فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

چطور یک دنیای تخیلی بسازیم؟

از جنگ ستارگان تا ارباب حلقه‌ها

چطور یک دنیای تخیلی بسازیم؟

 
تاریخ انتشار : جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۲۵
, مترجم : مهرناز زاوه
 
 
ساخت یک دنیای جدید و تبدیل آن از یک دنیای تخیلی به یک دنیای باورپذیر از چالش‌های نویسندگانی است که می‌خواهند داستان تخیلی بنویسند.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیت‌هاب - برای گیک‌ها* ۴۰ سال پس از جنگ ستارگان دیگر وقتش است که یک نفر یک دنیای جدید بسازد.

ساختن دنیا اساس کارهای مورد علاقه گیک‌هاست؛ تا آنجا که در سال ۲۰۱۳، چارلی جین آندرس، نویسنده علمی تخیلی، آن را «بخش ضروری هر داستان تخیلی» و «مایه حیات داستان‌سرایی‌های فانتزی و تخیلی» نامید. برای جلب توجه گیک‌ها، هنرمندان فانتزی‌‌نویس امروز نه تنها موظفند فیلم، رمان یا کمیک بسازند، بلکه باید فرهنگ‌، زبان‌، مناظر، تاریخ‌، اساطیر، زمین‌های جایگزین درندشت و جاهای عجیب دیگر را هم خلق کنند که آنقدر بااطمینان ساخته شده‌اند که به اندازه دنیای خودمان باورپذیرند. اما دنیا ساختن به هیچ وجه یک مفهوم جدید نیست. مدت‌ها پیش از هری پاتر و جنگ ستارگان، فیلسوف‌ها و دانشمندان تمرین عاقلانه‌ای‌ از آن را خلق کرده بودند، نوعی آزمایش که در آن برای تست مفاهیم انتزاعی یک جهان تخیلی ابداع می‌کردند.

در اواخر دهه ۱۸۵۰، یک نسخه خیال‌پردازانه از این تمرین از فلسفه و علم جدا شد و به علمی فانتزی تبدیل شد، بعد ادبیات علمی تخیلی  مدرن، که نتیجه آن را می‌شد در کارهایی نظیر «پختستان: رمان بُعدهای بسیار» ادوین ابوت ابوت دید.

پیش از لوکاس، معروف‌ترین جهان‌ساز احتمالا جی.آر.آر تالکین بود که در سخنرانی ۱۹۳۹ خود «درباره قصه‌های پریان» این روال را تحسین کرد. آنجا او ادبیات تخیلی را تعریف و از آن دفاع کرد و آن را داستان‌هایی درباره قلمرویی دیگر خواند –دنیاهای ثانویه که نویسنده و خواننده از طریق آن درگیر یک بازی تخیلی و زبانی می‌شوند. این داستان‌ها واقعیات‌ را به گونه‌ای غیر از آنچه ما می‌بینیم خلق می‌کنند. قلمرویی افسون‌شده که در آن خورشید ممکن است به جای زرد، سبز باشد.

تالکین در زمینه‌های عملی از کار خود دفاع کرد و ادعا کرد که این به ما اجازه می‌دهد تا برداشتمان از واقعیت را تازه کنیم. اساسا خواندن آثار تخیلی اجازه می‌دهد کمی از زندگی روزمره فاصله بگیریم و به تعطیلات ذهنی برویم. تالکین معتقد بود که برای تجربه موفق این قضیه، برای اینکه سرزمین پریان جادویش را عملی کند، دنیای ثانویه باید آنقدر باورپذیر باشد که کاملا ما را طلسم کند، و نویسنده به آن انسجام درونی از واقعیت بدهد.

از طریق دنیاسازی، گیک‌ها تعبیر تازه‌ای از پدیده‌های فوق طبیعی دارند و آنها را محصول قوانین طبیعی جایگزین می‌دانند که خودشان در معرض کشف و مستندسازی از طریق ابزار علم و منطق هستند. و می‌گویند در دنیاسازی هیچ چیز فوق طبیعی وجود ندارد و آن‌ها تنها ترتیب متفاوتی از روند طبیعی‌اند.

برای فیلسوفان و دانشمندان و برای تالکین، دنیاسازی یک کارکرد عملی داشت و بعضی هنوز از آن به همین شیوه استفاده می‌کنند. اما امروز بسیاری به دلایل صرفا هنری یا صرفا به خاطر سرگرم‌کننده بودن آن درگیر دنیاسازی می‌شوند. انسان‌ها همیشه احساس می‌کنند که ناگزیرند چیزهایی را تصور کنند که واقعی نیستند و بعد افسانه‌های پیچیده‌ای را پیرامون آن‌ها ابداع کنند.  

مانترای گیک‌ها می‌تواند همانند شعار مجموعه «پرونده‌های ایکس» باشد: «می‌خواهم باور کنم.» چیزی که بازی آن‌ها را جذاب و چالش‌برانگیز می‌کند، تنش ذاتی در تبدیل چیزهای غیرواقعی به واقعی است. نهنگ آبی چه شکلی است؟ می‌توانید بروید ببینید. اما یک اژدها چه شکلی است؟ از آنجایی که اژدها وجود ندارد و هرگز وجود نخواهد داشت، انسان باید جواب را تصور کند. چالش موجود برای گیک‌ها تولید یک تصویر یا فیلم است که به اندازه نهنگ آبی قانع‌کننده باشد.
 
*گیک به افراد با رفتارهای عجیب و غریب گفته می‌شود که خوره ریاضی، رایانه، بازی، کتاب، داستان تخیلی و ... باشند.

حقایق جالب درباره «شازده کوچولو» که شاید ندانید


 
تاریخ انتشار : جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۶
, مترجم : مهرناز زاوه
 
 
«شازده کوچولو» یکی از مهم‌ترین آثار آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده فرانسوی است که در قرن اخیر سومین کتاب پرخواننده جهان به شمار می‌رود. در ادامه گزارش حقایقی درباره این کتاب نوشتیم که شاید دانستنش برای شما نیز جالب باشد.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از منتال فلاس - داستان محبوب آنتوان دو سنت اگزوپری درباره یک خلبان و شاهزاده بیگانه، از زمان انتشارش در سال ۱۹۴۳ مایه لذت خوانندگان بسیاری بوده است. حتی اگر «شازده کوچولو» را از بر باشید، احتمالا یک چیزهایی را درباره‌اش نمی‌دانید.

-سنت اگزوپری چیزهایی درباره بیابانی می‌دانست که هواپیما در آن سقوط کرد
هنگامی که اگزوپری تصادف راوی داستان در صحرای بزرگ آفریقا را در ابتدای کتاب ترسیم می‌کرد، در واقع از چیزی می‌نوشت که تجربه کرده بود. با اینکه امروز او عمدتا با «شازده کوچولو» شناخته می‌شود اما او پیش از جنگ جهانی دوم یک خلبان و نویسنده اشرافی بود که مسیرهای پُستی آفریقا و آمریکای جنوبی را پرواز می‌کرد و حتی به عنوان خلبان آزمایشی فعالیت می‌کرد. در طی تلاش برای شکستن رکورد سریع‌ترین سفر بین پاریس و سایگون، هواپیمای اگزوپری در ۱۲۵ مایلی قاهره سقوط کرد.

-شاید «پری دریایی کوچولو» الهام‌بخش سنت اگزوپری برای نوشتن «شازده کوچولو» بود
 منشا اصلی «شازده کوچولو» سال‌هاست مورد بحث است. یک تئوری شایع در مورد کتاب این است که اگزوپری از داستان افسانه‌ای هانس کریستین اندرسون الهام گرفته است. در اوایل دهه ۱۹۴۰ هنگامی که اگزوپری به خاطر جراحات بسیار ناشی از سقوط هواپیما در بیمارستان بستری و حوصله‌اش سر رفته بود، دوستش آنابلا تصمیم می‌گیرد برایش داستانی بخواند -«پری دریایی کوچولو»- که اگزوپری را به این فکر می‌اندازد که داستان خودش را بنویسد.

-سنت اگزوپری «شازده کوچولو» را در زمان تبعید خودخوسته‌اش در ایالات متحده در جریان جنگ جهانی دوم نوشت
اگزوپری تا زمان اختلاف میان فرانسه و آلمان در سال ۱۹۴۰ که منجر به مرخص کردن نیروهای فرانسوی از خدمت شد، خلبان نیروی هوایی فرانسه بود. با توجه به عقاید ضعیف چارلز دوگول، رهبر فرانسه، اگزوپری از پیوستن به نیروی هوایی سلطنتی امتناع کرد و به جایش به ایالات متحده رفت؛ جایی که تلاشش برای تشویق دولت برای ورود به جنگ علیه آلمان‌ها ناکام ماند.

-کانسوئلو، همسر سنت اگزوپری الهام‌بخش گل شازده کوچولو بود
آنتوان و کانسوئلو رابطه بی‌ثباتی داشتند و اغلب اوقات دور از یکدیگر زندگی می‌کرد. اما کانسوئلو همیشه منبع الهام او باقی ماند. همانطور که سنت اگزوپری کانسوئلو را نزدیک به قلبش نگه می‌داشت، شازه کوچولو از گلش محافظت می‌کرد. اگرچه شازده کوچولو در سفرش با گل‌های دیگری مواجه می‌شود (در مورد سنت اگزوپری با زنان دیگر) روباره به او یادآوری می‌کند که گلش برایش منحصر به فرد است زیرا «برای همیشه مسئول چیزی می‌شوی که اهلی‌اش کردی.»

-نوشتن و تصویرسازی شازده کوچولو، هر دو به عهده سنت اگزوپری بود
سنت اگزوپری خودش تمام تصاویر ساده داستان را با آبرنگ کشید. او خودش را یک هنرمند نمی‌دانست اما همیشه در حال خط‌خطی و کشیدن آدم‌های کوچولو روی تکه‌های کاغذ بود.
-او مجبور بود مدل‌های تصویرسازی را از بر بکشد
سنت اگزوپری به حیوانات وحشی زیادی دسترسی نداشت، بنابراین نقاشی‌هایش را بر اساس چیزهایی که توانست بیابد پایه‌ریزی کرد. با الهام‌ گرفتن از زندگی شخصی‌اش، او بسیاری از کاراکترها را از روی شخصیت‌های واقعی الگوبرداری کرد. سگ پشمالوی دوستش گوسفند شد و سگ باکسرِ خودش، ببر.

-یکی از شخصیت‌های اصلی هرگز به خواننده نشان داده نشد
عجیب اینکه خلبان، راوی و یکی از شخصیت‌های کلیدی داستان هرگز در کتاب نشان داده نمی‌شود. در نمایشگاهی که در سال ۲۰۱۴ در کتابخانه و موزه مورگان در نیویورک برگزار شد، بسیاری از نقاشی‌های منتشرنشده سنت اگزوپری، ازجمله تصویر این خلبان که در کنار هواپیمایش دراز کشیده، به نمایش گذاشته شد.

-اورسن ولز می‌خواست به کمک والت دیزنی از این رمان کوتاه اقتباس کند
به
ظاهر ولز چنان تحت تاثیر این داستان قرار گرفته بود که روز بعد از خواندنش حق ساخت فیلم آن را خریداری کرد. او می‌خواست با والت دیزنی کار کند و حتی از دیزنی خواست تا جلوه‌های ویژه آن را تقبل کند، اما این دو هنرمند برجسته به عنوان همکار چندان خوب از آب در نیامدند. دیزنی احساس کرد که این فیلم کار خودش را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

-سنت اگزوپری هرگز «شازده کوچولو» را در زادگاه خود منتشر شده ندید
«شازده کوچولو» اولین بار در سال ۱۹۴۳ به زبان‌های فرانسوی و انگلیسی در ایالات متحده منتشر شد. با توجه به دیدگاه‌های سیاسی جنجالی او، کتاب‌های اگزوپری به راحتی در کشورش فرانسه اجازه انتشار نمی‌یافت. و تا زمان آزادی فرانسه این کتاب در زادگاه اگزوپری در دسترس نبود.

-«شازده کوچولو» به بیش از ۲۵۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است
«شازده کوچولو» یکی از بیشترین کتاب‌های خوانده‌شده و ترجمه‌شده در جهان است که داستانش اغلب در مدارس به عنوان ابزار یادگیری یک زبان دیگر استفاده می‌شود. سبک مختصر این کتاب، آن را برای ترجمه بسیار مناسب کرده است. در سال ۲۰۰۵ «شازده کوچولو» به یک زبان سرخ‌پوستی شمال آرژانتین به نام توبا ترجمه شد. این نکته از آنجا قابل تامل است که تاکنون تنها کتابی که به این زبان ترجمه شده کتاب مقدس است.

راه درازی در پیش دارم

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۵
, مترجم : مهرناز زاوه
 
 
دارن مک‌گاروی، نویسنده اسکاتلندی که هفته گذشته موفق به کسب جایزه کتاب اورول شد از مقایسه کتابش با آثار اورول و تلاش برای فهم حقیقت می‌گوید.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین - نویسنده «سیاحت فقر» که بیشتر به عنوان خواننده موسیقی رپ و نام لوکی شناخته می‌شود، معتقد است می‌توان خود را از چرخه جانکاه فقر، تجاوز و اعتیاد رهانید و او خودش نمونه زنده این واقعیت است.

دارن مک‌گاروی، که هفته گذشته جایزه کتاب اورول را برای «سیاحت فقر» از آن خود کرد، کتابی که خاطرات خود از دوران رشد در کنار مادری الکی و معتاد به مواد مخدر را در آن نوشته، از اینکه اندرو آدونیس، رئیس هیئت داوران کتابش را با آثار جورج اورول مقایسه کرده، کمی خجالت‌زده است. «نقل قول او را اول اشتباه خواندم و فکر کردم می‌گوید «در حد استاندارد‌های اورول نیست»؛ و فکر کردم «منصفانه است.» بعد دوباره آن را خواندم و فهمیدم که می‌گوید «هست»: «این واقعا خوب است اما این نظر را باور نمی‌کنم». من راه درازی در پیش دارم. یک نویسنده می‌تواند پنج بار زندگی کند و باز هم با اورول برابری نکند.»

کتاب او کوبنده و شدیداللحن و برخی از یادآوری‌هایش طاقت‌فرساست. مادر مست مک‌گاروی وقتی او تنها پنج سال داشت با یک چاقوی گوشت به سراغش می‌رود و با مداخله لحظه آخری پدرش متوقف می‌شود. آتش زدن وسایل خانه، تلاش برای بیرون آوردن حیوان خانگی‌شان از زیر خاک وقتی ماشین به او زده بود و تازه خاکش کرده بودند، و تزریق مواد مخدر جلوی روی همه. اما شگفتی واقعی این است که این خاطرات مصیبت‌بار لباس مبدلی است برای کتابی بسیار پیچیده‌تر؛ مک‌گاروی در کتاب آن را «اسب تروجان» می‌نامد که خواننده را درگیر می‌کند. چیزی که او واقعا می‌خواهد بگوید این است که چرخه تجاوز و اعتیاد قابل شکستن است و او خودش نمونه زنده این ادعاست.

پنج سال پیش مک‌گاروی یک مرد جوان عصبانی بود؛ یک قربانی بیماری رایج فقر که طیف وسیعی از طبقه کارگر شهر گلاسگو را به خود مبتلا کرده است. او همچنین نزدیک به یک دهه معتاد به الکل و مواد مخدر بود که می‌توان آن را محصول دوران پر از استرس کودکی‌اش دانست و نزد یک روانشناس می‌رفت تا بتواند عصبانیتش را کنترل کند. او همیشه دوست داشت که بنویسد و موسیقی رپ و وبلاگ‌هایش شروعی بود برای رسیدن به این نقطه. در زمان رفراندوم استقلال اسکاتلند در سال ۲۰۱۴ او در نقش صدای قدرتمند استقلال ظاهر شد. اما امروز خودش می‌گوید دشنام‌های زیادی در کلامش بود. «من تازه از مشکل اعتیاد به الکل فارغ شده بودم. بسیار ایده‌آل‌گرا بودم، عملا مطمئن اما در عین حال متوهم و ساده‌لوح. خیلی خوب نمی‌فهمیدم که رسانه اجتماعی یک میدان عمومی است. باید یاد می‌گرفتم آنچه را که ناگزیر به بیان بودم ابراز کنم.»

نیمه نخست کتاب به این کشمکش‌ها و عصبانیت‌ها می‌پردازد: درگیری‌ها در مدرسه، جایی که خشونت تنها پول رایجی بود که برایتان احترام می‌خرید؛ مدت زمان کوتاهی که می‌توانست به چیزی توجه کند و عدم تمرکزش نشان از این داشت که برای خواندن کتاب مشکل دارد؛ افتادن در دام اعتیاد بعد از مرگ مادرش بر اثر سیروز کبدی وقتی تنها ۳۶ ساله است. اما بعد اوضاع تغییر کرد. او همچنان «صنعت فقر» را به باد انتقاد می‌گیرد، از اشرافی‌گری بیزار است و معتقد است که طبقه کارگر نادیده گرفته می‌شود.

او می‌گوید: «در عصری که به نظر می‌رسد همه از چیزی که اشتباه است، اینکه مقصر کیست و به چه اعتقاد دارند، مطمئن‌اند، نسبت به افرادی که علنا تردید و تضاد را ابراز می‌کنند و مشتاق هستند که دیدگاهشان را تغییر دهند، رغبت وجود دارد. من می‌خواهم تلاش کنم تا بفهمم چه چیزی درست است، حتا اگر از آن خوشم نیاید.»

هدف او در کتاب توصیف درد عاطفی فقر و استرس ناشی از چندین اعتیاد مربوط به آن است. او می‌گوید: «واقعیت تجربی فقر بد فهمیده شده و چیزی که در حال حاضر داریم جامعه‌ای است با قوانین، نشانه‌ها و انگیزه‌های اجتماعی که برای افرادی که از نظر احساسی کنترل شده‌اند موثر است. اما اگر در میان ناملایمات بزرگ شوید، کل شرایط احساسی و برداشتتان از خطر کاملا متفاوت خواهد بود.»

او چطور نجات پیدا کرد؟ خودش می‌گوید:‌«هر روزِ زندگی‌ام مثل فیلم «رگ‌یابی» نبود. داستان من از جایی شروع شد که مادرم قربانی یکی از اشکال مختلف خشونت شد، ضربه روحی خورد و نتوانست آن را هندل کند. هرگز نمی‌خواهم که مردم فکر کنند مادرم یک شخصیت شیطانی داشت. او بسیار آسیب‌دیده بود. اگرچه این برداشتی است که بعدا به آن رسیدم.»

حساسیت و اضطراب عمیق مک‌گاروی می‌توانست نابودش کند، اما در عوض آنها را به موسیقی و کلمه بدل کرد و کنترل داستانش را به دست گرفت.

قدیسی که مشهورترین نویسنده فرانسه شد


 
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۱۵
 
 
درباره زندگی ویکتور هوگو، نویسنده مشهور فرانسوی موارد جالبی تعریف شده است که بخشی از آنها را در این گزارش می‌خوانیم.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از منتال‌فلوس - ویکتور هوگو، شاعر و نویسنده فرانسوی شهرت اصلی خود را مدیون رمان‌های رمانتیکی است که به قلم گرفته است. جهانیان بیشتر هوگو را با رمان‌های «بینوایان» و «گوژپشت نتردام» می‌شناسند اما در فرانسه بیشتر با اشعارش شناخته می‌شود.

شاید کمتر کسی بداند که هوگو در کنار نویسندگی به کار نقاشی نیز می‌پرداخت و نمایشگاه‌های بسیاری نیز برگزار کرده و 15 سال نیز در دوران ناپلئون در تبعید زندگی کرده بود. اما این‌ها تنها نکات جالب در مورد ویکتور هوگو نیست و او واقعا زندگی جالبی داشته است: 

- در بالای کوه به دنیا آمد
لئوپارد و سوفی والدین ویکتور هوگو در ارتفاع 3هزار فوتی بالای دریا زندگی می‌کردند. در سال 1801 پدر ویکتور در ارتفاعات کوهستان با قاچاقچیان مبارزه می‌کرد. آنها مجبور بودند در ارتفاعات زندگی کنند.

- یک روز بدون لباس نشسته و کتاب نوشت
زندگی ویکتو هوگو ظاهراً در جوانی با حوادث و کارهای عجیب و غریبی همراه بوده است. در دوران جوانی هوگو با دوستانش شرط می‌بنند که در یک اتاق سرد بدون لباس یک روز تمام بنویسد و در صورت نیاز از پتو استفاده کند. او یک روز تمام بدون اینکه لباسی بر تن داشته باشد در یک اتاق سرد داستان نوشت.

- جاسوسی را دوست داشت.
شایع شده است که هوگو در منزلش سوراخ‌هایی در دیوارها ایجاد کرده بود تا از کارهای دیگران در اتاق‌های دیگر اطلاع پیدا کند و علاقه زیادی به سرک کشیدن در کار دیگران داشت.

- در ویتنام او را قدیس می‌دانند
در کشور ویتنام در 60 مایلی شهر سیگون معبدی وجود دارد که عبادتگاه فرقه «کائو دای» است. این فرقه در کشور ویتنام 5 میلیون پیرو دارد که به عقیده پیروان این فرقه اسامی مثل هوگو، توماس جفرسون و ژوان آرک مقدس هستند و کسانی که این اسامی را دارند از نظر آنها قدیس محسوب می‌شوند.

نفرت بازیگر انگلیسی از شرلوک هلمز/حقایقی درباره کتاب دویل


 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۰
, مترجم : محمد حسن لو
 
 
داستان شرلوک هلمز نوشته آرتور کانن دویل یکی از جذاب‌ترین کتاب‌های نوشته شده با موضوع پلیسی است که خیلی از مردم جهان با فیلم‌های آن آشنا هستند ولی هنوز حقایقی درباره این داستان وجود دارد که شاید کمتر کسی بداند.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از هیستوری‌اکسترا - شرلوک هولمز از زمانی که برای نخستین بار در سال 1887 توسط آرتور کانن دویل منتشر شد، تا همین سال‌های اخیر که سریال‌ جدیدتری از این کارآگاه ساخته شد، همیشه در میان طرفداران داستان‌های جنایی پلیسی محبوب بوده است.

معروف بودن هولمز به خاطر قدرت استثایی او در مشاهده جزئیات و استنتاج منطقی بر اساس آن است، قدرتی که وی را بدون شک معروفترین کارآگاه تخیلی جهان و یکی از مشهورترین مخلوقات داستانی همه اعصار ساخته‌است و علاوه بر همراه همیشگی او دکتر واتسن و مأموران اسکاتلندیارد خواننده را نیز به حیرت وا می‌دارد.

در طول قرن گذشته فیلم‌های زیادی از این کتاب ساخته شده و کمتر کسی پیدا می‌شود که درباره هولمز نشنیده باشد، ولی چیزهایی درباره این داستان وجود دارد که شاید کمتر کسی درباره آن شنیده باشد.

- اولین بازیگر نقش شرلوک هلمز یک آمریکایی بود
شرلوک هلمز نخستین بار در سال 1899 در یک نمایش بر روی صحنه رفت که اتفاقاً نمایش‌نامه آن را خود دویل نوشته بود. ویلیام ژیلت، بازیگر آمریکایی نقش شرلوک هلمز را در این تئاتر بازی کرد. این نمایش با استقبال زیادی در آمریکا و انگلستان روبرو شد. بین سال‌های 1899 تا 1932 این نمایش بیش از هزار بار بر روی صحنه رفت.

- مبارزه هلمز با آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم  روی پرده رفت
اولین فیلم ساخته شده در سال 1916  بر اساس کتاب دویل را دوباره ژیلت بازی کرد. نکته جالب توجه این فیلم موزیکال بودن آن بین دو بازیگر بود انگلیسی به نام‌های راتبون و بروس بود که بین سال‌های 1939 تا 1946 چهارده فیلم شرلوک هلمز را بازی کردند. در طول جنگ جهانی دوم هلمز به مبارزه با نازی‌ها می‌رود.

- کتاب مصور هلمز در آمریکا طرفدار بیشتری داشت
اولین کتاب مصور منتشر شده از روی داستان‌های شرلوک هلمز در سال 1893 منتشر شد که در آمریکا طرفدار بیشتری از فیلم‌های صامت آن داشت.

-تولید کارخانه‌ها با داستان شرلوک هلمز رونق گرفت
در سال‌های 1890 میلادی یک شرکت آمریکایی تولیدکننده دارو به نام «بیچام» تبلیغی با نام شرلوک هلمز تهیه کرد که کارآگاه انگلیسی از محصولات این شرکت استفاده می‌کند. کارخانه‌های دخانیان نیز ادعا می‌کردند که هلمز در پیپ خود از توتون‌های آنها استفاده می‌کند.

-اولین بازیگر تلویزیونی شرلوک هلمز از او نفرت داشت
پس از جنگ جهانی دوم و رشد تکنولوژی، اولین نمایش تلویزیونی شرلوک هلمز  در سال 1951 در انگلستان پخش شد. آلن ویتلی، بازیگر نقش شرلوک هلمز در مصاحبه‌ای تلویزیونی گفته بود از شرلوک هلمز متنفر است، چون او یک انسان خودخواه و خودپسند است.

- یک شبکه خبری از روی کتاب فیلم ساخت
استقبال مخاطبان انگلیسی از داستان‌های شرلوک هلمز باعث شد شبکه خبری بی‌بی‌سی اولین مجموعه تلویزیونی از شرلوک هلمز را در سال‌های دهه 60 میلادی بسازد. در این مجموعه پیتر کوشینگ به جای نقش شرلوک هلمز بازی می‌کند.

- بسیاری از مردم تصاویر شرلوک‌های قدیمی را فراموش کردند
تصویری که از شخصیت شرلوک هلمز در اذهان مردم عامی نقش بسته است چهره «جرمی برت» تا قبل از دهه 90 میلادی است و بعد از آن کارهای تولید شده زیاد از سوی مخاطبان کشورهای انگلیسی‌زبان با استقبال روبرو نشده است.

- شرلوک هلمز بهترین کارآگاه و جاسوس انگلستان است
یکی از اتفاقات جالب در تاریخ ساخت فیلم و سریال از روی کتاب شرلوک هلمز بازی «اندرو اسکات» در نقش شرلوک هلمز بود. همه مردم انگلستان با چهره اسکات در نقش جیمز باند بهترین جاسوس انگلیسی آشنا بودند.

- جابجایی نقش شرلوک هلمز با دکتر واتسون
از دیگر مسائل جالب فیلم‌های ساخته شده بر اساس داستان شرلوک هلمز حضور «پاتریک مکنی» در دو نقش شرلوک هلمز و دکتر واتسون بود. او در دو فیلم ساخت «راجر مور» نقش شرلوک هلمز را داشت ولی در فیلم ساخت «کریستوفر لی» نقش دکتر واتسون را ایفاء کرد.