته باشد. حافظ در شیراز ماند و به جایی دیگر هم نرفت و نمودار زندگی شیرازی‌ها شد، سعدی اما به شوق یافتن حقیقت راه‌های دور و دشوار را پیمود. شگفت‌انگیز آنجاست که سعدی وقتی به غربت می‌رود، مشهور می‌شود، در شهرش اما غریب است... مشکل بزرگ سعدی آن است که در دیار خود غریب‌تر است از دیار غریب.

او افزود: بسیاری کوته‌نظرانه از تضاد در شعر سعدی می‌گویند و هجویات او را بهانه می‌آورند، اما فراموش می‌کنند که سعدی زبان عصر خود و جامعه خود است و جامعه نیز همواره مجموعه‌ای است از خو و بد و زشت و زیبا. راه‌حل سعدی پناه‌بردن به گونه‌های مختلف ادبی برای بیان مقاصد خود است. سعدی می‌داند چه زمانی از نثر و چه زمانی از شعر استفاده کند. آنجا که غزل می‌گوید، هنگامی است که غلیان احساس و عاطفه، مجالی به نثر نمی‌دهد.  گلستان را «سفرنامه مادی و معنوی سعدی» است و حتی یک زائده غیرادبی در کلام سعدی نیست.

این پژوهشگر ادبیات همچنین شیراز را معشوق سعدی خواند و گفت: سعدی افتخار ادب فارسی است. تا سعدی نبود، فارس هیچ نداشت. همه ما اگر شعر و نثر می‌نویسیم، ساده و مسجع می‌نویسیم مدیون سعدی هستیم. زیرا سعدی نوشتن و گفتن را به مردم فارس یاد داد... با سعدی به اوج افتخار رسیدند مردم فارس. همه ما مدیون سعدی هستیم. خوشا به حال شما که سعدی را در اینجا می‌آموزید تا بفهمید سعدی چگونه اندیشید.

کزازی: «تاریخ اندیشه ایرانی» ساختاری نوپدید و بی‌پیشینه دارد


از فرهنگ مادرسالار عهد عیلامی تا اندیشه ایرانی در عهد خسرو انوشیروان
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۳۵
 
 
میرجلال‌الدین کزازی کتاب را کم‌مانند و در زمینه ساختار درونی نوپدید و بی‌پیشینه دانست و گفت: «این کتاب کاری خرد و خام نیست. دستاورد سال‌ها پژوهش است و کاری است که تنها باوری پولادین به ایران و فرهنگ گرانسنگ ایرانی می‌توانسته است آن را به انجام رساند.» ژاله آموزگار نیز در قالب چند نکته برخی ایرادهای کتاب را متذکر شد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست معرفی و بررسی کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی؛ اندیشه، فرهنگ و آیین ایرانیان در عهد باستان» چهارشنبه 23 آبان با حضور دکتر میرجلال‌الدین کزازی، دکتر ژاله آموزگار و آزرمیدخت فرهیخته‌والا نویسنده کتاب در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.

در ابتدای این نشست، نویسنده کتاب آزرمیدخت فرهیخته‌والا گفت: «ما هر چه در حوزه فرهنگ باستانی ایرانی کرده‌ایم در حوزه تاریخ بوده و توجه چندانی به مباحث اندیشه‌ای در این حوزه نشده است. شاید به نظر برسد مشکل اصلی ما در ریشه‌یابی مباحث اندیشه، فرهنگ و رسوم و تمدن ایرانی کمبود منابع است. من در این کتاب به منابع گوناگونی از زبان‌های مختلف از ایرانی تا سریانی و ارمنی نظر انداخته‌ام و از مباحث باستان‌شناسی نیز استفاده کرده‌ام. شاخص‌ترین منبع من در این کتاب که به طور ویژه از آن بهره برده‌ام شاهنامه فردوسی بوده است.»

وی در ادامه با اشاره به اینکه منابع اوستایی کتاب حتی تا سده دوم و سوم پس از اسلام را هم شامل شده است گفت: «ما پنج گروه منابع اوستایی داریم که مهترین منابع دسته پنجم روایت‌های شفاهی‌ای هستند که در دینکرد در سده‌های دوم و سوم پس از اسلام تعلق دارد. همچنین منابع فراوانی از فرهنگ ما به زبان‌های دیگر گستره تمدن ایران وجود دارد، از ارمنی تا آرامی که نیاز به بازشناسی دارند و شناخت این منابع به شناخت فرهنگ ایران باستان کمک می‌کند. در این کتاب تلاش کرده‌ام این گستره منابع را انعکاس دهم.»

فرهیخته‌والا افزود: «من سه بخش اصلی را در این کار مورد بررسی قرار داده‌ام. اندیشه اجتماعی ایرانی از دوران عیلامی تا ساسانی، اندیشه فرهنگی ایرانی و اندیشه سیاسی. کتاب در پنج کرده (فصل) و حدود سی و پنج پرگرد (بخش) ارائه شده است. این کتاب از فرهنگ مادرسالار عهد عیلامی تا اندیشه ایرانی در عهد خسرو انوشیروان را مورد بررسی قرار می‌دهد. هدف این کتاب اندیشه‌شناسی بوده است و در پی ارائه تاریخ دینی نبوده است.» 

وی ادامه داد: «آداب و رسوم، گاهشمار، باورها و فولکلور مواردی بوده‌اند که در کتاب به آن بسیار توجه شده است. اخلاق در دوره باستان نیز از مواردی بوده  که مورد توجه کتاب بوده است. از دیگر موارد مدنظر کتاب خرده‌فرهنگ‌های داخل فلات ایران بوده است. تمدن رنگین‌کمانی امروز ما بازمانده دوران پیشین ماست و ما در بخش خرده‌فرهنگ‌ها مسیحیان، کلیمیان و بودائیان ایرانی را مورد توجه قرار داده‌ایم.»

به گفته نویسنده: «این کتاب کامل‌ترین گفتارها در شناخت جنبش فکری مانی و جنبش مزدکیان را نیز ارائه داده است. اجتماعی‌ترین و واقع‌گراترین نگاه به مزدکیان را فردوسی در شاهنامه انجام داده است. در این کتاب تلاش کرده‌ام با تکیه بر منابع ایرانی و با تداوم ایده فردوسی به جنبش مزدک بپردازم و رویکرد کمونیستی به این جنبش را به چالش بکشم. در انتهای کتاب نیز واژه‌نامه‌ای موضوعی از حیات فکری انسان عهد باستان را از نیمه جلد سوم ارائه می دهد.»


میر جلال‌الدین کزازی

در ادامه نشست دکتر میرجلال‌الدین کزازی کتاب را کم‌مانند و در زمینه ساختار درونی نوپدید و بی‌پیشینه دانست و گفت: «از دید پیکره و ساختار برونی، می‌توانیم تاریخ اندیشه ایرانی را با یکی از شاهکارهای پژوهشی هانری کربن بسنجیم. کربن در آغاز تنها می‌خواست به اندیشه فرزانگان ایرانی پس از اسلام بپردازد اما در گیراگیر پژوهش پی برد اگر به خاستگاه‌ها نپردازد کاری از پیش نخواهد برد و به ایران باستان بازگشت و در نخستین پوشینه کتاب خود به سرگذشت آئینی اندیشه ایرانی در ایران کهن پرداخت. کتاب چهارجلدی کربن «در جهان اسلام ایرانی» نام دارد و کتاب تاریخ اندیشه ایرانی که رویکرد اندیشه‌ای به ایران باستان دارد با این کتاب کربن هم‌راستا است.»

این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه گفت: «این‌که یک بانوی فرهیخته و والای ایرانی این اثر را نوشته است خود شایان ارزش‌گذاری است. این کتاب کاری خرد و خام نیست. دستاورد سال‌ها پژوهش است و کاری است که تنها باوری پولادین به ایران و فرهنگ گرانسنگ ایرانی می‌توانسته است آن را به انجام رساند. این کتاب پژوهشی نیست که به پاس مزد و نام و نان سامان گرفته باشد و همین کتاب را ارزشمند می‌سازد از منظر انگیزه پدیدآوردن کتاب می‌توانم این کتاب را با شاهنامه فردوسی بسنجم. انگیزه پدیدآوردن شاهنامه نیز نمی‌توانسته است دریافت مزد بوده باشد که اگر این‌گونه بود راه‌های ساده‌تری برای گرفتن مزد از محمود غزنوی بود. نوشتن چنان کتابی و چنین کتابی تنها می‌تواند برآمده از شیفتگی و باور به فرهنگ این سرزمین باشد.»

کزازی گفت: «هنگامی که این کتاب را تورق کردم به اندیشه افتادم آنچه که نیاکان ما به آن می‌اندیشیده‌اند هر چند شاید باورناپذیر و خردآشوب باشد بی‌پایه نیست. پیشینیان ما بر این باور بوده‌اند که نام هر کس پیوندی سرشتین و هستی‌شناختی با او دارد و از همین روست که برترین آسیب‌جای نامور نام اوست و یکی از رسوم پهلوانی این است که پهلوان به آسانی نام خود را به هماورد نمی‌گوید. حتی رستم دستان هم نام خود را به هماورد نمی‌گفته است. هنگامی که پهلوان کوشانی که به نبرد رستم آمده است نام او را می‌پرسد رستم می‌گوید: مرا مام من نام مرگ تو کرد، زمانه مرا پتک ترگ تو کرد. اعراب نیز باور دارند که نام‌ها از آسمان فرو می‌افتند. اما چرا به این اندیشه گرائیدم؟ به پاس نام نویسنده که فرهیخته والاست.»

در پایان کزازی نوشتن این کتاب را رخدادی بنیادین در فرهنگ و اندیشه ایران دانست و گفت: «ارزش کتاب در نکته‌های نو و بی‌پیشینه آن نیست، ارزش کتاب در فراگیری آن است. شما اگر بخواهید آنچه را در این کتاب فراهم آمده است در جای دیگری بجوئید باید ده‌ها کتاب را ببینید. نمایه فراگیر کتاب در انتهای آن بسیار سودمند است و اگر شما بخواهید بدانید فلان اندیشه که چندان چیزی از آن نمی‌دانید از کجا آمده است می‌توانید از این کتاب بهره ببرید. از این رو می‌شود کتاب را آبشخورین (مرجع) دانست.»


آزرمیدخت فرهیخته‌والا

پس از کزازی، آزرمیدخت فرهیخته والا توضیحات درباره کتابش را اینگونه ادامه داد: «من در کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی» در طول 23 سالی که برایش عمر گذاشته‌ام به مبانی شهری‌گری انسان ایرانی هم پرداخته‌ام و به ویژه در حوزه جشن‌های ایرانی تمرکز فراوانی داشته‌ام. نگاه اندیشه‌ورزانه و دقتی که پدران ما در نوشتن تاریخ فرهنگی خود بر هر سفال نوشته و هر بنایی داشته‌اند نشان می‌دهد که ما هویتی تاریخ‌مدار داشته‌ایم. من از دکتر زرین‌کوب آموخته‌ام که ارزش کار تاریخی در پژوهش عرضی است و باید ابعاد مختلف موضوع را دریافت. درباره میترا گاه می‌شد که مطلبی در کشورهای شرق اروپا یافته می‌شد و من آن را نگاه می‌کردم و پژوهش را بر مبنای آن به روز می‌کردم.»

وی افزود: «در این اثر من نودونه درصد منابع در حوزه فرهنگ و تاریخ ایرانی را واکاوی کرده‌ام. نزدیک به چندین هزار منبع درجه اول و درجه دوم را گردآورده‌ام و می‌توانم بگویم این کتاب می‌تواند منبعی باشد که بتوان آن را به جهانیان به عنوان منبعی درباره تاریخ اندیشه و فرهنگ ایران در عهد باستان ارائه کرد. شاید در عصر اسلام برای نوشتن تاریخ اندیشه احتیاج به چندین پژوهشگر داشته باشیم اما این کتاب همه آن چیزی است که از تاریخ اندیشه ایران عهد باستان باقی مانده است و می‌توان گفت حرف زیادی در این حوزه باقی نمانده است. این کتاب به پادشاهان تمرکز ندارد و بنا دارد تاریخ زندگی در عهد باستان باشد.»


ژاله آموزگار

در ادامه دکتر ژاله آموزگار گفت مولف بخشی از جوانی خود را به پای این کار گذاشته است و منابع بسیاری را برای نوشتن این اثر دیده است. او سپس در قالب چند نکته برخی ایرادهای کتاب را متذکر شد. به گفته آموزگار نویسنده کتاب ایزدبانو آناهیتا را از منظر نام تداوم ایزدبانوی بین‌النهرینی نانا دانسته است که این موضوع صحت ندارد.

آموزگار افزود: «نام کامل آناهیتا، اردویسور آناهیتا است. آناهیتا صفت است و نام اصلی این ایزدبانو اردویسور است و به همین خاطر نمی‌توان نام این ایزدبانو را با نانا که خدای بین‌النهرینی است یکی دانست. از اساس وقتی ما تمام مسئله زندگیمان مرتبط با آب است چرا باید تصور کنیم ایزدبانوی آب را از بین‌النهرین وارد کرده‌ایم؟»

دومین نکته‌ای که آموزگار متذکر شد این بود: «در کتاب ورهرام را با ورونه یکی انگاشته شده که این هم درست نیست. ما از آنجا که ایزد جنگ نداشته‌ایم صفت خدای جنگ هندوان ایندره را که ورسپرنه بوده است گرفته‌ایم و از آن نام ایزد جنگ که ورهرام یا بهرام است را ساخته‌ایم و این نام ربطی به ورونه که خدای هندی دیگری است ندارد.»

آخرین نکته آموزگار این بود: «ثابت شده است که خاستگاه زرتشت شرق و شمال شرق ایران و خراسان بزرگ بوده است و این نگرش که خاستگاه او آذربایجان بوده است و نویسنده در کتاب نقل کرده است رد شده است.»

در ادامه فرهیخته والا در پاسخ به نکات آموزگار گفت: «ویژگی این اثر ارائه همه نظرات است و نظراتی مانند وارداتی بودن ایزد آناهیتا برگرفته از نگاه استاد دکتر بهار است.»

پس از پایان سخنان دکتر آموزگار مراسم رونمایی کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی؛ اندیشه، فرهنگ و آیین ایرانیان در عهد باستان» برگزار شد. فرهیخته‌والا به پاس قدردانی پرتره‌‌هایی را از کزازی و آموزگار به همراه ظروف میناکاری به آن‌ها پیشکش کرد.

پرطنین‌ترین صدا در ادبیات جنایی متعلق به کشورهای اسکاندیناوی است

در میزگرد بررسی آثار یو نسبو در ایبنا مطرح شد:
پرطنین‌ترین صدا در ادبیات جنایی متعلق به کشورهای اسکاندیناوی است
یو نسبو سلطان جنایت نروژ است
 
تاریخ انتشار : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۱
 
 
در میزگرد بررسی آثار یو نسبو به دلایل شکوفایی ادبیات جنایی اسکاندیناوی و همچنین سبک نویسندگی یو نسبو پرداخته شد.
 
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)_مائده مرتضوی: میزگرد بررسی آثار یو نسبو با هدف معرفی و تحلیل ادبیات جنایی اسکاندیناوی در خبرگزاری کتاب ایران برگزار شد. در این میزگرد،‌ کاوه میرعباسی نویسنده و مترجم، مهرداد مراد،‌ نویسنده رمان­‌های پلیسی و زهرا نی‌چین  حضور داشتند. در این نشست درباره وجه تمایز یو نسبو با نویسندگان کلاسیک جنایی‌نویس چون ریموند چندلر و آگاتا کریستی و همچنین جنبه‌های روانشناختی آثار یو نسبو به لحاظ  شخصیت‌پردازی خاص این نویسنده بحث شد. در انتها مدعوین این میزگرد از دلایل توفیق نیافتن ژانر جنایی- پلیسی در میان نویسندگان ایرانی سخن گفتند. مشروح این میزگرد را در ادامه می‌خوانید.

میزگرد ما دارای دو بخش است. در بخش اول درباره ژانر جنایی و ساب‌ژانر آن ادبیات پلیسی بحث می‌شود و تعریف دقیقی از ادبیات جنایی- پلیسی ارائه می‌دهیم. و در بخش دوم به تحلیل آثار یو نسبو و همچنین المان‌های روانشناختی موجود در آثار یو نسبو و حضور هر چه بیشتر علم روانشناسی در آثار جنایی امروز می‌پردازیم.

کاوه میرعباسی: اصطلاح رایجی که برای این نوع ادبیات به کار می‌رود همان ادبیات پلیسی است. انگلیسی‌ها به این نوع ادبیات عنوان ادبیات جنایی- معمایی داده‌اندکه این نوع ادبیات ساب‌ژانرهای مختلفی مانند سوسپانس (تعلیقی) و تریلر پیدا می‌کند که البته برخی معتقدند تریلر را باید از آن‌ها تفکیک کرد. البته به طور کامل نمی‌توان تریلر را از این ژانر جدا کرد و آثار یو نسبو مثال خوبی در این باره است چون  به نحوی هم تریلر است و هم معمایی. انگلیسی‌ها معتقدند رمان پلیسی به رمانی اطلاق می‌شود که کاوشگر آن پلیس است. در این زمینه ما کاراگاه خصوصی حرفه‌ای داریم و کاراگاه آماتور که در آثار آگاتا کریستی مانند شخصیت‌های مارپل و همچنین پوآرو دیده می‌شوند.

این کاراگاه‌ها به نوعی ذوق‌ورز و آماتور محسوب می‌شوند و می‌توان گفت که شرلوک هولمز جزو اولین کاراگاه‌های خصوصی حرفه‌ای است که همیشه از موکلان خود صحبت می‌کرده است. در این میان ژانر دیگری هم به نام سوسپانس یا تعلیقی وجود دارد که  اصطلاحا به آن رمان جنایی - معماییِ وارونه هم می‌گویند. آنتونی برکلی کسی است که  اولین رمان تعلیقی را به این صورت نوشته است. وی همدوره آگاتا کریستی بوده است. در این رمان جنایت اتفاق می‌افتد و ما قاتل را می‌شناسیم و  ما در جایگاه خواننده قاتل را دنبال می‌کنیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که برایش می‌افتد. یکی از نویسندگانی که در این نوع رمان‌های تعلیقی اسم و رسمی پیدا کرد، پاتریشیا های‌اسمیت است. بسیاری از فیلم‌های هیچکاک هم از این نوع و تعلیقی هستند. در اولین رمان های‌اسمیت یعنی «بیگانگان در قطار» ما از همان ابتدا قاتلان را می‌شناسیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که بین‌ این دو قاتل می‌افتد و در پی دنیای ذهنی آن‌ها هستیم.


 کاوه میرعباسی

زهرا نی‌چین: من اتفاقی سراغ یو نسبو برای ترجمه رفتم. به نظرم با توجه به سریال‌هایی که دیده‌ام، بخشی از ادبیات و سینمای پلیسی و جنایی به ژانر علمی-تخیلی هم گرایش پیدا می‌کند. به عنوان مثال سریال «ایکس فایلس» کاملا علمی-تخیلی است و همچنین سریال «فرینج». در اینگونه سریال‌ها پلیس‌ها پرونده‌های علمی تخیلی را پیگیری می‌کنند و قاتل‌ها براساس موارد علمی دست به ارتکاب قتل می‌زنند. ترورهای بیوشیمیایی مثال خوبی در این زمینه است. این ژانر تلفیقی نسبت به کارهای کلاسیک پیشرفته‌تر است. در ادبیات کاراگاهی سه بخش وجود دارد؛‌ کاراگاه ، قربانی و جنایتکار. به نظرم در کارهای یو نسبو با این شخصیت‌ها بازی می‌شود و جای اینکه ما باید با چه کسی همذات پنداری کنیم- کاراگاه، قربانی یا قاتل؟ -خصوصا در رمان «پسر» عوض شده است.
 
مهرداد مراد: ما درباره تحلیل آثار یو نسبو با سه بخش مواجه هستیم؛‌ خود یو نسبو و رمان‌هایش،‌ ادبیات پلیسی اسکاندیناوی و همچنین تعریف دقیق ادبیات پلیسی. در کل، داستان پلیسی از داستان جنایی نشات می‌گیرد. از زمان «ایلیاد و ادیسه» می‌توان این ژانر را تعقیب کرد. ژانر جنایی به داستانی گفته می‌شود که در آن جنایتی رخ می‌دهد و یک یا چند نفر به انتقام برمی‌خیزند یا اینکه به نحوی سعی می‌کنند تا عدالت در این رابطه جاری شود. که البته به شاخه‌های گوناگونی مثل پلیسی، نوآر، جاسوسی، کارآگاهی و معمایی تقسیم می‌شود. اما ژانر پلیسی از  حدود سال 1850 با داستان‌های کارآگاهی ادگار آلن‌پو آغاز می‌شود.  از همان ابتدا هم ما شاهد یک سری قوانین برای داستان‌های پلیسی بودیم.

کاوه میرعباسی: دو نفر این قوانین را نوشتند. ده فرمان را رانالد ناکس کشیش نوشت و اس اس وانداین آمریکایی  هم بیست فرمان را نوشت.



مهردادمراد: تا مدت زیادی شاهد داستان‌های کلاسیک در این ژانر بودیم. این داستان‌ها ویژگی‌های مشترکی داشتند، بدین ترتیب که  ماجراها اغلب در میان خانواده‌های ثروتمند و اشرافی می‌افتاد و خدمتکارها همیشه نقش شاهد ماجرا را ایفا می­‌کردند و هیچگاه قاتل از میان طبقه آن‌ها انتخاب نمی­‌شد. تعلیق در این گونه داستان‌ها بلندمدت بود و هیجان و ترس آنچنانی در خواننده پدید نمی‌آورد. در بیشتر داستان‌های پلیسی کلاسیک عصر طلایی تعلیق‌ها اینگونه بود. تا اینکه ریموند چندلر آمریکایی با آوردن پلیس‌های خیابانی سبک جدیدی را وارد اینگونه داستان‌ها کرد. چندلر قتل را از خانواده‌های ثروتمند به کف خیابان‌ها آورد و شکل رئال‌تری به کاراگاه داد. داستان‌ها حالت خشن پیدا کردند و به جای سلول­‌های خاکستری، بیشتر اسلحه در آن‌ها حکفرما بودند. این داستان‌ها به سبک هارد بویلد معروف شدند. کاراگاه‌های این سبک داستان‌ها رفتاری مانند فیلیپ مارلو و سم اسپید داشتند و نه پوآرو. بعد از این داستان‌ها نوبت به ژانر تریلر رسید.

تریلر بر دو پایه استوار است، تعلیق زیاد و کوتاه‌مدت. تعلیق در داستان‌های تریلر نزدیک به هم است. در داستان‌های یو نسبو هم تعلیق‌ها به هم نزدیک است. تعلیق در ادبیات داستانی به سوالی گفته می­‌شود که نویسنده در ذهن خواننده ایجاد می­‌کند و گاهی در پاراگراف بعدی، یا صفحه بعدی یا فصل بعدی یا
میرعباسی: نکته مهم آثار یو نسبو این است که در هشت رمان از یازده رمان یو نسبو محوریت داستان قتل زنجیره‌ای است.
آخر کتاب به آن پاسخ می­‌دهد و در برخی موارد اصلا به آن جواب نمی‌­دهد و به همین علت ذهن خواننده تامدت‌ها درگیر داستان می­‌شود.

تعلیق در ژانر تریلر بسیار کوتاه مدت است و خواننده مرتب در پی این است که در صفحه بعد چه اتفاقی رخ می­‌دهد. رکن دوم ژانر تریلر، جنگ‌های نامتقارن است. به این معنی که یک نفر در مقابل یک عده زیادی آدم قرار می‌گیرد که توانای مقابله با آن‌ها را ندارد.  به عنوان مثال در فصل اول سریال «شهرزاد» هم شاهد این مساله بودیم، قباد در مقابل خانواده خود،‌ شهرزاد و فرهاد هم به همین شکل و دلیل جذابیت فصل اول هم همین مساله بود اما در فصل‌های بعد این لشگرها برابر شدند و هر کدام از قهرمان‌ها حامیانی برای خود پیدا کردند. حتا در مساله عاشورا هم این موقعیت وجود دارد و عده قلیل یاران امام حسین در مقابل لشگری سترگ قرار گرفتند که این عظمت واقعه را چند برابر کرد.



از حدود 1940 تا 1970 شاهد داستان‌های نوآر بودیم که ضدقهرمان بر آن‌ها حاکم بود. یو نسبو در «خون بر برف» و «خورشید نیمه شب» ضد قهرمان دارد و  شخصیت «هری هوله» هم به نظر من در بطن خود ویژگی‌های یک قهرمان مثبت را ندارد و خاصیت ضدقهرمانی را به نحوی داراست.

یو نسبو به طور کلی وام‌دار چه نویسندگان جنایی‌نویسی قبل از خود است و همچنین وجه تمایز او با نویسندگان کلاسیک این ژانر در کجاست؟

کاوه میرعباسی:  وجه غالب در ادبیات پلیسی تا دوره‌ای متعلق به کشورهای انگلوساکسون آمریکا و انگلیس و فرانسه بود. اما در حال حاضر پرطنین‌ترین صدا در ادبیات جنایی متعلق به ادبیات کشورهای اسکاندیناوی است و سرنخ آن به ده رمانی که زن و شوهری سوئدی به نام پر والو و مای اسیووال نوشتند برمی‌گردد. این‌ها در اوایل دهه هفتاد این رمان‌ها را نوشتند. در ادبیات پلیسی اسکاندیناوی به جای کاراگاه خصوصی، پلیس وجود دارد و به ندرت به کاراگاه خصوصی برمی‌خوریم اما در این رمان‌ها یک کاوشگر اصلی به همراه یک گروه وجود دارد. در آثار یونسبو و هنینگ مانکل هم یک پلیس به همراه یک گروه به چشم می‌خورد و این رمان‌ها  یک نوع دیدگاه اجتماعی داشتند که کم‌کم تبدیل به سنتی در ادبیات پلیسی اسکاندیناوی شد. در این رمان‌ها به مسائل روز و فسادهای اجتماعی اقتصادی به وفور پرداخته می‌شد. برخی  یو نسبو را  جانشین هنینگ مانکل می‌دانند و به نوعی سلطان ادبیات پلیسی امروز کشورهای اسکاندیناو. شکوفایی این ادبیات در قرن بیست و یکم است و هر روز اسم تازه ای از آن‌ها می‌شنویم. البته نویسندگان زیادی از این خطه هستند و به عنوان مثال اگر یو نسبو را سلطان جنایت نروژ بدانیم،‌ ملکه جنایت ادبیات پلیسی نروژ هم خانمی به نام کارین فوسوم است.



زهرا نی‌چین: مساله اصلی رمان «پسر» بحث مواد مخدر است. یو نسبو با توصیفاتی که داشته،‌آدم‌هایی از طبقه پایین در رمان خود آورده که  در پی بهبود وضعیت خود نیستند و یو نسبو با این کار به نوعی از وضعیت موجود انتقاد می‌کند. در «خورشید نیمه شب»  بحث مذهب هم مطرح می‌شود. یو نسبو بحث مذهب را در این رمان  به صورت زیرمتنی می‌آورد.

کاوه میرعباسی: یو نسبو موضعی منفی نسبت به دموکرات مسیحی نروژ دارد. در رمان «پسر» منبع الهام مذهبی هم وجود دارد و این رمان با آیه‌ای از انجیل آغاز می‌شود. دو تا از آثار یو نسبو به متون کهن ارجاع دارد. یکی همین رمان «پسر» و دیگری رمان «مکبث» که اقتباس از تراژدی شکسپیر است و در دهه هفتاد در مکانی که تلفیقی از نروژ و اسکاتلند است؛ روایت می‌شود و در رمان «پسر» هم که پیرنگ داستان، مبنای انجیلی دارد.

زهرا نی‌چین: یو نسبو در «پسر» به جمعه نیک اشاره دارد و به برگزاری بزرگداشت به صلیب کشیدن عیسی در جلجتا. در این داستان ما با قربانی همذات‌پنداری نمی‌کنیم و همذات‌پنداری ما با سنی است که مساله را به صورت انتقام پیش می‌برد و کاراگاه ضدقهرمان می‌شود. درباره خاصیت نوآر در کارهای یو نسبو هم می‌توان آن را به کلاسیک‌های نوآر نسبت داد و بحث روانشناسی نا متقارن و همچنین فلاش‌بک‌ها.

بحث فلاش‌بک‌ها را همین جا نگه می‌داریم چون به بحث روانشناسی مربوط می‌شود و در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت. در اینجا می‌رسیم به تاثیرپذیری یو نسبو و سبک خاص این نویسنده در پرداخت داستان و شخصیت‌هایش.

مهرداد مراد: در ادبیات جنایی اسکاندیناوی اصطلاحی به نام نوردیک نوآر وجود دارد، به معنای ادبیات سیاه شمالی. پنج کشور سوئد، نروژ، ایسلند، دانمارک و فنلاند خطه اسکاندیناوی را تشکیل می‌دهند. خاستگاه ادبیات جنایی اسکاندیناوی کشور سوئد و همان زن و شوهری بودند که جناب میرعباسی فرمودند و بعدها نویسندگان جدیدتر مانند هنینگ مانکل و یو نسبو ظهور کردند. آن‌ چه که باعث دیده شدن ادبیات اسکاندیناوی شد «دختری با خالکوبی اژدها» نوشته استیگ لارسن بود.  با این اثر نگاه‌ها به سمت ادبیات اسکاندیناوی جلب شد و یو نسبو و مانکل توانستند خودی نشان دهند. یو نسبو در پاسخ به این سوال که وامدار چه نویسنده‌ای است پاسخ می‌دهد؛ پر والو و اسیووال این سنت را پایه‌گذاری کردند و نویسندگان اسکاندیناو جرات پیدا کردند تا به این حوزه وارد شوند. ادبیات جنایی اسکاندیناو سیستمی متفاوت با نوع کلاسیک ژانر جنایی دارد. در داستان‌های کلاسیک دو بخش وجود دارد. در بخش اول جنایتی اتفاق می‌افتد و سپس کاراگاه ظاهر می‌شود و به دنبال کشف معمای قتل می‌رود اما در داستان‌های یو نسبو و نوآر همزمان با حضور کاراگاه و پلیس جنایت اتفاق می‌افتد.




کاوه میرعباسی: بحث بر سر تاثیرپذیری یو نسبو زیاد بوده است. اما یو نسبو خود را وامدار مایکل کانلی و کارگاه آثار او به نام هری بوش می‌داند.  به گفته خود یو نسبو شباهت‌هایی بین هری هوله و هری بوش وجود دارد.

مهرداد مراد: داستان‌های اسکاندیناوی سه ویژگی دارند که باعث شهرت شان شده است.  اولین آن زبانی ساده و قابل فهم به دور از هر گونه فرم روایی پیچیده است و اینکه این داستان‌ها برعکس سبک هارد بویلد آمریکایی که کاملا عینیت­‌گرا هستند، رگه­‌های نسبتا زیادی از ذهن‌گرایی دارند. دومین مورد این داستان‌ها، شخصیت‌پردازی آن‌هاست. هری هوله کاراگاهی پرکشش است و اینگونه کاراکترها در دنیا هویت‌سازی می‌کنند. ویژگی دیگر فضاسازی این رمان‌هاست. در آثار یو نسبو فضا طوری شرح داده می‌شود که خواننده کاملا به آن کشور و شهر اشراف می‌یابد. همچنین این بحث توجیه اقتصادی هم دارد و باعث جلب توریست به مکان‌های یاد شده می‌شود. کاراگاه‌ها در این داستان‌ها کاملا رئال‌اند و از مدل شخصیت ماورایی فیلیپ مارلو، مایک هامر و یا حتی پوآرو فاصله دارند. خواننده با این کاراگاه‌ها به
مهرداد مراد: نویسنده باید پژوهش کند و تمام ژانرها و زیرژانرهای آن را بشناسد و تنها با خواندن چند کتاب پلیسی نمی‌توان پلیسی‌نویس شد.
آسانی  همذات‌پنداری می‌کند.

کاوه میرعباسی:  اگر بخواهیم با توجه به  مولفه‌های رمان‌ها یو نسبو آن را در  ژانر خاصی از ادبیات پلیسی طبقه بندی کنیم باید بگوییم که هر یازده رمان یو نسبو که قهرمان آن‌ها هری هوله هستند، همه شان در زیرژانر تریلر- معمایی قرار می‌گیرند. ما تریلر به عنوان رمان حادثه‌ای داریم و خیلی از تریلرها هستند که عنصر معما را ندارند. هر یازده رمان هری هوله عنصر معما را دارند، عناصری مانند مظنونین کاذب در رمان‌های هری هوله یافت می شوند. خواننده معمولا بارها در حدس اینکه قاتل چه کسی است،‌ رودست می‌خورد. این آثار خیلی هم پرتحرک‌اند. هیچکاک همیشه معتقد بود مردم به فیلمی علاقه‌مندند که روند آن شبیه رولر کاستر ـ ترن هوایی شهر بازی - باشد. این حالت نفس‌گیر و وقفه‌های هیجان انگیز در آثار یو نسبو هم وجود دارد.

یکی از ویژگی‌های دیگری که به طور مشخص در ادبیات جنایی اسکاندیناو به  چشم می‌خورد بحث خانواده است. کاراگاه‌هایی مانند والاندر و هری هوله دارای خانواده مشخص و روابط معمول هستند که در نوع کلاسیک وجود ندارد. همچنین  از شرلوک هولمز به بعد کاراگاهان یک دشمن قدر داشته‌اند نظیر پرفسور موریاتی در ماجراهای هولمز ؛ در داستان‌های جان لوکاره هم «کارلا» به عنوان حریف هم زور «جورج اسمایلی» حضور دارد. در رمان‌های نسبو هم به «پرنس » برمی‌خوریم که  دشمن مهیب هری هوله به شمار می‌آید و در پنج شش رمان هری هوله با چنین دشمنانی برمی‌خوریم که وجه شباهت آثاریو نسبو با رمان‌های کلاسیک است. نکته مهم آثار یو نسبو این است که در هشت رمان از یازده رمان یو نسبو محوریت داستان قتل زنجیره‌ای است.

زهرا نی‌چین: در رمان «پسر» هم قتل‌ها به صورت زنجیره‌ای اتفاق می‌افتد و در خلال این قتل‌ها با پیشینه خانوادگی سنی آشنا می‌شویم. در روال داستان می‌بینیم که سُنی، شخصیت اصلی داستان به لحاظ شخصیتی تغییر می‌یابد. در آثار یو نسبو اگر بخواهیم به وجه نوآر آن اشاره بکنیم باید این وجه هیجان‌نمایی شخصیت‌ها را هم بیاوریم و همچنین بحث تغییری که در شخصیت‌ها رخ می‌دهد. به نظرم بحث روانشناسی را یو نسبو به طور مستقیم در آثارش مطرح نمی‌کند و به صورت غیرمستقیم کاری می‌کند که خواننده با شخصیت اصلی همذات‌پنداری کند. وظیفه نویسنده در رمان‌های پلیسی این است که جهان محسوس را به جهان معقول تبدیل کند و  این چیزی است که در آثار یو نسبو اتفاق می‌افتد.

مهرداد مراد: من به فضای نوآر داستانی یو نسبو می‌پردازم. ادبیات سیاه از میان گذر جامعه سنتی به سوی مدرنیته سر برآورد و رشد کرد. رمان‌های سیاه انعکاسی بودند از توسعه جامعه شهری، هجوم مهاجرین، اختلاف طبقاتی شدید و از همه مهم­‌تر، باندهای جنایتکاری که در بحبوحه بحران اقتصادی، فعالیت‌های زیرزمینی و روزمینی داشتند و بر آتش تنش‌های اجتماعی دامن می‌زدند. نویسندگان در پی نشان دادن فساد اجتماعی و فساد اقتصادی بودند و یو نسبو هم در آثارش در پی نشان دادن همین چیزهاست. بر طبق آمارهایی که از کشورهای اسکاندیناوی داده می‌شود همیشه جزو زیباترین، ‌امن‌ترین و شادترین کشورها هستند اما زیرلایه‌های دیگری هم وجود دارد که در این داستان‌ها برملا می‌شود. یو نسبو در آثارش فسادهای اجتماعی را به طور گسترده‌تری نشان می‌دهد. در داستان‌های مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای خود به خود داستان‌ها روانشناختی می‌شوند. خواننده باید هم به ذهن کاراگاه اشراف داشته باشد هم قاتل و شرح چگونه رسیدن این دو به هم در ادامه این داستان‌ها می‌آید.

در برخی از آثار یو نسبو به خصوص «پسر» بحث روانشناسی به طور پررنگی مطرح می‌شود. فلاش‌بک عنصر جدایی ناپذیر آثار یو نسبو است و به طور مشخص بیشتر این فلاش‌بک‌ها به دوره کودکی قهرمانان زده می‌شود که در رمان «پسر» این اتفاق به روشنی می افتد. در اینجا بحث روانشناسی فروید هم مطرح می‌شود. به طور کلی تا چه حد می‌توان فلاش‌بک‌های یو نسبو را به روانشناسی پیوند داد و سهم  علم روانشناسی در آثار یو نسبو چقدر است؟

کاوه میرعباسی: فلاش‌بک‌ها در رمان‌های یو نسبو دو کارکرد دارد: یو نسبو تاکید خاصی بر گذشته تاریخی و رویدادهای تاریخی مهم دارد. با رمان سوم «سینه سرخ» یو نسبو وارد فضای نروژ می‌شود. و در پی گفتن این است که اعمال گذشته و گذشته دست بردار آدم نیستند. در «سینه سرخ» وقایع داستان به جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. در آن زمان در نروژ عده‌ای بودند که با دولت آلمان همکاری کردند و به نیروهای اس‌اس پیوستند که برخی از فلاش‌بک‌های رمان به این زمان برمی گردد و همچنین برخی از فلاش‌بک‌ها به جنگ استالینگراد و بخشی مربوط به وین و بمباران هامبورگ مربوط می‌شوند. در هر کدام از آن‌ها هم سرنخی از حل معما وجود دارد. ساختارهای معمایی یو نسبو هم خیلی پیچیده‌اند هم استادانه طراحی شده‌اند. و او این اطلاعات را خارج از کلیشه‌ها و قواعد رایج داستان معمایی به کار می‌برد و این‌ها را با عناصر دیگری تلفیق می‌کند. وقتی صحبت از دیدگاه اجتماعی یو نسبو می‌کنیم می توانیم از «سوسک‌ها» مثال بیاوریم؛  در رمان «سوسک‌ها» قتلی در عشرتکده‌ای رخ می‌دهد و در این جا تعدادی از نهادهای مهم اجتماعی زیر سوال می‌رود و هری هوله در صورت برملاکردن راز قتل تهدید می‌شود. در اثر « نجات‌بخش» شروع داستان به گذشته برمی‌گردد. دختر چهارده‌ساله‌ای در کمپی متعلق به ارتش رستگاری مورد تجاوز قرار می‌گیرد و این مساله لاپوشانی می‌شود تا آبروی کلیسا محفوظ بماند. فسادهایی که در اینجا مطرح می‌شود اغلب ریشه در گذشته دارند و عملکرد دیگرش این است که بر گذشته تاریخی نروژ و اروپا نوری روشنی بخش می تاباند.

زهرا نی‌چین: ما می‌توانیم با توجه به این بحث‌ها یو نسبو را به عنوان طراح یک معما هم در نظر بگیریم. یو نسبو ماجراهایی را در «پسر» به صورت پراکنده نقل می‌کند و به نوعی به تاریخی از جنگ جهانی اشاره می‌کند. نامه‌های پایانی داستان وقایع را در ذهن سنی متحول می‌کند و فلاش‌بک‌هایی که از ذهن سیمون به دوران رفاقت با پدر سنی زده می شود به همان وجه گذشته نگری یو نسبو برمی‌گردد.

سُنی در این رمان یک آدم سایکوپت و ضداجتماعی نیست. سنی شخصیتی محبوب در این داستان است. اگر که بخواهیم بخش روان شناختی و ریشه شناختی فروید را در اینجا مطرح کنیم در اعمال  سنی هنگام ارتکاب قتل‌ها می‌توانیم رگه هایی از آن را ببینیم.

مهرداد مراد: کلا بحث روان‌شناسی بیشتر در داستان‌های جنایی هویدا می­‌شود تا پلیسی. در قتل‌های زنجیره‌ای همیشه ریشه‌های روان‌شناسی وجود دارد اما با قطعیت نمی‌توان داستان های یو نسبو را روان‌شناسی خواند.

کاوه میرعباسی: درباره شخصیت
زهرا نی‌چین: وظیفه نویسنده در رمان‌های پلیسی این است که جهان محسوس را به جهان معقول تبدیل کند و این چیزی است که در آثار یو نسبو اتفاق می‌افتد.
هری هوله می توان گفت،‌ متولد 1965، قدبلند و ورزیده، گرایش شدید به الکل،‌ انسان بسیار حساس و دارای روش‌های نامتعارف که او را شبیه  کاراگاهان نوآر امریکایی می‌کند. رابطه او با پدرش رابطه‌ای فرویدی است. همواره پرسوناژهای مختلفی در مقابل هری هوله قرار می‌گیرند. در رمان «شیر کوهی » شاهد این هستیم که  پدر هری هوله بیماری لاعلاجی دارد و قصد اتانازی داشته و هری هوله در ملاقاتش  با قاتلی که به نام  آدم‌برفی شناخته می‌شود  و در عین حال یادآور هانی‌بال لکتر است، سعی می‌کند از عذاب وجدانی که از مرگ پدر دارد، برهد و برای جبران این ندامت به درخواست آدم برفی که از عذاب وجدان رنج می‌برد،‌ او را می‌کشد. در حقیقت کاری که برای پدرش نکرده را برای آدم‌برفی انجام می‌دهد.

مسائل روان‌شناسی را در روابط عاطفی هری هوله هم می‌توان دید و این مساله به ویژگی دیگر ادبیات اسکاندیناوی که خانواده‌دار بودن است برمی گردد.

آخرین سوال این میزگرد درباره این است که چرا ادبیات پلیسی و جنایی در ایران پا نگرفته و چرا ما در ادبیات خود جنایی نویس معروفی نداریم که برای اقشار مختلف جامعه شناخته شده باشد؟

مهرداد مراد: جنایی‌نویسی بر خلاف تصور خیلی ها نیازمند مطالعه و تحقیق بسیاری است. نویسنده باید پژوهش کند و تمام ژانرها و زیرژانرهای آن را بشناسد و تنها با خواندن چند کتاب پلیسی نمی‌توان پلیسی‌نویس شد. چرا که در این صورت، این رمان‌ها به خلق کاراکترهای تکراری مانند پوآرو و ... می‌انجامد. یکی از کارهایی که جنایی‌نویس‌های اسکاندیناو مانند یو نسبو انجام داده‌اند این است که ژانرها را با هم تلفیق کرده اند. یو نسبو تاریخ را در هم تنیده و کاراگاهی رئال به نام هری هوله به وجود آورده که شبیه هیچ کاراگاه دیگری نیست و مورد مشابه ندارد.  یک نویسنده برای اینکه یک جنایی‌نویس موفق شود  باید تمام ژانرها را مطالعه کند،‌ در درجه دوم از هر ژانری چند کتاب بخواند و سازوکارهای پلیس ایران را بداند و بعد از تلفیق آن‌ها برای خود شخصیت بسازد. اینکه نویسندگان اسکاندیناو جهانی شده‌اند به حمایت‌های رسانه‌ای از آن‌ها هم برمی‌گردد. مساله زبان هم اینجا مطرح است و ما باید زبان خودمان را بین‌المللی کنیم تا بتوانیم آن را به دنیا عرضه کنیم. از زمان انقلاب به بعد، رمان ژانر توسط جامعه ادبی حاکم در آن زمان خفه شد. چندی پیش در یک کتابفروشی بودم که صاحبش کتاب «فیل در تاریکی» را به عنوان بهترین و اولین و آخرین رمان پلیسی ماقبل انقلاب معرفی کرد. وقتی به او گفتم که نویسندگان پلیسی دیگری هم بودند، خیلی راحت به آنها توهین کرد. مشکل این برخوردها در  اینجاست که آنها قواعد رمان ژانر را با معیارهای رمان مدرن و نخبه پسند امروزی می‌سنجند. من سال 1391 اولین رمان خودم را نوشتم و به نظرم نوشتن چنان رمانی در آن زمان جرات می‌خواست.

کاوه میرعباسی: من رمان خودم - «سین مثل سودابه » را سال 1386  به ناشر سپردم ولی  1393 چاپ شد.   درباره این سوال باید بگویم که علت موفقیت نویسندگان اسکاندیناو این است که به قواعد این ژانر کاملا آگاهند و مطالعات زیادی در آن داشته‌اند.
به عنوان مثال من خودم برای نوشتن تز دکترایم که موضوع آن سوسپانس با تکیه بر اقتباس‌های سینمایی از آثار پاتریسیا های‌اسمیت بود وقتی به استاد راهنمایم مراجعه کردم،‌ او به من یک کتاب‌نامه  داد از 300 عنوان کتاب  بنیادین ادبیات پلیسی. من در آنجا به طور سیستماتیک روند تحول ادبیات پلیسی را مطالعه کردم. در سال های اخیر هم  به برکت دانلود کتاب‌های روز و مطالعه آن‌ها و تحقیقات اینترنتی با ادبیات روز پلیسی جهان آشنا شدم.  حاصل آن مجموعه پلیسی است که در حال انتشار آن هستیم. هنری که این نویسندگان دارند این است که آن‌ها بومی‌سازی می‌کنند. یک  دیالکتیکی در ادبیات ژانر وجود دارد که  باید بر پایه آشنایی زدایی و آشنایی زایی انجام بگیرد تا ادبیات ژانر در آن کشور تولید شود. این دو کاری است که اسکاندیناوها به خوبی انجام می دهند و باعث شده که ادبیات جنایی اسکاندیناو رایحه خودش را داشته باشد و به عنوان یک صدای تازه مطرح شود.

اخیرا خانمی اهل عربستان صعودی رمانی به نام «طوق کبوتر» نوشته که به چند زبان هم ترجمه شده و وقایع آن در کشور عربستان می‌گذرد. این رمان‌ها هواخواه دارند اما نویسنده باید دغدغه ادبیات پلیسی و شناخت کامل از این ژانر داشته باشد و کار تقلیدی انجام ندهد و یک حرف تازه بزند.
یک مساله هم به خوانندگان ما برمی گردد که باید  آمادگی پذیرش نوآوری را داشته باشد و این چیزی است من در میان خوانندگان ایرانی کمتر می‌بینم.
 
مهرداد مراد: من رمان «الفبای مرگ» را دقیقا بر اساس استاندارد جهانی نوشتم.  در ادبیات اسکاندیناو فقط دو نفر مانند پر والو و اسیووال وجود داشتند که باعث شدند پنج کشور جنایی‌نویس شوند و البته در این راه، حمایت رسانه‌ها و ناشران هم وجود داشت اما چنین فضایی اینجا وجود ندارد و کمتر نویسنده‌ای به این حوزه وارد می‌شود.


زهرا نی‌چین

کاوه میرعباسی: : ادبیات پلیسی بسیار طیف گسترده‌ای دارد که باید در میان خوانندگان جا بیفتد تا کم‌کم از آن استقبال شود.

زهرا نی چین: مساله دیگری که اینجا مطرح می‌شود این است که در کشورهای دیگر  از شخصیت پلیس و کاراگاه به نوعی تقدس‌زدایی شده اما در اینجا به این شکل نیست و  در پرداخت این شخصیت‌ها نویسندگان ما با نوعی محدودیت روبه‌رو هستند.

مهرداد مراد: این ذهنیت از سریال‌های پلیسی صدا و سیما به وجود آمده است که با ترفندهای تاریخی قابل رفع و رجوع است. به طور مثال می‌توان از پلیسی استفاده کرد که در زمان شاه زندگی می‌کند.

کاوه میرعباسی: من تمام امیدم به نسل جدید است. ادبیات فانتزی که در غرب بازار خوبی دارد در ایران هم که ترجمه می‌شود بسیار خواننده دارد اما به عنوان مثال مجموعه ژانری که  نشر ققنوس درآورد،‌ موفقیتی نداشت.




کاوه میر عباسی: مثلا در رمان خانم ضحی کاظمی پیرنگ داستان برای نوجوانان است اما زبان داستان برای  نوجوان اندکی دشوار است . روی‌هم رفته  مرا یاد رمان‌هایی که در زمان کودکی خوانده بودم،‌ می‌انداخت و پرسوناژها به گونه‌ای بودند که توانایی جذب مخاطب بزرگسال را نداشتند.

مهرداد مراد: بله گلشیری در این حوزه خوب عمل کرده اما  مساله این است که مخاطبان به عنوان مثال نشر ققنوس ژانرخوان نیستند.

کاوه میرعباسی: بله اینکه هم رمان «دالان بهشت» منتشر کنی هم رمان ژانر واقعا جوردر نمی‌آید.

مهرداد مراد: در جهانی‌شدن نویسنده‌ای مانند یو نسبو حمایت بسیار موثر بوده و نروژی‌ها بسیار او را دوست دارند.

کاوه میرعباسی: : اقتباس‌های سینمایی هم که از آثار یو نسبو به خصوص «آدم برفی» شد در جهانی شدن این نویسنده بسیار موثر بود و اثارش به بیش از 50 زبان زنده دنیا ترجمه شده اند. 

ماجرای آن عکس روی دیوار مجمع

مجادله رضا امیرخانی با مجمع ناشران انقلاب اسلامی وارد فاز تازه‌ای شده است

ماجرای آن عکس روی دیوار مجمع

لابد دیده‌اید که در وصف فلان نویسنده یا بازیگر می‌گویند «بی‌حاشیه، کار خود» را می‌کند؛ کسانی که از این توصیفات بهره می‌برند، اساسا مقصودی ایجابی از به‌کاربردن آن دارند. این انگاره سنتی اما چندان با ملاحظات امروزین حرفه‌ای‌گری، سازگار نیست.

بزرگ‌ترین بنگاه‌های اقتصادی نشر در دنیا هم به نویسنده‌ها یاد می‌دهند چگونه اثر خود را با حضورها و غیاب‌ها و با موضع‌گیری‌ها و سکوت‌ها تبلیغ کنند. امروزه، قصه‌نویس‌های حرفه‌ای در جهان ادبیات کسانی نیستند که اثرشان را به ناشر تحویل می‌دهند و همه چیز را به او می‌سپارند. حالا برخی ناشران داخلی هم طی کلاس‌هایی آموزشی به برخی نویسنده‌هایشان یاد می‌دهند خودشان پشت کتاب‌شان بایستند و پابه‌پای اتفاقاتی که برایش می‌افتد، جلو بیایند. رضا امیرخانی، حتما جزو یکی از این نویسنده‌های حرفه‌ای است که البته بسیار پیش از این‌که ناشران دست به کار شوند و به نویسنده‌هایشان چنین نکاتی را یاد بدهند، خودش در این زمینه استاد بود. او، برند داستان‌نویسی امروز ایران است و هویت این برند را صرفا از سر قصه‌هایی که نوشته ارتقا نداده است. امیرخانی هم به وقایعی که پیرامون آثارش رخ می‌دهند حساس است و هم به رخدادهای فرهنگی و اجتماعی که مستقیما او را نشانه نرفته‌اند. بلد است کی حرف بزند و کی سکوت کند و چندسالی است مزد این رفتار حرفه‌ای را با استقبال چشمگیر مخاطبان ادبیات داستانی از نوشته‌هایش دریافت کرده است. او خلاف بسیاری از هم‌نسلانش و پیشکسوتانش، به این افتخار نمی‌کند که «روزنامه» نمی‌خواند و «اخبار» را دنبال نمی‌کند و کاری به کار کسی ندارد؛ تقریبا همه رویدادهای ادبی و فرهنگی را رصد می‌کند و به‌خصوص نسبت به آنها که درباره خودش هستند واکنش نشان می‌دهد. کمتر فعال فرهنگی را می‌توانید سراغ کنید که اضلاع یک مربع از مواضع مختلف را پوشش دهد؛ او هم از سوی اصلاح‌طلبان مورد انتقاد و تحسین واقع می‌شود و هم از جانب اصولگرایان. اما ماجرای تازه‌ترین جدل لفظی او با یکی دیگر از فعالان فرهنگی چیست؟

حقیقتش را بخواهید ماجرا از انتشار تازهترین اثر داستانی امیرخانی با نام «ر ه ش» آغاز شد؛ از همان روزی که ملت جلوی کتابفروشی انتشارات افق برای خرید این کتاب با امضای نویسندهاش صف بستند. مجادله بر سر این اثر او از این شروع شد که کیهان «ر ه ش» را نه یک رمان، بلکه «بیانیهای سیاسی علیه شهردار سابق تهران» خواند اما ماجرا از شهرداری و کیهان و دیگران فراتر رفت و حتی به مواردی عجیب و غریب هم رسید. مثلا یکی از منتقدان، به انطباق شماره صفحات کتاب با موضوعی تاریخی اشاره کرده بود که نشان میداد، تحلیلها و قرائتها از آثار امیرخانی وارد فاز تازهای هم شده است. امیرخانی بعدها در گفتوگو با خبرآنلاین درباره این ماجرا توضیح داد. او به این خبرگزاری گفت: «کتاب یک فصل درباره صفویه دارد که از صفحه 76 تا 88 شروع میشود و طبق ادبیات آن زمان، از واژه اولیالامر برای شاهان صفوی استفاده کردم. یکی از منتقدهای کتاب این شماره صفحات را به عنوان نماد گرفته با سالهای 76 تا 88 زمان حاضر و با صفویه مقایسه کرده و در پایان هم بیان کرده بود که تهران مساله اصلی نیست بلکه امالقرای جهان اسلام مدنظر است و این دقیقا همان زمانی است که امیرخانی مخالف نظام شده است.» حالا نزاعی دیگر بر سر «ر ه ش» و امیرخانی آغاز شده است؛ نزاعی که اتفاقا پس از انتشار همین گفتوگوی دوم خردادماه خبرآنلاین با امیرخانی میشد حدس زد که از سر گرفته خواهد شد.

حمله به مجمع

امیرخانی طی آن گفتوگو معتقد بود که نقدهای سیاسی واردآمده به آثارش به مخاطبان ارتباطی ندارد و به «یکسری رقبا» مربوط است؛ یکسری رقبا که به گفته او «از محل انقلاب اسلامی تغذیه میکنند». او در ادامه در این باره گفته بود: «اینها پول میگیرند از حکومت با این توجیه که اگر ما نباشیم کسی ادبیات انقلاب اسلامی را نمیخواند. به ما پول بدهید تا مردم را با پویش و تخفیف و خرید ارگانی و شوی هنرپیشه و سلبریتی کتابخوان کنیم. وقتی بگویند مردم به طور طبیعی کتاب انتخاب میکنند و میخوانند باید توطئه شرق و غرب را در بازار کتاب نشان دهند و بگویند فلان ناشر آمریکایی و دیگری معاند است و... . حالا میرسیم به «رهش» و باقی کتابهای من و رفقای من. اصلیترین خطر برای رزق و روزی آنها ماییم دیگر. به محض انتشار کتاب امثال من، باید به بالادستیهاشان توضیح دهند که این کتاب مال ضدانقلابهاست و برای همین مردم میروند سراغش!! (نقض غرضی از این بزرگتر نداریم. طرف میگوید آنچه استقبال میشود مال مخالفان انقلاب است و برای کتابخوانی موافقان انقلاب باید پول خرج کرد و پولش را هم باید به ما بدهید!) این فضای مجمع ناشران و رجانیوز است. چه در قیدار و چه در رهش، از ۸۸ به بعد هر کتابی که از من در آمد، در فاصله چند ساعت اولین حملات بسیار تند و منفی به وسیله همینها در شبکههای اجتماعی بیرون آمد. و این یعنی جلوگیری از فروش کتاب. خوب... هم نفسشان حق بوده است و هم منطقشان موثر... چون مردم هم کار خودشان را میکنند و کتاب را میخرند!» در ادامه هم در عین پاسخ به انتقادهایی که به او شده که اثرش تضادهایی با سیاستهای رسمی توسعه جمهوری اسلامی دارد میگوید که اتفاقا به خاطر اینکه آدمی مذهبی است، نوشتههایش رنگ متفاوتی دارد با آثار باقی قصهنویسها. وقتی او از اشاره کلی به منتقدانش گذشته و به ذکر مصادیقی چون «بچههای مرتبط با مجمع ناشران و رجانیوز و...» پرداخته، معلوم بود که باید منتظر پاسخی از جانب مجمع ناشران انقلاب اسلامی باشیم؛ اتفاقی که چند روز پیش و در گفتوگوی روزنامه «صبح نو» با میثم نیلی مدیر عامل مجمع ناشران افتاد.

دفاع از مجمع

مجمع ناشران انقلاب اسلامی حالا هفتساله است. هم از ناشران انقلابی حمایت میکند و هم خودش دست به کار انتشار آثار شده. وقتی چند روز پیش میثم نیلی به عنوان مدیر عامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی، به بهانه هفتسالگی مجمع پای گفتوگو با روزنامه «صبح نو» نشست، میشد حدس زد که بحث از این مناسبت فراتر خواهد رفت و به سمت رضا امیرخانی و انتقاداتش خواهد کشید. او ابتدا با اشاره به اینکه «به رضا امیرخانی به عنوان سرمایه انقلاب نگاه میکنیم» و «دوست نداریم رابطهمان با ایشان غیرمحبتآمیز و غیردوستانه باشد»، «رضا امیرخانی از نظر ما نویسنده خوب و متعلق به جبهه انقلاب است و حتی اگر وی به مجمع باز هم بد و بیراه بگوید، نظر ما درباره ایشان تغییری نمیکند و هیچ ریاکاری هم در این موضع نیست» و «عکس ایشان هم بهعنوان یکی از نویسندگان خوب جبهه انقلاب در مجمع نصب شده است»، از این تعارفات گذشته و در پاسخ به سوال خبرنگار درباره مجادله امیرخانی با مجمع، حرف اصلی را زده بود: «ایشان درباره مجمع متأسفانه دقیق اظهارنظر نمیکند. گفتهاند کسانی از مجمع کتابهای من را نقد میکنند که باید گفت نقد فیالجمله مطلوب است و نویسندههای حرفهای نقد کتابشان را باعث رشد خودشان و ترویج آثارشان میدانند؛ اما اینکه مجمع ناشران جریان نقد کتاب اخیر ایشان را راه انداخته است، خیر، صحیح نیست. البته درباره بعضی کتابهای ایشان نظرات شخصی داریم؛ اما اینکه در مجمع تصمیم گرفته باشیم که این کتابها نقد شوند، نه، درست نیست؛ من از جایگاه یک همسنگر همواره به آقای امیرخانی بهعنوان یک سرمایه نگاه کردهام و دوست دارم این سوءتفاهمها برطرف شود.»

لحن نیلی در این گفتوگو بسیار نرم بود و به نظر میرسید که مجمع ناشران همچنان هدف اولیهاش را در مواجهه با رضا امیرخانی، جذب او در نظر گرفته است. در واقع نیلی به جای حملهای متناسب با حرفهای تند و تیز نویسنده «ر ه ش»، صرفا به انکار ادعای او مبنی بر نقشآفرینی مجمع در شکلگیری جریانی در نقد آثار نویسنده پرداخته بود.

نسبت عکس من و تو!

نرمخویی مدیرعامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی در پاسخ به ادعای امیرخانی، آقای نویسنده را آرام نکرد. در ادامه این ماجرا نویسنده «ر ه ش»، متنی بسیار تند و تیزتر از انتقاد نخستش را منتشر و دست به اقدام متقابل زد. متنی که انتشار آن از جانب فردی چون امیرخانی کمی عجیب مینمود. او در این متن که در کانال سایت شخصیاش منتشر شده نوشته: «جالبتر اینجاست که برخی از این منتقدان فیالجمله مطلوب، فقط سر کتابهای من نقدنویس میشوند و در دوره کمکاری من آنها نیز کمکار میشوند! نسبتی بین امثال ما نیست بجز نسبت عکس، البته نه آن عکسی که زدهای به دیوار مجمع!» هرچند باید منتظر ماند و دید سرانجام این مجادله چه خواهد شد، اما نمیتوان از تند بودن این فضا گلهمند نبود. ناظران بیرونی حوزه فرهنگ که خارج از قواعد و مناسبات داخلی عناصر فرهنگی، این حوزه را تماشا میکنند، تلخی این کنشها به همین زودی از زیر زبانشان زدوده نمیشود. اهل فرهنگ نسبتی با کلمه و زبان دارند و این اختلاف مناظر چیزی نیست که با کلمه نشود آن را حل کرد.

صابر محمدی

گسترش و ترویج فر هنگ مطالعه و کتابخوانی

در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست دکتر روحانی؛

راهکارهای گسترش و ترویج فر هنگ مطالعه و کتابخوانی و رفع مشکلات صنعت چاپ بررسی شد

جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی عصر سه شنبه به ریاست حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی رئیس جمهور، برگزار شد.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، در این جلسه موضوع کتاب و فرهنگ کتابخوانی در کشور مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه راهکارهای گسترش و ترویج فر هنگ مطالعه و کتابخوانی و رفع مشکلات و چالش‌های گوناگون در صنعت چاپ و نشر کتاب گفتگو کردند.

براساس گزارش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که در راستای برگزاری نمایشگاه کتاب ارایه شد، نرخ مطالعه در ایران در مقایسه با سایر کشورها، نرخ مطلوبی بشمار نمی‌رود که با تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی مقرر شد تا توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گرفته و با استفاده از مشوق‌های مادی و معنوی و ایجاد فضای رقابتی، جذاب و پرهیجان، کتابخوانی در بین اقشار مختلف بویژه کودکان، نوجوانان و جوانان ترویج و تبلیغ شود.

همچنین مقرر شد وزارتخانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش، سازمان صدا و سیما، نهادهای مردمی و سمن‌های تخصصی و ناشران و پدید آورندگان آثار ادبی؛ طرح‌ها و برنامه‌های خود را در راستای ترویج، تبلیغ و گسترش فرهنگ کتابخوانی در کشور ارایه کرده و پرتلاش‌تر در این عرصه گام بردارند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید بر ضرورت پیگیری و به سرانجام رساندن لایحه مالکیت معنوی در راستای جلوگیری از سرقت‌های ادبی، در مجلس شورای اسلامی، تصمیم گرفت که دبیرخانه این شورا با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چالش‌ها و موانع موجود را در زمینه فرهنگ کتابخوانی جمع‌بندی و روش‌های عملیاتی گسترش فرهنگ کتابخوانی را بررسی و به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه کند.

همچنین در این جلسه آیت الله علی‌اکبر رشاد با رأی اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مجددا به عنوان رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برای دوره جدید انتخاب شد.