فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

کتابدار را به چشم نگهبان نگاه می‌کنند/خیلی‌ها تفاوت کتابخانه و کتاب‌فروشی را نمی‌دانند


 
تاریخ انتشار : شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۳
 
 
هنوز به کتابدار اعتماد ندارند. بعضی‌ها توقع دارند کار مدیریت را که تخصصی است خودشان انجام دهند یا گمان می‌کنند امور کتابخانه را غیر از کتابدار هم می‌تواند انجام دهد.
 
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از قم مهدی درویشی متولد ماهشهر است، ۳۵ سال دارد و فارغ‌التحصیل رشته کارشناسی‌ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی است. او می‌گوید عنوان رشته‌شان تغییر کرده و این روزها به نام علم اطلاعات و دانش‌شناسی شناخته می‌شود. نزدیک به ۱۴ سال است به شغل کتابداری مشغول است و رشته و شغلش را به دلیل علاقه به مطالعه انتخاب کرده است.

محسن آخوندی اما متولد تهران است. متولد آذر سال ۱۳۶۲. با چند ماه بالا و پایین هم سن و سال همکارش است. او نیز می‌گوید از دوران کودکی به کتاب و مطالعه علاقه داشته و حتی کتاب‌هایی را که در کتابخانه منزل پدری‌اش بوده، با علاقه بر اساس موضوع می‌چیده است. باور دارد دست تقدیر او را به سمت کتابخانه آورده و بالاخره تبدیل شده به یک کتابدار تجربی. محسن به همین اکتفا نکرده و بعد از چند سال کار تجربی تحصیلات دانشگاهی‌اش را هم در همین زمینه ادامه داده و در مقطع کارشناسی‌ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی فارغ‌التحصیل شده و حالا ۱۳سال از اولین روز کاری‌اش در یک کتابخانه می‌گذرد.

به بهانه هفته کتاب و ۲۴ آبان - روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار- به کتابخانه مدرسه اسلامی هنر رفتم. با محسن و مهدی گپی زدم و از تلخ و شیرین‌های کتابداری شنیدم.
 
قبل از این که وارد بحث شویم واقعا خودتان کتاب می‌خوانید؟

محسن: می‌خوانم ولی متاسفانه به صورت مستمر نیست. سعی می‌کنم حداقل روزانه چند صفحه مطالعه داشته باشم. برخی دوستان فکر می‌کنند کسی که در کتابخانه کار می‌کند خیلی وقت برای مطالعه دارد اما اگر کلیه امورات کتابخانه بر عهده یکی دو نفر باشد قطعا به راحتی نمی‌توانند به مطالعه بپردازند. از کتاب‌های داستان که واقعا یک‌روزه مطالعه‌اش کردم «شماس شامی» نوشته مجید قیصری بود. کتاب خیلی جذابی است و پیشنهاد من به دوستان است. کتاب‌های جلال آل‌احمد را هم دوست دارم و خوانده‌ام. کتاب «بی‌مترسک» علی غبیشاوی هم از داستان‌هایی بود که خوانده‌ام. در حال حاضر هم کتاب «هر صبح می‌میریم» از سید احمد بطحایی، «تن‌ها» نوشته مهدی شریفی را هم در دست مطالعه دارم. کتاب شعر هم می‌خوانم.

چه گروه سنی بیشتر به کتابخانه شما مراجعه می‌کنند؟ و بیشترین بخشی که مورد استفاده قرار می‌گیرد کدام حوزه است؟

مهدی: این جا یک کتابخانه تخصصی است. مراجعه‌کنندگان ما دانشجویان و پژوهشگران در رشته‌های فلسفه هنر و حکمت هنر و موضوعاتی از این قبیل‌اند. در حال حاضر بیشترین مراجعه به بخش هنر و فلسفه است. مراجعه‌کننده‌ها جوان‌اند، البته افراد میان‌سال هم تا حدودی به این کتابخانه مراجعه می‌کنند.

محسن: این را اضافه کنم که در مدرسه هنر دوره‌های آموزش آزاد هم داریم  پس در زمینه سینما و ادبیات و داستان‌نویسی هم مراجعان زیادی به اینجا می‌آیند.

از کمبودها و مشکلات حرفه‌تان بگویید؟ به نظر کارتان ساده و راحت می‌رسد.

مهدی: از سختی‌ها در وهله اول این که هنوز به کتابدار اعتماد ندارند. بعضی‌ها توقع دارند کار مدیریت را که تخصصی است خودشان انجام  دهند یا گمان می‌کنند امور کتابخانه را غیر از کتابدار هم می‌تواند انجام دهد،  این خیلی بد است. 

متاسفانه نگاه به کتابدار یک نگاه نگهبان‌گونه است. جایگاه کتابدار در ایران هنوز جای خود را به درستی در بین مردم مشخص نیست و هنوز خیلی از افراد تفاوت کتابخانه و کتاب‌فروشی را نمی‌دانند.

محسن: حرف‌های مهدی را قبول دارم. منتها مهدی از زاویه مخاطب به موضوع نگاه کرد و  من از زاویه مدیریتی به آن می‌پردازم. هر حرفه‌ای مشکلات و کمبودهای مخصوص به خودش را دارد که معمولا به مدیران بالادستی و همچنین بودجه برمی‌گردد و با توجه به شرایط اقتصادی که بر فضای جامعه ما حاکم است خیلی از مشکلات فعلا قابل رفع نیست.

جدای از مباحث اقتصادی به عنوان یک کتابدار چه پیشنهادی برای توسعه فرهنگ کتابخوانی دارید؟

محسن: ایجاد فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما نیاز به کار ریشه‌ای دارد. از پایه باید روی این موضوع کار شود. امروزه گوشی‌های هوشمند تلفن همراه و همچنین فضای مجازی به شدت جامعه را مشغول کرده است. نیاز داریم همراه با رشد تکنولوژی فرهنگ کتابخوانی نیز گسترش پیدا کند. متاسفانه شاهدیم علاقه به مطالعه و مخصوصا مطالعه کتب چاپی به شدت کم شده است.

یکی از کارهایی که به نظرم در بالا بردن سطح مطالعه بسیار تاثیرگذار است -به خصوص در مورد کتاب‌های چاپی- رفتار عملی والدین در خانه است. لازم است پدر و مادر در استفاده از وسایل ارتباطی مثل موبایل تجدیدنظر کنند و کنار فرزندانشان کتاب دست بگیرند و مطالعه کنند. این روش تاثیر فراوانی روی کودکان می‌گذارد. ناگفته پیداست که  فرزندان از پدر و مادر خود الگو می‌گیرند.

مهدی: در خصوص توسعه فرهنگ مطالعه مطلب زیاد است، ولی مختصرا عرض می‌کنم که ما از هر زاویه‌ای به این موضوع نگاه کنیم تقریبا با مباحث اقتصادی مواجه می‌شویم. در حال حاضر نگاه مردم به کتاب و کتابخوانی و کتابخانه یک نگاه عبث و بیهوده است. یک جور وقت تلف کردن. به جای این کار به فکر نان و پول و ماشین و غیره‌اند. البته از یک نگاه شاید بشود به آن‌ها حق داد اما آشنا کردن مردم به مطالعه و فواید آن می‌تواند اندکی این فرهنگ را تقویت کند. یکی از کارهایی که می‌تواند کمک به توسعه فرهنگ کتاب‌خوانی کند هدیه دادن کتاب به دیگران است یا لااقل کتاب‌های که برای خودمان خریداری کرده‌ایم را در اختیار دیگران بگذاریم.

به نظرتان چه عواملی باعث روگردانی و عدم مراجعه مخاطب به کتابخانه‌ها می‌شود؟

محسن: با توجه به گرانی کاغذ و تحریم‌های اخیر، این وضعیت باعث شده آمار نشر کتاب پایین بیاید. از طرفی قیمت کتاب‌ها هم بالاست و معمولا کتابخانه‌ها با مشکل تامین منابع مالی برای خرید کتاب‌ها و نشریات روز مواجه‌اند. وقتی که کتابخانه‌ای کتاب‌ها و نشریاتش به‌روز نباشد کم‌کم آمار مراجعه کننده‌های ثابتش نیز کم خواهد شد.

اینجا چه امکاناتی برای سهولت مراجعین تدارک دیده‌اید؟

مهدی: اینجا یک کتابخانه تخصصی است که معمولا دانشجویان و پژوهشگران از آن استفاده می‌کنند.  با این حال ما به افرادی که برای یک روز و یا حتی مطالعه یک کتاب می‌خواهند از فضای کتابخانه استفاده کنند اجازه می‌دهیم از محیط کتابخانه و کتاب‌ها استفاده کنند و نیازی به عضویت ندارند. الا این که بخواهند مدت طولانی‌تری مثلا چند ماه مراجعه کنند و یا کتاب را امانت بگیرند، این طور موارد باید بر اساس آیین‌نامه داخلی عضو کتابخانه شوند.

چه راهکارهایی برای جذب مخاطب به نظرتان می‌رسد؟

محسن: فضای کتابخانه‌ها باید جذاب باشد. متاسفانه اکثر کتابخانه‌های ما، مخصوصا کتابخانه‌های عمومی اینگونه نیستند. ساختمان کتابخانه‌ها فرسوده است و جذابیتی ندارند. محیط‌ کتابخانه‌ها سرزندگی و شادابی را ندارند. علاوه بر به وجود آوردن فضای فیزیکی مناسب و طراحی جذاب برنامه‌های جنبی کتابخانه‌ها از قبیل برگزاری شب شعر، داستان‌خوانی،کارگاه‌های مهارت‌های زندگی و حتی مسابقات آشپزی با محوریت کتابخانه می‌تواند به جذب مخاطب کمک کند.

در این مسیر مسئولین چه نقشی می‌توانند داشته باشند و  انتظارتان از آن‌ها چیست؟

مهدی: مسولین در مرحله اول خودشان باید اهل کتاب و کتاب‌خوانی و کتابخانه باشند. قطعا با ایجاد این فضا حس خوب و علاقه و انگیزه به جامعه و مردم تزریق می‌شود.

برنامه‌ریزی‌های خوب برای استفاده از کتاب و اضافه کردن این کالای فرهنگی به سبد خانواده حتما موثر است. کتاب باید مانند نان و از دوران کودکی در اختیار مخاطب قرار بگیرد تا تبدیل به ملکه ذهن و عادت رفتاری کودکان شود. برگزاری نمایشگاه کتاب در شهرهای کوچک و بزرگ نیز می‌تواند تقویت کننده باشد.

محسن: از مسئولین کتابخانه‌ها و یا موسساتی که دارای کتابخانه‌اند انتظار می‌رود محیط‌های کتابخانه و منابع موجود را تا جایی که امکان دارد جذاب و به روز نگه دارند. این امر باعث می‌شود مراجعه‌کننده با صرف کمترین هزینه به آن چه که می‌خواهد دسترسی پیدا کنند. برای کتابدارها که کارکنان این کتابخانه‌ها هستند نیز شرایطی را به وجود آورند که آن‌ها بتوانند خدمات مطلوبی به مراجعه‌کننده‌ها ارائه دهند.

نکته مهمی که بنظرم می‌رسد و از جمله مشکلات جامعه امروز ماست این است که برای امورات مختلف از افراد متخصص استفاده نمی‌شود. کتابخانه‌ها معمولا از این قضیه آسیب دیده‌اند. با توجه به این که کتابدار حلقه واسط مراجعه‌کننده و کتاب است، وقتی که کتابدار از لحاظ روحی دارای آرامش باشد به طبع می‌تواند خدمات بهتری ارائه دهد. این نکته می‌تواند در بالا بردن سطح مطالعه جامعه هم تاثیر بسزایی داشته باشد. این آرامش روحی هم با ایجاد امنیت شغلی و حمایت‌های مادی و معنوی از سوی مدیران بالادستی محقق می‌شود.

وضعیت کتابخانه‌های کشور و میزان استقبال مردم  از این مراکز را چگونه ارزیابی می کنید؟

محسن: این را باید از متولیان امر پرسید. کتابخانه ما چون تخصصی است مراجعه به آن معمول است، که توقع می‌رود بیشتر هم باشد. اما در کتابخانه‌های عمومی طبق شنیده‌ها مراجعه بسیار کم است و می‌تواند علل مختلفی داشته باشد که در خلال بحث به برخی از آن‌ها اشاره شد.

به نظر شما یک کتابدار حرفه‌ای باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

محسن
: یک کتابدار حرفه‌ای بنظر بنده کسی است که بتواند افرادی که به او مراجعه می‌کنند را درست راهنمایی کند و مراجعین را به کتاب‌هایی که مورد نیازشان است برساند. از نظر رفتاری هم با مراجعه‌کننده به نحوی برخورد کند که مراجعه‌کننده ترغیب شود مجددا به کتابخانه بازگردد. گاهی اوقات کتابدارها جوری برخورد می‌کنند که افراد اگر کلاهشان هم بیفتد حاضر نیستند دوباره وارد کتابخانه شوند.

مهدی: یک کتابدار خوب باید دارای ویژگی‌های متعددی باشد از جمله این که در رشته خود متخصص باشد. خوش‌رو بودن، نظم داشتن، تسلط کامل به امور محوله، تسلط به نرم‌افزارهای کتابخانه‌ای، آشنایی با اینترنت و پایگاه‌های اطلاعاتی و از همه مهم‌تر اهل مطالعه بودن.

افتتاح کتابخانه شخصی منصور رستگارفسایی


کمالی سروستانی: مدیون استاد در فارس‌شناسی، سعدی‌شناسی و حافظ‌شناسی هستیم
 
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۵
 
 
کتابخانه شخصی منصور رستگارفسایی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس همزمان با زادروز ۸۰سالگی‌ این پژوهشگر و استاد ادبیات افتتاح شد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از شیراز؛ شامگاه گذشته (سی‌ام مهرماه) شب منصور رستگار فسایی پژوهشگر ادبیات بود. به همین مناسبت و همزمان با زادروز هشتادسالگی او کتابخانه اهدایی تصحیح‌گر «فارسنامه ناصری» در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس افتتاح شد و رستگار کیک تولد ۸۰سالگی‌اش  را در کنار همسرش «هما خانم» برید.

کتابخانه اهدایی منصور رستگار فسایی، مشتمل بر چهار هزار و ۳۲۵ نسخه کتاب از کتابخانه شخصی نویسنده «فردوسی و هویت‌شناسی ایرانی» است که در میان آن‌ها ۳۴ نسخه چاپ سنگی نیز وجود دارد.

در این آئین، رستگار فسایی از کوروش کمالی‌سروستانی سپاس‌گزاری کرد که با «طبقه‌بندی» این کتاب‌ها، آن‌ها را «به‌سامان» رساند و در «مکانی زیبا و قابل دسترس» در اختیار علاقه‌مندان قرار داد.

آثار موجود در کتابخانه منصور رستگار در حوزه ادبیات است که کتاب‌هایی درباره شاهنامه، حافظ، سعدی، نظم ادبی، متون ادبی، کتاب‌های لاتین، دایره‌المعارف، زندگی‌نامه و کتاب‌های مرجع از جمله مهم‌ترین آنهاست که در ساختمان مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس به صورت عمومی در اختیار همه پژوهشگران قرار می‌گیرد و دوستداران و محققان می‌توانند در محل کتابخانه از این کتاب‌ها استفاده کنند. 

همچنین در این مراسم کوروش کمالی‌سروستانی؛مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس،منصور رستگار فسایی را «شناسنامه فرهنگی ایران و فارس و شیراز» خواند و گفت: آثار پژوهش‌ رستگار فسایی در باب فردوسی‌شناسی، حافظ‌شناسی و سعدی‌شناسی، از گران‌قدرترین فعالیت‌های پژوهشی در ادبیات فارسی است. در فارس‌شناسی، سعدی‌شناسی و حافظ‌شناسی مدیون استاد هستیم.

منصور رستگار فسایی، نویسنده «خاک پارس» نیز در نهمین نشست «برخوان سعدی» که پس از افتتاح کتابخانه شخصی‌اش برگزار شد، گفت: دوستانم با به‌سامان رساندن کتاب‌هایم، لطفی بزرگ به من و کتاب‌هایم کردند و «لطف آن‌ها هدیه مرا ناچیز کرد.

نویسنده «قصه‌های شاهنامه» در ادامه با اشاره به دوران تدریس در دانشگاه، از حظ و بهره‌ای که از کلاس و دانشجو برده است، گفت و افزود: ما باغبان بودیم، اما گل‌ها هم استعداد داشتند. زندگی بسیار زیبا می‌شد هنگامی که دانشجویی مقاله‌ و کتابی منتشر می‌کرد و مدرکی بالاتر اخذ می‌کرد. هنوز شاگردانی هستند که چراغ علم و ادب را روشن نگه می‌دارند، جامعه‌ای پاک است که در آن پاکان و روشن‌ضمیران رشد کنند. «عالم‌شدن آسان است، اما انسان‌شدن دشوار است؛ هدف ما باید انسان‌شدن باشد.
 

رستگارفسایی در ادامه با تأکید بر اینکه سعدی باید بیش از این شناخته شود؛ بیان کرد: سعدی انسانی تک‌ساحتی نیست و ابعاد مختلفی در شخصیت سعدی وجود دارد که گاه او را به یک جامعه و جهان تبدیل می‌کند. هنری که کمتر شاعری می‌تواند داشته باشد. حافظ در شیراز ماند و به جایی دیگر هم نرفت و نمودار زندگی شیرازی‌ها شد، سعدی اما به شوق یافتن حقیقت راه‌های دور و دشوار را پیمود. شگفت‌انگیز آنجاست که سعدی وقتی به غربت می‌رود، مشهور می‌شود، در شهرش اما غریب است... مشکل بزرگ سعدی آن است که در دیار خود غریب‌تر است از دیار غریب.

او افزود: بسیاری کوته‌نظرانه از تضاد در شعر سعدی می‌گویند و هجویات او را بهانه می‌آورند، اما فراموش می‌کنند که سعدی زبان عصر خود و جامعه خود است و جامعه نیز همواره مجموعه‌ای است از خو و بد و زشت و زیبا. راه‌حل سعدی پناه‌بردن به گونه‌های مختلف ادبی برای بیان مقاصد خود است. سعدی می‌داند چه زمانی از نثر و چه زمانی از شعر استفاده کند. آنجا که غزل می‌گوید، هنگامی است که غلیان احساس و عاطفه، مجالی به نثر نمی‌دهد.  گلستان را «سفرنامه مادی و معنوی سعدی» است و حتی یک زائده غیرادبی در کلام سعدی نیست.

این پژوهشگر ادبیات همچنین شیراز را معشوق سعدی خواند و گفت: سعدی افتخار ادب فارسی است. تا سعدی نبود، فارس هیچ نداشت. همه ما اگر شعر و نثر می‌نویسیم، ساده و مسجع می‌نویسیم مدیون سعدی هستیم. زیرا سعدی نوشتن و گفتن را به مردم فارس یاد داد... با سعدی به اوج افتخار رسیدند مردم فارس. همه ما مدیون سعدی هستیم. خوشا به حال شما که سعدی را در اینجا می‌آموزید تا بفهمید سعدی چگونه اندیشید.

کزازی: «تاریخ اندیشه ایرانی» ساختاری نوپدید و بی‌پیشینه دارد


از فرهنگ مادرسالار عهد عیلامی تا اندیشه ایرانی در عهد خسرو انوشیروان
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۳۵
 
 
میرجلال‌الدین کزازی کتاب را کم‌مانند و در زمینه ساختار درونی نوپدید و بی‌پیشینه دانست و گفت: «این کتاب کاری خرد و خام نیست. دستاورد سال‌ها پژوهش است و کاری است که تنها باوری پولادین به ایران و فرهنگ گرانسنگ ایرانی می‌توانسته است آن را به انجام رساند.» ژاله آموزگار نیز در قالب چند نکته برخی ایرادهای کتاب را متذکر شد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست معرفی و بررسی کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی؛ اندیشه، فرهنگ و آیین ایرانیان در عهد باستان» چهارشنبه 23 آبان با حضور دکتر میرجلال‌الدین کزازی، دکتر ژاله آموزگار و آزرمیدخت فرهیخته‌والا نویسنده کتاب در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.

در ابتدای این نشست، نویسنده کتاب آزرمیدخت فرهیخته‌والا گفت: «ما هر چه در حوزه فرهنگ باستانی ایرانی کرده‌ایم در حوزه تاریخ بوده و توجه چندانی به مباحث اندیشه‌ای در این حوزه نشده است. شاید به نظر برسد مشکل اصلی ما در ریشه‌یابی مباحث اندیشه، فرهنگ و رسوم و تمدن ایرانی کمبود منابع است. من در این کتاب به منابع گوناگونی از زبان‌های مختلف از ایرانی تا سریانی و ارمنی نظر انداخته‌ام و از مباحث باستان‌شناسی نیز استفاده کرده‌ام. شاخص‌ترین منبع من در این کتاب که به طور ویژه از آن بهره برده‌ام شاهنامه فردوسی بوده است.»

وی در ادامه با اشاره به اینکه منابع اوستایی کتاب حتی تا سده دوم و سوم پس از اسلام را هم شامل شده است گفت: «ما پنج گروه منابع اوستایی داریم که مهترین منابع دسته پنجم روایت‌های شفاهی‌ای هستند که در دینکرد در سده‌های دوم و سوم پس از اسلام تعلق دارد. همچنین منابع فراوانی از فرهنگ ما به زبان‌های دیگر گستره تمدن ایران وجود دارد، از ارمنی تا آرامی که نیاز به بازشناسی دارند و شناخت این منابع به شناخت فرهنگ ایران باستان کمک می‌کند. در این کتاب تلاش کرده‌ام این گستره منابع را انعکاس دهم.»

فرهیخته‌والا افزود: «من سه بخش اصلی را در این کار مورد بررسی قرار داده‌ام. اندیشه اجتماعی ایرانی از دوران عیلامی تا ساسانی، اندیشه فرهنگی ایرانی و اندیشه سیاسی. کتاب در پنج کرده (فصل) و حدود سی و پنج پرگرد (بخش) ارائه شده است. این کتاب از فرهنگ مادرسالار عهد عیلامی تا اندیشه ایرانی در عهد خسرو انوشیروان را مورد بررسی قرار می‌دهد. هدف این کتاب اندیشه‌شناسی بوده است و در پی ارائه تاریخ دینی نبوده است.» 

وی ادامه داد: «آداب و رسوم، گاهشمار، باورها و فولکلور مواردی بوده‌اند که در کتاب به آن بسیار توجه شده است. اخلاق در دوره باستان نیز از مواردی بوده  که مورد توجه کتاب بوده است. از دیگر موارد مدنظر کتاب خرده‌فرهنگ‌های داخل فلات ایران بوده است. تمدن رنگین‌کمانی امروز ما بازمانده دوران پیشین ماست و ما در بخش خرده‌فرهنگ‌ها مسیحیان، کلیمیان و بودائیان ایرانی را مورد توجه قرار داده‌ایم.»

به گفته نویسنده: «این کتاب کامل‌ترین گفتارها در شناخت جنبش فکری مانی و جنبش مزدکیان را نیز ارائه داده است. اجتماعی‌ترین و واقع‌گراترین نگاه به مزدکیان را فردوسی در شاهنامه انجام داده است. در این کتاب تلاش کرده‌ام با تکیه بر منابع ایرانی و با تداوم ایده فردوسی به جنبش مزدک بپردازم و رویکرد کمونیستی به این جنبش را به چالش بکشم. در انتهای کتاب نیز واژه‌نامه‌ای موضوعی از حیات فکری انسان عهد باستان را از نیمه جلد سوم ارائه می دهد.»


میر جلال‌الدین کزازی

در ادامه نشست دکتر میرجلال‌الدین کزازی کتاب را کم‌مانند و در زمینه ساختار درونی نوپدید و بی‌پیشینه دانست و گفت: «از دید پیکره و ساختار برونی، می‌توانیم تاریخ اندیشه ایرانی را با یکی از شاهکارهای پژوهشی هانری کربن بسنجیم. کربن در آغاز تنها می‌خواست به اندیشه فرزانگان ایرانی پس از اسلام بپردازد اما در گیراگیر پژوهش پی برد اگر به خاستگاه‌ها نپردازد کاری از پیش نخواهد برد و به ایران باستان بازگشت و در نخستین پوشینه کتاب خود به سرگذشت آئینی اندیشه ایرانی در ایران کهن پرداخت. کتاب چهارجلدی کربن «در جهان اسلام ایرانی» نام دارد و کتاب تاریخ اندیشه ایرانی که رویکرد اندیشه‌ای به ایران باستان دارد با این کتاب کربن هم‌راستا است.»

این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه گفت: «این‌که یک بانوی فرهیخته و والای ایرانی این اثر را نوشته است خود شایان ارزش‌گذاری است. این کتاب کاری خرد و خام نیست. دستاورد سال‌ها پژوهش است و کاری است که تنها باوری پولادین به ایران و فرهنگ گرانسنگ ایرانی می‌توانسته است آن را به انجام رساند. این کتاب پژوهشی نیست که به پاس مزد و نام و نان سامان گرفته باشد و همین کتاب را ارزشمند می‌سازد از منظر انگیزه پدیدآوردن کتاب می‌توانم این کتاب را با شاهنامه فردوسی بسنجم. انگیزه پدیدآوردن شاهنامه نیز نمی‌توانسته است دریافت مزد بوده باشد که اگر این‌گونه بود راه‌های ساده‌تری برای گرفتن مزد از محمود غزنوی بود. نوشتن چنان کتابی و چنین کتابی تنها می‌تواند برآمده از شیفتگی و باور به فرهنگ این سرزمین باشد.»

کزازی گفت: «هنگامی که این کتاب را تورق کردم به اندیشه افتادم آنچه که نیاکان ما به آن می‌اندیشیده‌اند هر چند شاید باورناپذیر و خردآشوب باشد بی‌پایه نیست. پیشینیان ما بر این باور بوده‌اند که نام هر کس پیوندی سرشتین و هستی‌شناختی با او دارد و از همین روست که برترین آسیب‌جای نامور نام اوست و یکی از رسوم پهلوانی این است که پهلوان به آسانی نام خود را به هماورد نمی‌گوید. حتی رستم دستان هم نام خود را به هماورد نمی‌گفته است. هنگامی که پهلوان کوشانی که به نبرد رستم آمده است نام او را می‌پرسد رستم می‌گوید: مرا مام من نام مرگ تو کرد، زمانه مرا پتک ترگ تو کرد. اعراب نیز باور دارند که نام‌ها از آسمان فرو می‌افتند. اما چرا به این اندیشه گرائیدم؟ به پاس نام نویسنده که فرهیخته والاست.»

در پایان کزازی نوشتن این کتاب را رخدادی بنیادین در فرهنگ و اندیشه ایران دانست و گفت: «ارزش کتاب در نکته‌های نو و بی‌پیشینه آن نیست، ارزش کتاب در فراگیری آن است. شما اگر بخواهید آنچه را در این کتاب فراهم آمده است در جای دیگری بجوئید باید ده‌ها کتاب را ببینید. نمایه فراگیر کتاب در انتهای آن بسیار سودمند است و اگر شما بخواهید بدانید فلان اندیشه که چندان چیزی از آن نمی‌دانید از کجا آمده است می‌توانید از این کتاب بهره ببرید. از این رو می‌شود کتاب را آبشخورین (مرجع) دانست.»


آزرمیدخت فرهیخته‌والا

پس از کزازی، آزرمیدخت فرهیخته والا توضیحات درباره کتابش را اینگونه ادامه داد: «من در کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی» در طول 23 سالی که برایش عمر گذاشته‌ام به مبانی شهری‌گری انسان ایرانی هم پرداخته‌ام و به ویژه در حوزه جشن‌های ایرانی تمرکز فراوانی داشته‌ام. نگاه اندیشه‌ورزانه و دقتی که پدران ما در نوشتن تاریخ فرهنگی خود بر هر سفال نوشته و هر بنایی داشته‌اند نشان می‌دهد که ما هویتی تاریخ‌مدار داشته‌ایم. من از دکتر زرین‌کوب آموخته‌ام که ارزش کار تاریخی در پژوهش عرضی است و باید ابعاد مختلف موضوع را دریافت. درباره میترا گاه می‌شد که مطلبی در کشورهای شرق اروپا یافته می‌شد و من آن را نگاه می‌کردم و پژوهش را بر مبنای آن به روز می‌کردم.»

وی افزود: «در این اثر من نودونه درصد منابع در حوزه فرهنگ و تاریخ ایرانی را واکاوی کرده‌ام. نزدیک به چندین هزار منبع درجه اول و درجه دوم را گردآورده‌ام و می‌توانم بگویم این کتاب می‌تواند منبعی باشد که بتوان آن را به جهانیان به عنوان منبعی درباره تاریخ اندیشه و فرهنگ ایران در عهد باستان ارائه کرد. شاید در عصر اسلام برای نوشتن تاریخ اندیشه احتیاج به چندین پژوهشگر داشته باشیم اما این کتاب همه آن چیزی است که از تاریخ اندیشه ایران عهد باستان باقی مانده است و می‌توان گفت حرف زیادی در این حوزه باقی نمانده است. این کتاب به پادشاهان تمرکز ندارد و بنا دارد تاریخ زندگی در عهد باستان باشد.»


ژاله آموزگار

در ادامه دکتر ژاله آموزگار گفت مولف بخشی از جوانی خود را به پای این کار گذاشته است و منابع بسیاری را برای نوشتن این اثر دیده است. او سپس در قالب چند نکته برخی ایرادهای کتاب را متذکر شد. به گفته آموزگار نویسنده کتاب ایزدبانو آناهیتا را از منظر نام تداوم ایزدبانوی بین‌النهرینی نانا دانسته است که این موضوع صحت ندارد.

آموزگار افزود: «نام کامل آناهیتا، اردویسور آناهیتا است. آناهیتا صفت است و نام اصلی این ایزدبانو اردویسور است و به همین خاطر نمی‌توان نام این ایزدبانو را با نانا که خدای بین‌النهرینی است یکی دانست. از اساس وقتی ما تمام مسئله زندگیمان مرتبط با آب است چرا باید تصور کنیم ایزدبانوی آب را از بین‌النهرین وارد کرده‌ایم؟»

دومین نکته‌ای که آموزگار متذکر شد این بود: «در کتاب ورهرام را با ورونه یکی انگاشته شده که این هم درست نیست. ما از آنجا که ایزد جنگ نداشته‌ایم صفت خدای جنگ هندوان ایندره را که ورسپرنه بوده است گرفته‌ایم و از آن نام ایزد جنگ که ورهرام یا بهرام است را ساخته‌ایم و این نام ربطی به ورونه که خدای هندی دیگری است ندارد.»

آخرین نکته آموزگار این بود: «ثابت شده است که خاستگاه زرتشت شرق و شمال شرق ایران و خراسان بزرگ بوده است و این نگرش که خاستگاه او آذربایجان بوده است و نویسنده در کتاب نقل کرده است رد شده است.»

در ادامه فرهیخته والا در پاسخ به نکات آموزگار گفت: «ویژگی این اثر ارائه همه نظرات است و نظراتی مانند وارداتی بودن ایزد آناهیتا برگرفته از نگاه استاد دکتر بهار است.»

پس از پایان سخنان دکتر آموزگار مراسم رونمایی کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی؛ اندیشه، فرهنگ و آیین ایرانیان در عهد باستان» برگزار شد. فرهیخته‌والا به پاس قدردانی پرتره‌‌هایی را از کزازی و آموزگار به همراه ظروف میناکاری به آن‌ها پیشکش کرد.

ترانه‌های فولکلوری که ستارخان را قهرمان زنان و مردان کرد

«تبریز مه‌آلود» سرآغاز رمان تاریخی در ادبیات آذربایجان
 
تاریخ انتشار : جمعه ۲۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۰۰
 
 
«تبریز مه‌آلود» (نوشته محمدسعید ارذوباری- ترجمه رحیم رئیس‌نیا) را سرآغاز رمان تاریخی در ادبیات آذربایجان به شمار می‌رود. مهم‌ترین ویژگی این رمان را وجه تاریخی و بازتاب زیست و مبارزه مردم رنجبر در دل این روایت داستانی - تاریخی دانسته‌اند.
 
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- نسیم خلیلی: سال‌ها پیش مردی در روستای کوچکی آن سوی رود ارس - که امروزه در محدوده جمهوری آذربایجان است - متولد شد که تاریخ مبارزه آزادی‌خواهانه مشروطیت را در سوی دیگر رودخانه نوشت، «تبریز مه‌آلود» را که می‌گویند سرآغاز رمان تاریخی در ادبیات آذربایجان به شمار می‌رود. مهم‌ترین ویژگی این رمان را وجه تاریخی و بازتاب زیست و مبارزه مردم رنجبر در دل این روایت داستانی - تاریخی دانسته‌اند مثلا محمدعارف داداش‌زاده - از منتقدان ادبیات داستانی آذربایجان - درباره آن نوشته‌ است که «قهرمانان مثبت رمان و در راس آنها ستارخان، قهرمانانی هستند فعال و کارساز. چهره قهرمان یاغی برآمده از میان خلق و رهبری‌کننده خلق را نخستین بار تبریز مه‌آلود به ادبیات‌مان آورد. در این رمان قدرت انقلابی توده‌های زحمتکش و نقش تاریخی مثبت آنها انعکاس یافته‌است.»


وقتی قهرمان تاریخ، قهرمان رمان تاریخی می‌شود
سخن از محمد‌سعید اردوبادی است که قصه تپنده مبارزه‌ مشروطه را در ایران، با خاطراتش از مبارزه کوچک‌تری در زادگاه خودش آغاز می‌کند؛ قیام چوپان‌ها یا چنانچه در تاریخ ثبت شده‌ است، «چوپانلار عصیانی»، این خاطرات در واقع تاریخ مردم است، مردم فرودستی که به قیام چوپان‌های اندوهگینی تعلق داشتند که بعدها در قالب قیام ستارخان باز‌آفرینی شد و حیاتش را در جغرافیایی دیگر ادامه داد. برای مردم قفقاز و قره‌داغ و از جمله محمدسعید، قصه آزادی‌خواهی مشروطه‌طلبان ایرانی، قصه‌ای سراسر امید و زندگی بود از این رو که آنان نیز با مرور خاطرات چوپان‌ها، در سایه رنج‌های خویش، به مفاهیمی همچون آزادی و حب وطن فراوان می‌اندیشیدند و مخصوصا قیام مشروطه ایران را یک رویارویی انگیزه بخش در برابر روسیه تزاری می‌دیدند، درست در اوج روزهایی که قفقاز تحت سلطه شدید روسیه بود.

اردوبادی اخبار مبارزه مشروطه و افت و خیزهایش را در ایران به فراوانی دنبال می‌کرد و با نثر و لحنی مملو از عواطف عمیق انسانی و با طنینی دلگرم‌کننده در مقالاتی که در این‌باره در نشریات قفقاز منتشر می‌کرد، با مردم ایران به گفت‌وگو می‌نشست: «روزی می‌آید که وطنتان صورت یک گلزار معرفت را به خود می‌گیرد. اینک آن روز نزدیک می‌شود! با خون مقدس فرزندان جان‌باخته شما در راه حریت، گل‌های حریت و مساوات در ایران چهره‌گشای مسرت می‌شود. اکنون دیگر زمان ابراز دلتنگی از جفای مشتی خوانین مستبد نیست. اکنون وقت به دنیا آوردن و پروردن فرزندان بافرهنگ و حریت‌پرست است.»

و باز در مقاله‌ای دیگر که در روزنامه‌ای به نام صدا منتشر می‌شود، با لحنی محکم‌تر ایرانیان را برای تداوم مبارزه تهییج می‌کند، گویی می‌کوشد در جانفشانی آزادیخواهان ایرانی، آرزوهای خود را ببیند که شکوفه می‌دهند که اگر ایرانیان مبارزه را به استبداد ببازند این شکوفه‌ها پرپر خواهند شد: «ایرانی‌ها انسان‌هایی هستند تلخی اسارت و استبداد چشیده. ایرانی‌ها خوب می‌دانند که در هر روز با هزار خنجر پاره‌پاره شدن خیلی شیرین‌تر از اسارت است. صریح‌تر بگویم بهتر آنکه به جای بربادرفتن عرض و ناموس، سر و تن با خنجرها مثله شود. کسب ناموس ملی برای هرکس و از آن جمله ایرانیان فرض است.»

اما از این مقالات که کارنامه فکری درخشانی برای نویسنده تبریز مه‌آلود ساخته، اگر بگذریم باید اذعان کنیم که تبلور این رویکردهای متهورانه بیش از هر مقاله‌ای در پردازش رمان تبریز مه‌آلود بازتاب پیدا کرده‌ است، آنجاست که قهرمانان تاریخی در همان نقش و با همان جنگندگی شورمندانه و آرمان‌گرایانه‌ای ظاهر می‌شوند که روزنامه‌نگار آن سوی ارس، در ذهن و جان و مقالاتش بدان دل داده بود و به این ترتیب است که به تعبیر فریده وزیرووا، یکی دیگر از منتقدان ادبیات داستانی آذربایجان، «قهرمانان، به ویژه چهره‌های بدیع شخصیت‌های تاریخی برجسته‌ترین دستاورد رمان است.

چهره‌های ستارخان، قهرمان محبوبی که در پرتو فداکاری در راس جنبش مسلحانه مردمی قرار گرفته، رفیق و همرزم او باقرخان، علی‌مسیو، انقلابی بی باک و مدبر، امیرحشمت و دیگران با مهارت ترسیم شده است. گذشته از اینها نویسنده چهره ده‌ها انقلابی گمنام اعم از مرد و زن و نیز ضدانقلابیون معروف و نامعروف و عناصر منفی و... را نیز تصویر کرده‌است.» که این آخری هم باز می‌تواند بازتابی باشد از خدمت غیرقابل کتمانی که اردوبادی به تاریخ مردم کرده‌ است.

شربت جام انقلاب را نوشیدم
نخستین بازتاب‌های قهرمان روایت - ستارخان قره‌داغی - بر زبان یک درشکه ران پیر، که اسمش نوروز است، در قصه منعکس می‌شود شاید از این رو که نویسنده تلویحا می‌خواهد نقش نمادین قهرمانان را در تار و پود زیست و معیشت مردم خرده‌پا به مخاطبانش نشان دهد، کوششی که به روشنی همان رهیافتی است که درباره تاریخ از پایین، تاریخ فرودستان در گستره تاریخ‌نگاری پیشتاز سراغ داریم:
«درشکه‌ران‌مان نوروز ترانه‌ای را که درباره ستارخان سروده شده بود به آهنگی مخصوص می‌خواند و دخترها (دو دختر روس مسافر به ایران) در زیر و بم ترانه شرقی جذب شده بودند: ستارخان‌ام، پسر حسن‌خان/ فرزند جوان انقلاب بزرگ/سلاح برگرفتم و از جان خود گذشتم/شربت جام انقلاب را نوشیدم/ هفت-هشت رفیق جوانمرد نیز یافتم/ بر اسب کهر سوارشده، به سنگر تاختم/ اردوها پراکندم و فوج‌ها آشفتم/ و تبریز را سراسر درنوردیدم/ امیرخیز، خیابان، لیل‌آباد سرخاب/ ششکلان، مارالان، شتربان، اهراب/ ستارخان پسر حسن‌خان گوید/ضرب شستم را تعریف می‌کند»



اگر به یاد بیاوریم که ستارخان فرزند یک بزاز دوره‌گرد بوده‌ است که از تبریز پارچه می‌خرید و در دهات ارسباران می‌فروخت و در نتیجه زندگی‌اش همچون دیگر رنجبران هم‌روزگارش به سختی و فقر و فاقه می‌گذشت، بیشتر قادر به درک اهمیت مردم در این روایت و همچنین  محوریت ستارخان به عنوان قهرمان موردپسند رنجبران خواهیم بود؛ رضا براهنی درباره وجه اجتماعی و مردمی‌ای که نهضت مشروطیت در تاریخ و تاریخ‌نگاری آفریده‌ است، تحلیل تامل‌برانگیزی دارد؛ او در کتاب «طلا در مس‌‌» در این زمینه می‌نویسد: «نهضت مشروطیت انبار باروتی بود در مرز پوسیدگی، و موقعی که منفجر شد ارکان تحجر فکری را اگر نه به کلی، از خیلی لحاظ‌ها نابود کرد. بزرگترین تاثیر مشروطیت، در جهت اجتماعی بود... مشروطیت حادثه‌ای بود تا مردم ایران، ظرفیت قرن‌ها پنهان‌مانده اجتماعی خود را کشف کنند، و انسانی که سرش را می‌انداخت به پایین و به کسب و کار خود ادامه می‌داد فهمید که در نهاد او چیزی به عنوان ظرفیت اجتماعی وجود دارد.

مشروطیت به فردی که در طول قرون، آگاهی درستی به چگونگی از بین بردن معضلات اجتماعی حیات خود نداشت، آموخت که دست روی قلب خود بگذارد و بداند که چیزی اجتماعی در آن می‌تپد و چیزی اجتماعی از مرکز قلب به سوی تمام بدن، درون خون و گلبول‌های خون، جریان پیدا می‌کند و از فرق سر تا نوک پا را از حرارت وصف‌ناپذیری سرشار می‌کند. این حرارت از یک دلال اسب، ستارخان می‌سازد، چرا که آن دلال اسب، چیزی اجتماعی که از دینامیسم تاریخی برخوردار است در وجود خود پیدا می‌کند و برای پرکردن آن ظرفیت اجتماعی، تفنگ دینامیسم در دست می‌گیرد.»

اما بازگردیم به روایت درشکه‌ران قصه تبریز مه‌آلود که با گفت ,گوی راوی با دو دختر کنجکاو درباره قهرمان ترانه فولکلور ادامه پیدا می‌کند و زمینه را برای شناخت مخاطب از قهرمان قصه بیش از پیش هموار می‌سازد: «همچنان که درشکه‌چی از دلاوری‌ها و پیروزی‌های ستارخان می‌خواند، من برای دخترها ترجمه می‌کردم. نینا که با علاقه‌مندی گوش می‌کرد، سرانجام پرسید: -آیا این درست است که ستارخان سازمان رزمنده بر ضد حکومت را با شرکت هفت-هشت نفر تشکیل داده‌است؟ نینا در حالی که این سخنان را بر لب داشت، خصوصیات ظریف جوانی در چشمانش می‌درخشید. من سخنان دیگری درباره ستارخان گفتم: -او با جسارت بی‌مانندی عرض‌اندام کرد. با نیرویی اندک به میدان آمد، اما بعدا خیلی‌ها در اطراف او گرد آمدند. عناصر ناراضی از حکومت هم به او پیوسته بر ضد حکومت به مبارزه پرداختند.»

اما آنچه در روایت بیش از هر داده‌ای روشن و پررنگ است، همان ترانه‌های فولکلوری است که مردم ساده کوی و برزن زمزمه می‌کرده‌اند شاید همانند تاریخی موازی با تاریخ رسمی روزگار، اشعاری که نویسنده تبریز مه‌آلود با مکتوب کردن آنها خدمت بزرگی به این شعبه از تاریخ‌نگاری - تاریخ مردم- کرده‌ است وجود این ترانه‌ها همان چیزی است که می‌تواند موید نظریاتی باشد که درباره نقش رنجبران ناآگاه و اندوهگین در پیشبرد جنبش مشروطیت نوشته شده‌ است.




مثلا احمد کسروی با حیرت از این تحرک توده‌های مردم که از آنها تحت عنوان بی‌چیزان نام می برد، سخن می‌گوید و در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» می‌نویسد: «چون شور و خروش دراز کشیده‌ بود کم‌کم رشته از دست خردمندان بیرون رفته به دست آشوبگران می‌افتاد، و کم‌کم برخی نابسامانی‌ها پدیدار می‌گردید. شگفت است که باربران و اینگونه بی‌چیزان از پیش‌آمد لذت می بردند و با آنکه در نتیجه نبودن بازار بی‌کار و بی پول می‌ماندند با سختی زندگانی ساخته بازشدن بازارها را نمی‌خواستند. اینان معنی قانون اساسی را نمی‌دانستند و با این همه در طلبیدن آن، پافشاری می‌نمودند.»

این پافشاری در تبریز مه‌آلود و آنچه از فولکلوریک مردم ثبت می‌کند، داده‌های عمیق‌تری درباره این بی‌چیزان ارایه می‌کند مثلا از دل این داده‌ها می‌توان به روشنی نگرش مردم جامعه وقت را درباره شاه مملکت بازجست، شاهی که در فلسفه سلطنت، سال‌ها به سان سایه خداوند ستوده می‌شد اکنون از دریچه نگاه توده‌های رنجبران اجتماع، تا بدین‌پایه مفلوک و مغضوب تصویر می‌شود: «در تبریز انقلاب است / ممدلی بگیر بخواب / برو دنبال کمک / لحاف بکش بگیر بخواب / از انگلیس کمک بگیر / ممدلی بگیر بخواب / از روس‌ها قزاق بخواه / ممدلی بگیر بخواب / التماس کن به لیاخوف / ممدلی بگیر بخواب / در تبریز ستارخان هست / ممدلی بگیر بخواب / ممدلی بگیر بخواب / کنسول فرستد سالدات / بفروش تبریز به تهران / ممدلی بگیر بخواب»

چنانچه پیداست برای مردم در این روزها قهرمان ساده خودشان که کوچک و بزاز‌زاده اما متکی به پشتوانه مردم ستم‌کشیده بود به روشنی بر قدرت نمادین و دیرینه سایه خداوند بر زمین که همان سلطان قاجار باشد، برتری داشت، تبریز مه‌آلود با ثبت این اشعار نشان می‌دهد که در جهان در حال گذار، قهرمانان ساده بر صاحبان قدرت و مشروعیت‌های چندین صد‌ساله می‌تاختند تا زندگی و معیشت رنج‌آلود مردم محروم و غمگین را از بحران‌های بزرگ‌تر نجات دهند و تبریز مه‌آلود محمل بزرگ و فراخ همین تغییر جهان بینی‌ها و معرفت‌شناسی‌ها در میان بافت اجتماع ایرانی ست مستند‌تر از هر متن تاریخ‌نگارانه و مستدل‌تر از هر نظریه‌پردازی جامعه‌شناسانه‌ای.

نویسنده بعدتر روایت می‌کند که تاثیر این ترانه‌های فولکلور و عواطف شورمندانه نهفته در آن، در میان مردم و به ویژه زنان چنان بوده‌ است که حتی مصر بوده‌اند که مثلا با ستارخان و قهرمانان شبیه به او ازدواج کنند گویی به این ترتیب با جهان‌بینی ساده و محدود و خانگی خود می‌خواستند شکوه قهرمانان را به خانه‌های کوچک خودشان بکشانند: «زن‌ها انقلاب را خیلی دوست دارند. آنها رهبران انقلاب را آدم‌های خارق‌العاده‌ای به شمار می‌آورند. امروز نامه‌ای از یک بیوه‌زن دریافت داشته‌ام که همین نکته را اثبات می‌کند. ببین چه نوشته است: می‌دانم که شما چند زن دارید. این از نظر من عیبی ندارد. من یک زن بیوه هستم. مال و ثروت و دهات زیاد دارم. شما را هم ندیده‌ام. می‌دانم که قهرمان انقلاب هستید. من نام شما را با کمال امتنان قبول می‌کنم اگر شما هم قبول بکنید خودم را خوشبخت خواهم دانست.»

                         ستارخان - باقرخان

و به این ترتیب ستارخان نه تنها یک مرد قهرمان در دل مبارزات اجتماعی معرفی و تبیین می‌شود بلکه فراتر از آن نقش مثال‌زدنی مردی را به خود می‌گیرد که معشوقه‌گان را نیز به خود جذب می‌کند گویی در سیما و جان و روح او جاذبه‌ای اسرار‌آمیز نهفته که عاشقانه‌آفرین هم هست و از این روست که می‌توان با صراحت گفت که در تبریز مه‌آلود پاشنه بر مدار ستارخان می‌گردد و نویسنده گاه و بیگاه او را در سجایای اخلاقی از همقطارانش ممتاز می‌انگازد و مثلا درباره باقرخان می‌نویسد: «من به دقت گوش به سخنان باقرخان سپرده بودم. هیچ‌یک از خصوصیات او به خصوصیات ستارخان شباهت نداشت. ستارخان با دیگران مصلحت و مشورت می‌کرد. هرگز خود را از دیگران برتر نمی شمرد در حالی‌که باقرخان چنین نبود. او همه‌اش در پاسخ دیگران می‌گفت که ما همه‌چیز را می‌دانیم انگار پاسخ دیگری در چنته نداشت.»
محمد‌سعید اردوبادی
و به این ترتیب راوی تبریز مه‌آلود در قالب قصه‌ای تاریخ‌محور و روایت‌های تودرتویی از زندگی روزمره و زیست شرقی مردم تبریز، موقعیت اجتماعی شهری را به تصویر می‌کشد که دکتر مهدی ملک‌زاده در کتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت»‌ درباره آن چنین نوشته است: «خوشبختانه در تبریز انقلاب در دست کسانی بود که می‌دانستند آزادی را با آتش و آهن باید حفظ کرد و با ناله و گریه و اظهار مظلومیت کردن و حرف‌های پوچ زدن دشمن بدخواه را که سرتاپا غرق اسلحه بود نمی‌توان از بین برد.»

برندگان نوبل 2018

جایزه نوبل معتبرترین جایزه‌ای است که در حوزه‌های علمی به یک دانشمند تعلق می‌گیرد. جایزه نوبل در سال ۱۸۹۵، به وصیت" آلفرد نوبل" ، کارخانه‌دار وشیمی‌دان سوئدی، که بیشتر او را به دلیل ابداع" دینامیت" می‌شناسند، پایه‌گذاری شد.

طبق وصیت وی، پنج جایزه به‌طور سالانه در رشته‌های فیزیک، شیمی، فیزیولوژی و پزشکی، ادبیات و صلح به افرادی تعلق می‌گیرد که بیشترین خدمت را به مردم کرده باشند.

در سال ۱۹۰۱ میلادی، نخستین جوایز این بنیاد اهدا شد. از سال ۱۹۰۱ تاکنون، ۱۱۱ جایزه نوبل فیزیک اهدا شده است و شش بار در سال‌های ۱۹۱۶، ۱۹۳۱، ۱۹۳۴، ۱۹۴۰، ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ اعطا نشد اما دلیل اینکه جوایز نوبل در آن شش سال اعطا نشد این است که بنا بر آنچه در اساسنامه بنیاد نوبل آمده است: اگر هیچ کدام از آثار مورد بررسی، دارای اهمیت ویژه‌ای که در پاراگراف اول آمده است، نباشد، پول جایزه تا سال بعد حفظ می‌شود. حتی در این صورت هم نمی‌توان جایزه را اعطا کرد و مبلغ باید به بودجه بنیاد اضافه شود.در کل در طول جنگ جهانی اول و دوم، جایزه‌های نوبل کمتری اهدا شد.

اولین دریافت‌کنندگان این جایزه ماری و پیر کوری، پل دیراک و آلبرت انشتین بودند، اما بعد از آن افراد زیادی از جمله دیمیتری مندلیف خالق جدول تناوبی عناصر  و لیز مایتنر، کاشف تقسیم هسته‌ای باید نوبل را دریافت می‌کردند که چنین نشد.

"آکادمی سلطنتی علوم سوئد" وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته‌های فیزیک و شیمی و "موسسه کارولینسکا" نیز وظیفه گزینش برنده جایزه نوبل در رشته فیزیولوژی و پزشکی را برعهده دارد.

در آغاز، کسانی که صلاحیت معرفی نامزد دارند فهرست نامزدهای خود را تا تاریخ یکم فوریه همان سال میلادی ارائه می‌دهند. البته، اعضای کمیته نوبل خود زمان بیشتری برای معرفی نامزدهای خود دارند. سپس "کمیته نوبل نروژ" با ۲۰ الی ۳۰ نفر را از میان آن نامزدها انتخاب می‌کنند. در گام بعد گروهی از مشاوران نروژی و بین‌المللی گزارش‌هایی درباره نامزدهای لیست نهایی ارائه می‌دهند که اعضای کمیته نروژی با استفاده از این گزارش‌ها و دیگر مستندات تعداد نامزدها را به چند نفر می‌رسانند.

تصمیم درباره برنده نهایی در آخرین جلسه کمیته گرفته می‌شود که معمولا در اواخر ماه سپتامبر یا اوایل اکتبر برگزار می‌شود.

کمیته‌ها و موسساتی که جزو هیئت انتخاب جوایز هستند، اغلب نام برندگان را در ماه اکتبر اعلام می‌کنند.

 جوایز نیز طی یک مراسم رسمی در ۱۰ دسامبر، یعنی سالگرد درگذشت آلفرد نوبل، به برندگان اهدا می‌شود.

یک از محدودیتهایی که افراد آن را یک بی عدالتی در مراسم نوبل می‌شمارند، محدودیت در تعداد دریافت‌کنندگان جایزه است که نباید بیش از سه نفر باشد برای مثال در نوبل فیزیک سال گذشته کشف نخستین مشاهدات امواج گرانشی به رسمیت شناخته شد و در این کشف بیش از ۱۰۰۰ دانشمند شرکت داشتند، اما این جایزه به سه نفر اهدا شد.

"نائومی اورسک" مورخ علوم "هاروارد" می‌گوید: اعطای جایزه به تنها سه فرد کار شایسته‌ای نیست،  چون علوم مدرن نتایج کار گروهی است.

البته نمونه‌هایی از اهدای این جایزه به گروه نیز مشاهده شده، به طوری که در سال ۲۰۰۷  "ال گور" جایزه صلح نوبل را همراه با کل گروه تغییرات اقلیمی در زمینه گرم شدن کره زمین کسب کرد. صلیب سرخ نیز برنده جایزه صلح شده است.

به گفته افراد باید تغییراتی در روش انتخاب و اهدای جوایز نوبل صورت گیرد تا تمامی نوابغ موفق به دریافت این جایزه شوند.

مراسم جایزه صلح نوبل از ۱۹۰۵ تا ۱۹۴۶ در موسسه نوبل نروژ، پس از آن در دانشگاه اسلو و از سال ۱۹۹۰ در عمارت شهرداری اسلو برگزار شده‌است. سایر مراسم‌های اهدای جوایز از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۷ نیز در استکهلم برگزار شده‌اند.

مراسم اهدای جوایز امسال نیز ماه دسامبر در استکهلم برگزار خواهد شد.

مبلغ جایزه نوبل

آلفرد نوبل اکثر املاک خود را به ارزش بیش از ۳۱ میلیون کرون سوئد (به ارزش امروز تقریبا حدود ۱۷۰۲ میلیون کرون) را برای تبدیل به یک صندوق سرمایه گذاری در "اوراق بهادار ایمن" اهدا کرد. درآمد سالانه حاصل از این سرمایه‌گذاری در قالب جوایز به کسانی که در سال گذشته بزرگترین پیشرفت را برای بشریت به ارمغان آورده‌اند، اعطا می‌شود.

هر سال هر یک از جوایز حداکثر به سه نفر اهدا می‌شود. هر جایزه عبارت است از یک مدال طلا، یک دیپلم افتخار و مبلغی پول. در حال حاضر، مبلغ اهدایی ۹ میلیون کرون یا ۷۷۵ هزار پوند است.

طبق گفته "کیتینگ"، کیهان شناس دانشگاه کالیفرنیا از سال ۱۹۰۱ بیش از یک میلیارد دلار به عنوان جایزه به برندگان اهدا شده است.

هیچ جایزه نوبلی به افراد درگذشته اهدا نمی‌شود. اساسنامه بنیاد نوبل از سال ۱۹۷۴ تصریح کرد که جایزه را نمی‌توان بعد از مرگ به کسی اعطا کرد، مگر اینکه مرگ وی پس از اعلام جایزه نوبل رخ داده باشد.

پیش از سال ۱۹۷۴، جایزه نوبل تنها دو بار به دانشمندان درگذشته اعطا شد. یک بار در سال ۱۹۳۱، جایزه نوبل ادبیات به "اریک اکسل کارل‌فلت"(Erik Axel Karlfeldt) و بار دوم جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۶۱ به "دگ همرسکولد"(Dag Hammarskjöld) اهدا شد.

اکنون به معرفی افرادیکه برنده نوبل ۲۰۱۸ شده اند میپردازیم:

نوبل پزشکی ۲۰۱۸

اول اکتبر جایزه نوبل پزشکی سال ۲۰۱۸ به طور مشترک به "جیمز پی. آلیسون"(James P Allison) ایمنی‌شناس آمریکایی و "تاسوکو هونجو" (Tasuku Honjo) ایمنی شناس ژاپنی به خاطر کشف یک روش انقلابی درمان سرطان از طریق مهار پسرفت سیستم ایمنی بدن به این دو دانشمند تعلق گرفت.

سرطان هر ساله جان میلیون‌ها انسان را می‌گیرد و یکی از بزرگترین چالش‌های سلامت بشریت است. این دو دانشمند با تحریک توانایی ذاتی سیستم ایمنی بدن برای حمله به سلول‌های تومور، یک اصل کاملا جدید برای درمان سرطان ایجاد کرده‌اند.

"جیمز پی.آلیسون" پروتئین شناخته شده‌ای را مطالعه کرد که به عنوان ترمز بر روی سیستم ایمنی عمل می‌کند. او متوجه پتانسیل آزاد کردن این ترمز شد که به این ترتیب، سلول‌های ایمنی به تومورها حمله می‌کنند. وی سپس این مفهوم را به روش جدیدی برای درمان بیماران مبتلا به سرطان توسعه داد.

"تاسوکو هونجو" نیز به شکل موازی یک پروتئین را در سلول‌های ایمنی کشف کرد و پس از بررسی دقیق عملکرد آن، در نهایت عنوان کرد که آن هم به عنوان ترمز، اما با مکانیزمی متفاوت عمل می‌کند.

آلیسون و هونجو نشان دادند که چگونه استراتژی‌های مختلف برای مهار ترمزهای سیستم ایمنی بدن می‌تواند در درمان سرطان استفاده شود.اکتشافات اساسی این دو نوبلیست، نقطه عطفی در مبارزه علیه سرطان است.

جیمز آلیسون کیست؟

جیمز پی. آلیسون (James P Allison) دانشمند حوزه ایمنی‌شناسی اهل ایالات متحده آمریکا است. وی استاد تمام، رئیس دپارتمان ایمنی‌شناسی و مدیر اجرایی بخش ایمونوتراپی مرکز سرطان ام. دی. اندرسون دانشگاه تگزاس است. یافته‌های او منجر به تولید درمان‌های جدید ضدسرطان برای برخی از انواع کشندهٔ این بیماری شده‌است. او همچنین رئیس «مؤسسهٔ پژوهش سرطان» (CRI) در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و عضو شورای مشورتی آن است.

آلیسون مادرش را در سن ۱۱ سالگی به دلیل ابتلا به لنفوم و برادرش را در سال ۲۰۰۵ به‌دلیل ابتلا به سرطان پروستات از دست داد. او در یک گروه موسیقی جاز متشکل از ایمونولوژیست‌ها و سرطان‌شناس‌ها به نام «چک‌پوینتس» و همچنین یک گروه موسیقی محلی به نام «چک‌مِـیتز»، سازدهنی می‌نوازد.

علاقه‌مندیِ علمی او طی سالیان متمادی، چگونگی فعال‌شدن و تکامل لنفوسیت‌های تی و همچنین ایجاد و گسترش شیوه‌های نوین ایمونوتراپی تومورها بوده‌ است. وی نخستین کسی است کمپلکس پروتئینی گیرندهٔ آنتی‌ژن و لنفوسیت تی را جداسازی کرد.

پروفسور آلیسون نخست در سال ۱۹۶۹ میلادی در رشتهٔ میکروبیولوژی لیسانس گرفت. سپس موفق شد مدرک دکترای خود را در رشتهٔ زیست‌شناسی از دانشگاه تگزاس در آستین دریافت کند و در این دانشگاه از شاگردان «جی. بری کیتو» بود.

وی در سال ۱۹۸۵ میلادی استاد ایمنی‌شناسی و رئیس "مؤسسهٔ پژوهش سرطان" در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی شد و سپس در سال ۲۰۰۴ به مرکز سرطان مموریال اسلون–کترینگ در شهر نیویورک رفت و رئیس "مرکز ایمونوتراپی سرطان لودویگ"، رئیس بخش آموزش ایمونولوژی، مدیر بخش مطالعات ایمونولوژی و ایمونولوژیست ویزیت‌کنندهٔ بیماران در این مرکز شد.

پروفسور آلیسون همچنین تا سال ۲۰۱۲ میلادی، پژوهش‌گرِ مؤسسه پزشکی هاورد هیوز(HHMI) بود تا سرانجام در همان سال، به مرکز سرطان ام. دی. اندرسون دانشگاه تگزاس پیوست و از آن هنگام، رئیس دپارتمان ایمنی‌شناسی آن مرکز بوده‌است.

او در مصاحبه اخیر خود با سایت نوبل پرایز گفت: دریافت جایزه نوبل یکی از رویاهایم بوده است و از شنیدن خبر بسیار هیجان زده شدم زیرا من همیشه خود را یک دانشمند پایه‌ای می‌دانستم و خود را بیش از آن تصور نمی‌کردم.

تاسوکو هونجو کیست؟

تاسوکو هونجو (Tasuku Honjo) متولد ۲۷ ژانویه ۱۹۴۲ در شهر کیوتو ژاپن است. شهرت وی که یک ایمنی شناس است، در زمینه یافتن پروتئین‌های مرتبط با بروز سرطان است.

وی قدم بزرگی در راه شناسایی عوامل فراجهش‌ها در سیستم ایمنی بدن برداشته است.

دکتر هونجو  در سال ۲۰۰۱ به عنوان دستیار خارجی آکادمی ملی علوم آمریکا، در سال ۲۰۰۳ به عنوان عضو آکادمی علوم طبیعی آلمان و در سال ۲۰۰۵ به عنوان عضوی از آکادمی علوم ژاپن انتخاب شد.

اکنون نیز در سال ۲۰۱۸ به پاس خدماتش در راه مبارزه با سرطان به همراه دکتر جیمز آلیسون به عنوان برنده جایزه نوبل پزشکی معرفی شد.

اسامی برندگان جوایز نوبل هر ساله از اول تا هشتم اکتبر اعلام می‌شود و طی روزهای آینده برندگان جوایز نوبل فیزیک و شیمی معرفی خواهند شد.

او نیز در مصاحبه با سایت نوبل پرایز ضمن ابزار خوشحالی از دریافت این جایزه گفت: زیست شناسی علم بسیار پیچیده‌ای است و علم زیست شناسی کاملا با علم مهندسی تفاوت دارد. ما نمی‌توانیم درمانی را طراحی کنیم. بسیاری از مردم سعی کردند درمان سرطان را پیدا کنند، اما همه شکست خوردند. من هیچوقت انتظار نداشتم که پژوهش‌هایم بر روی سیستم ایمنی، منجر به کشف درمان سرطان شود. احساس و عقیده من این است که افراد باید چیزهای زیادی را امتحان کنند چون اگر پیگیر و خوش شانس باشند می‌توانند به هدف خود دست یابند.

نوبل فیزیک ۲۰۱۸

جایزه "نوبل" فیزیک سال ۲۰۱۸ به طور مشترک "آرتور اشکین" (Arthur Ashkin)،"جرارد مورو" (Gérard Mourou) و "دونا استریک‌لند" (Donna Strickland) به خاطر نوآوری‌های انقلابی در حوزه فیزیک لیزری تعلق گرفت. اشکین صاحب نصف جایزه و دو دانشمند دیگر نیز هر کدام صاحب یک چهارم از جایزه نقدی بنیاد نوبل خواهند شد.

"جرارد مورو" (Gérard Mourou)، فیزیکدان فرانسوی، به همراه "دونا استریکلند"(Donna Strickland)، روشی موسوم به "CPA" را ابداع کردند، CPA روشی برای ایجاد" لیزرهای پالسی ‌فوق‌ کوتاه" است. این روش، برای تولید پالس‌های فوق‌کوتاه و قوی در جراحی، پزشکی و مطالعات بنیادی علمی، کارآمد خواهد بود.

جایزه نوبل فیزیک از ۱۹۰۱ تا ۲۰۱۷ به ۲۰۷ نفر داده شده بود که در واقع تعداد واقعی آنها ۲۰۶ نفر است، چرا که جان باردین دو بار نوبل فیزیک را به دست آورده است. امسال نیز ۳ دانشمند به این تعداد اضافه شدند. میانگین سنی تمام برندگان نوبل فیزیک بین سال‌های ۱۹۰۱ تا ۲۰۱۷، ۵۵ سال است.

جوانترین برنده نوبل فیزیک تا به امروز، "لارنس برگ"(Lawrence Bragg) است که در زمان اهدای جایزه نوبل ۲۵ ساله بود و این جایزه را با پدرش در سال ۱۹۱۵ به دست آورد.

مسن‌ترین برنده جایزه نوبل فیزیک نیز تاکنون "ریموند دیویس جونیور"( Raymond Davis Jr.) با ۸۸ سال سن بوده است که جایزه نوبل خود را در سال ۲۰۰۲ را دریافت کرد.

از میان تمام نفراتی که جایزه نوبل فیزیک را دریافت کرده‌اند، تنها سه نفر از آنها از بانوان بوده‌اند. سال ۱۹۰۳ ماری کوری ، سال ۱۹۶۳ ماریا گوئپرت-میر(Maria Goeppert-Mayer) و سال ۲۰۱۸ دونا استریکلند.

"جان باردین"( John Bardeen) تنها کسی است که دو بار در سال‌های ۱۹۵۶ و ۱۹۷۲ جایزه نوبل فیزیک را دریافت کرده است.

البته ماری کوری هم جایزه نوبل را دو بار برده است، اما یک بار در سال ۱۹۰۳ نوبل فیزیک را برد و یک بار در در سال ۱۹۱۱ نوبل شیمی به وی اهدا شد.

 ماری کوری و پیر کوری به عنوان یک زوج در سال ۱۹۰۳ جایزه نوبل فیزیک را دریافت کردند. ماری کوری جایزه نوبل را بار دیگر در سال ۱۹۱۱ این بار در زمینه شیمی دریافت کرد.

یکی از دختران ماری و پیر کوری به نام "ایرنه جولیوت-کوری"( Irène Joliot-Curie) نیز جایزه نوبل شیمی را در سال ۱۹۳۵ به همراه همسرش "فردریک جولیوت"( Frédéric Joliot) دریافت کرد.

ویلیام براگ و لارنس براگ در سال ۱۹۱۵، نیلز بور در سال ۱۹۲۲ و آگ ان. بور در سال ۱۹۷۵، مانه سیگبان در سال ۱۹۲۴ و کای ام.سیگبان در سال ۱۹۸۱، جی جی تامسون در سال ۱۹۰۶ و جورج پاژت تامسون در سال ۱۹۳۷ کسانی بودن که به عنوان پدر و پسر حائز جایزه نوبل فیزیک شده‌اند.

آرتور اشکین کیست؟

"آرتور اشکین" یکی از سه برنده نوبل فیزیک ۲۰۱۸ و مسن ترین فردی که تاکنون موفق به کسب این افتخار شده می‌گوید که به رغم سن بالا همچنان به کار تحقیق و پژوهش ادامه می‌دهد و علم تنها چیزی است که وی در آن عملکرد خوبی دارد.

"آرتور اشکین"(Arthur Ashkin) فیزیکدان آمریکایی در سال ۱۹۲۲ میلادی در نیویورک متولد شد.

وی تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه "کلمبیا" آغاز کرد و در همان دانشگاه تکنسین آزمایشگاه "پرتو" شد. اشکین با گذراندن رشته "فیزیک " در دانشگاه "کلمبیا"، به دانشگاه "کرنل" رفت و در آنجا به مطالعه "فیزیک هسته‌ای" پرداخت.
وی مدرک دکتری خود را از دانشگاه "کرنل" دریافت کرد و در آزمایشگاه‌های "بل" و شرکت تجهیزات مخابراتی آمریکایی"لوسنت" مشغول به کار شد. او در سال ۱۹۶۰ میلادی کار خود را در حوزه نورهای لیزری آغاز کرد که منجر به اختراع "انبرک‌های نوری" در سال ۱۹۸۶ شد.

"انبرک نوری" یکی از ابزارهای علمی است که در آن از پرتو لیزر با قابلیت فوکوس بالا برای ایجاد نیروی جاذبه‌ یا دافعه استفاده می‌شود. از کاربردهای این ابزار می‌توان به اندازه‌گیری خواص الاستیک دی.ان.ای با نگه داشتن زنجیره‌هایی از مولکول‌ها و کشیدنشان، مطالعه خواص تولیدکننده نیرو در موتورهای مولکولی، بازکردن پروتئین‌ها، مطالعه ذرات، انجام میکرو جراحی‌ها با ترکیب دیگر پرتوهای لیزری و اندازه‌گیری خواص غشاء نورونی اشاره کرد.

اشکین پیش از این در سال ۱۹۷۷ میلادی در حوزه "توسعه روش‌های خنک‌کردن و تسخیر اتم با لیزر" با "استیون چو" همکاری کرد که منجر شد "استیون چو" به همراه دو فیزیکدان دیگر جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۹۷ را از آن خود کنند.

وی طی مصاحبه اخیر خود با سایت نوبل پرایز قهرمانان زندگی خود را نام برد و گفت: من از همان روز اول شروع این پروژه پیش‌بینی می‌کردم که این کاری بسیار مهم است. "آنتونی فیلیپس فان لیوونهوک"(Dutchman Antonie van Leeuwenhoek) دانشمند هلندی قهرمان من است، زیرا این مرد برای نخستین بار ساختار تک یاخته‌ای که خود آن را "انیمالکولس"(animalcules) می‌نامید را کشف کرد و سپس این کشف را در نامه‌ای و توسط ارسال چند تصویر به انجمن سلطنتی توضیح داد اما هیچ کس به او توجه‌ای نکرد تا اینکه چندی بعد آنها یک نمونه از میکروسکوپ او را می‌خواستند و او به آنها پاسخ منفی داد و گفت اگر شما خواستار یک میکروسکوپ هستید می‌توانید خودتان آن را بسازید. او  و "مایکل فارادی"(Michael Faraday) فیزیکدان و شیمیدان انگلیسی، قهرمانان من هستند.

وی هم چنین در ادامه مصاحبه گفت که در حال نوشتن یک مقاله مهم درباره انرژی خورشیدی است.

جرارد مورو کیست؟

"جرارد مورو" (Gérard Mourou)، فیزیکدان فرانسوی، در ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۴ به دنیا آمد. مورو از پیشگامان حوزه مهندسی برق و لیزرها به شمار می‌رود. او در مصاحبه خود با سایت نوبل پرایز درباره روش ابداعی خود گفت: از این لیزر می‌توان برای سرعت بخشیدن به ذراتی با کارآیی خیره‌کننده استفاده کرد؛ در نتیجه شاید بتوان از سیستمی استفاده کرد که به وسیله آن، به ذرات سرعت بدهیم و به جای کیلومتر از سانتی‌متر صحبت کنیم. تسریع‌کننده‌ها، کاربردهای بسیاری در دنیای پزشکی دارند. مثلا شاید برای ابداع یک درمان، از ایزوتوپ‌های رادیویی استفاده کنید اما برای این کار، باید از آزمایشگاه بیرون بروید زیرا گاهی اوقات، ایزوتوپ‌ها در راکتورهایی ساخته می‌شوند که در فاصله دوری قرار گرفته‌اند؛ در نتیجه آوردن آنها به بیمارستان دشوار است اما با فشرده ساختن این تسریع کننده، می‌توانید آن را به بیمارستان ببرید و از آنجا که تسریع‌کننده فشرده است، کاربردهای چندگانه‌ای دارد و می‌توان آن را در هر بیمارستانی به کار برد.

دونا استریکلند کیست؟

دونا استریکلند؛ سومین زن تاریخ است که موفق به دریافت جایزه نوبل فیزیک شده است.  "دونا استریکلند"(Donna Strickland) در سال ۱۹۵۹ میلادی در کانادا متولد شد و تحقیقات خود را در حوزه لیزر انجام داد. وی سومین زنی است که موفق به دریافت جایزه "نوبل" فیزیک شده است.

وی به همراه "جرارد مورو (Gérard Mouro) دیگر برنده نوبل فیزیک ۲۰۱۸، در حوزه اختراع تکنیکی به نام "CPA" کار کرد. این دو دانشمند به همین دلیل نیز "نوبل" را از آن خود کردند.
" CPA" تکنیکی برای ایجاد" لیزرهای پالسی ‌فوق‌ کوتاه" است.

گفتنی است تکنیکی که استریکلند و مورو توسعه دادند، برای تولید پالس‌های فوق‌کوتاه و قوی در جراحی، پزشکی و مطالعات بنیادی علمی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

"دونا استریکلند" مدرک مهندسی فیزیک خود را از دانشگاه "مک‌مستر"(McMaster University)  کانادا دریافت کرد و در سال ۱۹۸۹ دکتری خود را در رشته "نورشناسی" از دانشگاه "راچستر" آمریکا کسب کرد.

وی هم‌اکنون استاد دانشگاه "واترلو"(Waterloo) کانادا است. "استریکلند" نیز تاکنون توانسته جوایز معتبر علمی را از آن خود کند.

وی در مصاحبه با نوبل پرایز کار تحقیقاتی را نوعی سرگرمی برای خودش خواند و گفت: ار تحقیقاتی من برایم یک نوع سرگرمی محسوب می‌شد. من ساعت‌ها وقت گذاشتم و از انجام این کار لذت بردم. این دوره ای در زندگی من است که بسیار بسیار زیاد کار و تلاش کردم و اوقات سرگرم‌کننده‌ای در مطالعه "لیزرهای پالسی ‌فوق‌ کوتاه" داشتم. گروه تحقیقاتی ما نیز سرگرم‌ کننده بود.

او در پاسخ به این سوال که حس او به عنوان سومین زن در تاریخ که نوبل را از آن خود کرده اینگونه گفت: نمی‌دانم چگونه بگویم. زیرا من زنی نیستم که به این جوایز فکر کنم یا به این فکر کنم که چرا یک زن جایزه را از آن خود نکرده است. من خوشحالم که دنباله‌رو راه "ماری کوری" و "ماریا مایر" هستم.

نوبل شیمی ۲۰۱۸

جایزه نوبل شیمی ۲۰۱۸ مشترکا به "سر گرگوری پی وینتر" (Greg Winter)، "جرج پی اسمیت" (George P. Smith) و "فرانسیس اچ آرنولد" (Frances Hamilton Arnold) به ترتیب به خاطر استفاده از فاژها برای تولید داروهای جدید، توسعه یک روش جدید به نام نمایش فاژ و ایجاد انقلاب در آنزیم‌ها اعطا شد.

سِر گرگوری وینتر، از "نمایش فاژ" برای تولید داروهای جدید استفاده کرده است. نمایش فاژ که روشی آزمایشگاهی برای مطالعه پروتئین-پروتئین، پروتئین-پپتاید و پروتئین-دی‌ان‌ای با باکتریوفاژها(ویروس‌هایی که باکتری‌ها را آلوده و مبتلا می‌کنند) است، امروزه پادتن‌هایی تولید می‌کند که می‌توانند سموم را خنثی کنند و  بیماری‌های خودایمنی و سرطان متاستاتیک را درمان کنند.

باکتریوفاژها (باکتری‌خوارها) یا به اختصار فاژها، ویروس‌هایی هستند که به باکتری‌ها حمله می‌کنند و آن‌ها را از بین می‌برند. این ویروس‌ها برای باکتری‌ها اختصاصی هستند و نمی‌توانند به یوکاریوت‌ها حمله کنند.

جرج اسمیت نیز این روش "نمایش فاژ" را توسعه داده است، به گونه‌ای که پروتئین‌های بیشتری قابلیت تولید دارند.

فرانسیس آرنولد هم نخستین تکامل هدایت شده آنزیم‌ها را رقم زده است که پروتئین‌هایی هستند که واکنش‌های شیمیایی را سرعت می‌بخشند.

این آنزیم‌ها که از طریق تکامل هدایت شده تولید می‌شوند، برای تولید همه چیز از سوخت‌های زیستی گرفته تا داروهای مختلف استفاده می‌شوند.

سِر گرگوری وینتر کیست؟

گرگ وینتر، ۱۴ آوریل ۱۹۵۱ در شهر لستر، انگلستان دیده به جهان گشود. وی دارای رتبه "سی‌بی‌ای" یا "عالی‌ترین رتبه امپراتوری بریتانیا "(CBE) و" اف‌آراس" یا "همکار انجمن سلطنتی"(FRS) است.

او عضو "کالج ترینیتی کمبریج"(College of the Holy and Undivided Trinity)  و "رئیس شورای تحقیقات پزشکی"(MRC)  انگلستان نیز است.

این زیست‌شیمی‌دان برنده جایزه نوبل شیمی ۲۰۱۸، برای کارهای پیشگامانه‌اش در زمینه" پادتن تک‌تیره" مشهور است.

"پادتن‌های تک تیره"(Monoclonal antibodies) یا آنتی بادی مونوکلونال پادتن‌ها یک تک‌گونه هستند که همانند یکدیگرند. علت این همانندی اینست که این پادتن‌ها توسط نوعی سلول ایمنی تولید شده‌اند که همه همانندسازی‌شده از یک سلول والد است. البته معمولا با تکثیر ریکامبیننت این پادتن‌ها ساخته می‌شوند. پادتن‌های تک‌تیره پادتن‌هایی تک‌اختصاصی هستند که همه مشابه هم هستند چون از سلول‌های ایمنی مشخص که از یک سلول کلون شده‌اند ایجاد شده، برخلاف پادتن‌های پلی کلونال که از سلول‌های ایمنی متفاوتی ایجاد می‌شوند. پادتن‌های تک‌تیره اتصال تک ظرفیتی دارند بدین معنی که همه به یک نوع اپیتوپ متصل می‌شوند.

وینتر طی مصاحبه با نوبل پرایز ضمن ابراز خشنودی از دریافت جایزه گفت: هنگامیکه افراد در مسیر انجام کاری قرار می‌گیرند، فرصت‌هایی را نیز به دست می‌آورند که باید از آنها استفاده کرد.

جرج پی اسمیت کیست؟

"جرج پی. اسمیت" ۱۰ مارس ۱۹۴۱ در شهر نورواک کنتیکت آمریکا متولد شد.

او مدرک کارشناسی خود را در رشته زیست شناسی و از "دانشگاه هاورفورد" و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را نیز در رشته باکتری شناسی و ایمونولوژی از "دانشگاه هاروارد" اخذ کرد.

این زیست‌شیمی‌دان استاد علوم زیستی "دانشگاه میزوری" بوده است. این زیست شیمی دان که دریافت جایزه نوبل برایش باورکردنی نبود در مصاحبه خود گفت: واقعا تعجب کردم. (باخنده) در واقع من فکر کردم که دارند با من شوخی می‌کنند اما لحظه‌ای به خود آمدم و فهمیدم همه چیز واقعی بوده، باورنکردنی بود.

فرانسیس اچ آرنولد کیست؟

"فرانسیس همیلتون آرنولد" (Frances Hamilton Arnold)  دانشمند و مهندس سرشناس آمریکایی ۲۵ ژوئیه ۱۹۵۶ در شهر پیتسبرگ ایالت پنسیلوانیا آمریکا متولد شد.

  وی از جمله پیشتازان روش‌های تکامل تدریجی هدایت شده در زمینه پروتئین‌ها برای آفرینش سیستم‌های بیولوژیکی مفید شامل آنزیم‌ها، مسیرهای سوخت و سازی، مدارهای تنظیم شده ژنتیکی و ارگانیسمها به‌شمار می‌رود.

او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی مکانیک و هوافضا از "دانشگاه پرینستون" در سال ۱۹۷۹ اخذ کرد و پس از آن با ورود به دوره دکترای مستقیم در رشته مهندسی شیمی در "دانشگاه کالیفرنیا" در برکلی موفق به دریافت مدرک دکترا شد. وی تحصیلات خود را در مقطع فوق‌دکتری در همین دانشگاه و در زمینه شیمی بیوفیزیکی ادامه داد و در سال ۱۹۸۶ به جمع اعضای هیئت علمی مؤسسه فناوری کالیفرنیا پیوست.

 فرانسیس همیلتون در حال حاضر استاد تمام "مؤسسه فناوری کالیفرنیا" است و در این دانشگاه مسند پروفسوری در رشته‌های مهندسی شیمی، مهندسی زیستی و بیوشیمی را بر عهده دارد. مطالعات وی شامل بررسی‌های پژوهشی و کاربردی در پزشکی، مواد و صنایع شیمیایی و بحث‌های مرتبط با انرژی می‌شود. او در مصاحبه با نوبل پرایز کار خود را نوعی تقلید از فرایند طراحی طبیعت خواند و گفت: من فکر می‌کنم که آنچه من انجام می‌دهم، تقلید از فرایند طراحی طبیعت است. این زیبایی‌های عظیم و این پیچیدگی دنیای بیولوژیک همه از طریق این الگوریتم ساده و زیبا طراحی شده است و آنچه که من انجام می‌دهم استفاده از این الگوریتم برای ساختن مواد بیولوژیکی جدید است.

اعلام اسامی برندگان جوایز نوبل پزشکی، فیزیک و شیمی سال ۲۰۱۸ در حالی به پایان رسید که در این میان نکته جالبی که به چشم می‌خورد ملیت برندگان نوبل پزشکی، فیزیک و شیمی بود چرا که از بین هشت دانشمند برنده جایزه نوبل، نیمی از آنها آمریکایی هستند. کتاب دانلود - دانلود کتاب های علمی و دانشگاهی