فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران
فروشگاه بزرگ دقیق

فروشگاه بزرگ دقیق

دنیای اسباب بازی - آرایشی - خرازی - بهداشتی - ارسال به سراسر ایران

پیشنهاد کتابخوانی نویسندگان بزرگ برای تابستان


تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۲
, مترجم : سحر حسابی
 
 
الیف شافاک، فیلیپ پولمن، هیلاری مانتل, علی اسمیت، و کامیلا شمسی، و...... در این مطلب پیشنهاد می‌کنند چه کتابی را در تابستان بخوانید.
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، پیشنهاد کتاب نویسدگان همیشه برای علاقه‌مندان به کتاب جذاب است. فصل تابستان است و شاید برای خواندن چند کتاب وقت نداشته باشید. در این مطلب نویسندگان کتاب‌های مهم را به سلیقه خودشان برای خواندن در تابستان به شما پیشنهاد می‌کنند.
 
فیلیپ پولمن
از دیدگاه من روپرت تامسون نویسنده بزرگی است و باید بیشتر از ابن موردتوجه قرار گیرد. «هرگز هیچ‌کس، فقط تو»، آخرین رمانش شگفت‌انگیز و اصیل است. معتقدم در عصری زندگی می‌کنیم که نوشته‌های علمی در آن اهمیت زیادی دارد و کتاب جدید کارلو روولی تحت عنوان «نظم زمان» یکی از بهترین نمونه‌های این نوع داستان است. همه ما فکر می‌کنیم به صورت ذاتی همه چیز را درباره زمان می‌دانیم اما روولی به ما نشان می‌دهد مفهوم زمان بسیار عجیب است. «تصادف در خیابان ای 35» نوشته گرائم ماکرا یکی از بهترین داستان‌های پلیسی است که در چند سال اخیر خوانده‌ام.
 
نیکولا بارکر
بسیار مشتاقم کتاب «تاریخچه سکوت» نوشته آلن کوربین را در تابستان بخوانم. کوربین نویسنده خوبی است و با دقت به موضوعات می‌نگرد و درباره همه چیز و در عین حال هیچ چیز سخن می‌گوید.
 
سباستین بارری
«ماشین بودن» نوشته مارک اوکانل کتابی هیجان‌انگیز درباره چگونگی تبدیل انسان به ماشین است و برنده جایزه «ولکام» هم شده است. «کثیفی قرمز» نوشته ای. ام. ریپی دیگر کتابی است که ارزش خواندن دارد و برنده جایزه رونی نیز شده است.
 
محسن حمید
«مقاوم» نوشته نسیم نیکولاس طالب من را به فکر واداشت. در حال حاضر در حال خواندن «ایلیاد» و «تاریخچه دنیای قدیم» نوشته سوزان وایز هستم.
 
هیلاری منتل
«وکیل مدافع مخفی» نوشته فردی ناشناس است و در انتشارات مک‌میلان منتشر شده است. داستانی مناسب کسانی که دوست دارند در تابستان نیز اثری جدی بخوانند. این کتاب به ما نشان می‌دهد سیستم قانونی دنیا دچار مشکل است. «رویاهای بد» نوشته تسا هادلی بسیار ساده و هنرمندانه نوشته شده است و با خواندن آن شگفت‌زده می‌شوید.
 
الیف شافاک
اخیراً خواندن «ذهن استبدادی» نوشته کوری رابین را به اتمام رساندم. در دنیای امروز نویسندگان و متفکران زیادی در شرق و غرب وجود دارد که از پوپولیسم، محافظه‌گرایی، و قبلیه‌گرایی انتقاد می‌کنند اما چیزی که کتاب رابین را متفاوت می‌کند معرفی چشم‌اندازی بلند مدت است. رابین نشان می‌دهد که ظهور ترامپ در نتیجه دوری از سنت‌های محافظه‌کارانه نیست بلکه در نتیجه تحقق سنتی است که به ادموند برک و عکس‌العملش به انقلاب فرانسه بازمی‌گردد. کتابی تفکربرانگیز که عمق زیادی دارد.
 
کامیلا شمسی
مدت‌ها پیش مجموعه شعر «دخترها از جنگل بیرون می‌آیند» نوشته تیشانی دشی را خوانده‌ام اما می‌دانم باز هم به سراغش خواهم رفت. این مجموعه شعر بسیار عمیق است و گویی برای این لحظه از تاریخ نوشته شده است اما تا مدت‌ها پس از این دوره نیز به راه خود ادامه می‌دهد.
 
علی اسمیت
این تابستان به همه کتاب «در شهر دیوانه و خشمگین ما» نوشته گای گاناراتنه را به همه پیشنهاد می‌کنم. رمانی ماندگار درباره تبعیض‌های نژادی دوره معاصر که از دیگران می‌خواهد همین لحظه از تاریخ تغییری در آن ایجاد کنند. البته تمرکز اصلی من در فصل تابستان بر «چراغ جنگ» نوشته مایکل اونداتیه است. نوشته‌های او را خیلی دوست دارم و همیشه در انتظار کتاب جدیدش هستم. 

معرفی کتاب حقوقی

معرفی کتاب
 

کتاب قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۰-۱۳۹۶)همراه با قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه کشور به همت معاونت حقوقی ریاست جمهوری تدوین شده است.

دکتر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس‌جمهوری در پیشگفتار این کتاب می‌نویسد:آنچه به حیات جامعه معنا ومفهوم می‌بخشد و مسیرحرکت آن را روشن می‌سازد، تعیین مقصد و داشتن برنامه برای وصول به آن مقصد است.آرمان‌های نظام اسلامی در سند چشم انداز بیست ساله تصویر شده است. دسترسی به این آرمانهای بلند، بدون داشتن برنامه‌های دراز مدت، میان مدت و کوتاه، مقدور نخواهد بود.

از هنگام پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون باتوجه به نیاز کشور به برنامه‌های جامع و مدون درباره موضوعات عمده اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، قضایی واجتماعی، پنج قانون برنامه توسعه‌ای به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده که از سال ۱۳۶۸شروع شده و باتمدیدبرنامه پنجم توسعه تا پایان سال ۱۳۹۵ تداوم داشته است.

معاون حقوقی رئیس‌جمهوری ادامه می‌دهد:قانون برنامه ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۱۴۰۰-۱۳۹۶)که براساس سیاست‌های کلی برنامه پنج ساله ششم توسعه تنظیم شده، آخرین قانون برنامه است که در۱۲۴ماده توسط مجلس شورای اسلامی اسلامی به تصویب رسیده است وتا پایان سال ۱۴۰۰هجری شمسی دربرنامه ریزی‌های اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی و به خصوص تدوین لوایح بودجه سنواتی، مبنای عمل خواهد بود.‏

این کتاب درقطع جیبی باقیمت ۱۵۰هزار ریال عرضه شده است.

کتاب مجموعه تنقیحی قوانین و مقررات رسیدگی به تخلفات اداری مشتمل بر قانون رسیدگی به تخلفات اداری و آیین نامه اجرایی آن، دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری، قوانین و مقررات مربوط، نظرات هیات عالی نظارت و آرای هیات دیوان عدالت اداری است.

دکتر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس‌جمهوری در پیشگفتار این کتاب آورده است: سلامت نظام اداری از مسائل اساسی هرکشوراست و هرگونه خللی درآن علاوه بر آنکه تامین نیازها و خدمات عادی شهروندان را بامشکل روبرو می‌کند، حفظ نظم عمومی جامعه و حتی تصمیم گیری‌ها و برنامه ریزی‌های کلان کشور را با مخاطره جدی مواجه می‌سازد. فساد اداری به عنوان نقطه مقابل سلامت اداری منافع شهروندان و دولت را به خطر می‌افکند و به جامعه خسارت وارد می‌کند. فساد اداری از میزان بهره وری سازمان می‌کاهد و مانعی در برابر توانمند سازی سازمان و کارکنان آن می‌شود.وجود فساد اداری حتی مشروعیت و کارآمدی نظام‌های سیاسی را نیز به چالش می‌کشاند.هر سازمانی برای نیل به اهداف خود به سلامت درونی نیازمند است واین مهم مستلزم انجام اقدامات متعدد در سطوح مختلف است. درسیاست‌های کلی نظام اداری مصوب ۱۴ر۱ر۱۳۸۹مقام معظم رهبری نیز به «ارتقای سلامت نظام اداری و رشد ارزش‌های اخلاقی درآن از طریق اصلاح فرآیندهای قانونی و اداری، بهره‌گیری از امکانات فرهنگی و به کارگیری نظام موثر پیش‌گیری و برخورد با تخلفات » تصریح شده است.

معاون حقوقی رئیس‌جمهوری می‌افزاید: ایجاد شفافیت در زمینه قوانین و مقررات و فعالیت‌های اداری و نحوه انجام و اجرای آنها از لوازم اصلی تحقق سلامت اداری است. کارمندان دولت درجایگاه‌ها و سمت‌های مختلف در دستگاه‌های اجرایی به عنوان نمایندگان حاکمیت،‌ماموریت‌ها، صلاحیت‌های،‌وظایف و اختیارات فراوانی برای پاسخ به درخواست‌های شهروندان کشور در شئون وامور مختلف زندگی واداری دارند و این مهم با توجه به امکان قصور و تقصیرآنها درانجام وظایف وسوء استفاده از اختیارات و تبعیض در عمل به قوانین و مقررات درخصوص افراد مختلف وجود ضمانت اجراهای قانونی برای پیشگیری از هر گونه تخلف و یا تنبیه متخلفان احتمالی را ضروری می‌کند. این کتاب در قطع رقعی و به قیمت ۱۲۰هزار تومان عرضه شده است.

کتاب تنقیحی قانونی مدنی مشتمل بر قانون مدنی، نظرات شورای نگهبان، آرای وحدت رویه و اصراری هیات عمومی دیوان عالی کشور، آرای هیات عمومی دیوان عدالت اداری، بخشنامه‌های قوه قضاییه است. درپیشگفتار این کتاب به قلم دکتر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس‌جمهوری آمده است:قانون مدنی ایران یکی از قدیمی‌ترین و ریشه دار‌ترین قوانینی است که در دوره‌های اولیه قانونگذاری در کشور عزیزمان با همت، تلاش و دقت تحسین برانگیز فقها و حقوقدانان وقت وعمدتا بااستفاده از منابع فقه امامیه و نیز برداشت از برخی قوانین کشورهای دیگر به تصویب رسیده است. بدون تردید پیوند دیرینه اعتقادی و حقوقی ملت بزرگ ایران بااحکام شریعت مقدس اسلام موجب شده است قانون مدنی نیز که عمدتا منبعث از احکام منور دین مبین اسلام است، طی چندین دهه، با تغییرات اندک، ماندگاری بی نظیری داشته باشدو خصوصا عبارات مختصر و مفید و ادبیات قوی درنگارش این قانون، استحکام و یکپارچگی شگرفی به آن بخشیده است. این کتاب در قطع وزیری و با قیمت ۲۵۰هزار ریال عرضه شده است. ‏

قاچاقچی‌ها در مترو

کتاب‌هایی با چاپ غیرقانونی در ایستگاه‌های مترو در حال فروش است!


می‌پرسم: ببخشید آقا این کتاب چند؟ پاسخ می‌دهد: خانم خودتون ببینید. قیمت داره. نگاهی به پشت جلد کتاب می‌اندازم. 7 هزار تومان! کتابی که ناشر در حال فروش آن به قیمت 21 هزار تومان است، حالا با یک‌سوم قیمت عرضه شده است.

این اتفاق گوشه و کنار بسیاری از خیابان‌های تهران رخ می‌دهد. «ملت عشق» می‌خری 12 هزار تومان. «من پیش از تو» و «من پس از تو» می‌خری هر کدام 12 هزار تومان و اگر مخاطب حرفه‌ای کتاب نباشی و روزگارت با این یار مهربان نگذرد، ممکن است متوجه نشوی این کتاب‌ها شبیه یکی از همان ده‌ها چیزی هستند که ازشان فرار می‌کنیم. خریدن عطر تقلبی، لباس تقلبی و هر چیز تقلبی دیگر می‌تواند ناراحتمان کند و آن را برایمان به خاطره‌ای تلخ بدل کند، اما حالا می‌ایستیم و به بهایی ناچیز کتاب‌های چاپ افست را می‌خریم و با خود به خانه می‌بریم.

شاید برخی از ما هم حتی ندانیم که در یک گناه شریک شدهایم، گناهی بزرگ که در آن شخص یا اشخاصی حق و حقوق مادی و معنوی ناشر، نویسنده و مترجم را ضایع کرده و ما را هم در کارشان شریک کردهاند. ما خواسته یا ناخواسته شریک افراد سودجویی میشویم که هنوز هم قانون نتوانسته برخورد درستی با آنها بکند و جلوی غول قاچاق را بگیرد، تا بیش از این در عرصه نشر ریشه ندواند و حیات این صنعت کم جان را به خطر نیندازد.

خب، برگردیم به آقای فروشنده. میپرسم چرا این کتاب با کتابفروشیهای دیگر این همه تفاوت قیمت دارد؟ میگوید ما ارزانتر میفروشیم. چه اشکالی دارد؟ میگویم اشکالش این است که این کتاب بهطور غیر قانونی چاپ شده است، شما برایش هزینهای نکردهاید که بخواهید نگران بازگشت سرمایهتان باشید. میگویم این قاچاق کتاب است. نمیخواهد کسی حرفهایمان را بشنود. میگوید خانم چرا حرف بیخود میزنید. اینجا قانون دارد. کنار خیابان بساط نکردهام که به این راحتی هر چه دلتان میخواهد بگویید. بعد هم دیگر بحث را ادامه نمیدهد و میخواهد از غرفهشان فاصله بگیرم.

ماجرای قاچاق کتاب چیست؟

قاچاق کتاب هم مانند هر پدیده دیگری یک سرکرده دارد که نشسته و همه را ساماندهی میکند. اما اصل ماجرای قاچاق کتاب دست کسی است که مجوز 7 نشر را دارد و در سطح تهران هم 120 دستفروش برایش کار میکنند. راسته انقلاب را در دست دارد و خیلی راحت کار میکند.

اما کار این قاچاقچیان چیست؟ آنها کتابهای پرفروش بازار را انتخاب میکنند. متن چند صفحه اول را کمی تغییر داده و برای انتشار به وزارت ارشاد میدهند. بعد هم مجوز نشر را گرفته، کتاب را چاپ کرده و به بهایی اندک میفروشند. نکته عجیبتر ماجرا این است که ارشاد هم کتابها را آنطور که باید بررسی نمیکند! چون اگر کتابها از صفحات اولیه به بعد مورد بررسی قرار میگرفتند، اصل ماجرا روشن میشد.

حالا هم کار به جایی رسیده که این نسخههای قاچاق پایشان به فیدیبو و دیجی کالا هم باز شده است، قانون هم ایستاده و بیقانونی را تماشا میکند.

یوسف علیخانی، مدیر نشر آموت از جمله افرادی است که برخی کتابهایش در این ماجرا مورد سوءاستفاده واقع شده است. او که چند سالی پیگیر این ماجرا بود، حاضر به گفتوگو درباره این موضوع نمیشود و میگوید در راه این ماجرا دستش را شکستند و به قتل هم تهدیدش کردهاند و دیگر حاضر نیست در این باره حرف بزند. این نویسنده و ناشر کتاب تازه منتشر شدهاش «خاما» را هم کنار خیابان دیده که قاچاقچیهای کتاب در حال فروش آن به مردم هستند و به هیچ مشکلی هم برنمی‌خورند!

ابعاد دیگر ماجرا

راهی برای ادامه بحث نیست و البته به نتیجهای هم نمیرسد. به مسیرم ادامه میدهم و به این فکر میکنم که چرا باید ایستگاههای مترو محل فروش این کتابهای قاچاق بشوند. مگر نه اینکه مترو معاونت فرهنگی دارد و این معاونت هم طبعا باید نسبت به موضوع حساسیت لازم را داشته و همچنین به مسائل حوزه نشر با اشراف کامل برخورد کند، مگر نباید کتابها را از هر نظر مورد بررسی دقیق قرار دهد تا عملی که قرار است کمکی برای کتاب و مردم باشد، تبدیل به یک معضل نشود یا فضا را اینقدر راحت تقدیم قانون گریزان نکند. آیا فروش کتاب در مترو به یک اتفاق صرفا تجاری بدل شده و نظارت فرهنگی لازم روی آن نیست؟ در گیر همین فکرها هستم که قطار از راه میرسد، سوار میشوم و به همهمه دستفروشها زل میزنم. هر چند آنها هم یک شغل کاذب دارند، هر چند نمیتوان همینطور با نگاه کردن درباره کیفیت اجناسشان نظر دارد، اما لااقل میشود مطمئن بود که یک کالای فرهنگی را قاچاق نکردهاند و در حال فروش سرمایه و تلاش و دانش دیگران به بهایی ناچیز نیستند.

زینب مرتضاییفرد

روزنامه نگار

جنگ جیب ایرانی ها

گزارش جام جم از اسناد نبرد اقتصادی آمریکا علیه ایران به روایت کتاب هیلاری کلینتون


اگر چهارشنبه شب گذشته گذارتان به حوالی چهارراه جمهوری افتاده باشد احتمالا شما هم مثل ما در ترافیک مسئولان گیر کرده‌اید؛‌ بگذریم که بعضی‌هایشان انداخته بودند خط ویژه و نقطه مرکزی تهران را به سمت شمال تهران بالا می‌رفتند. راستش را بخواهید ما هم کمی طول کشید تا بفهمیم اوضاع از چه قرار است.
احتمالا حالا خودتان متوجه شده‌اید قضیه چه بوده. ضیافت افطاری رهبر انقلاب بود و مسئولان مختلف کشور هم از رئیس‌جمهور روحانی گرفته تا ابراهیم حاتمی‌کیا و باقی مسئولان در بیت رهبری مهمان بودند. خلاصه که جمع گروه‌ها و چهره‌های مختلف سیاسی از منتها الیه این طرف تا آن طرف جمع بود و همگی میزبان سفره افطاری رهبری که احتمالا مثل همیشه پلومرغ بوده.

اینکه اینها چه ربطی به گزارش امروز و کتاب خاطرات هیلاری کلینتون دارد را هم عرض میکنیم. آیتالله خامنهای لابهلای صحبتهایی که با مسئولان محترم داشتند اشارههای جالبی هم کردند به اتاق جنگ آمریکاییها علیه ایران. اجازه بدهید قبل از اینکه برویم سر اصل مطلب، بعضی از جملات و عبارات را با هم مرور کنیم: «دشمن ما، اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانهداری؛ اتاق جنگ علیه ما به جای وزارت دفاع، وزارت خزانهداری آنهاست، به شکل فعّال هم مشغولند. قبلاً هم همینجور بود؛ سال ۹۰ و ۹۱ هم که آن تحریمها را شروع کردند ـ به خیال خودشان تحریمهای فلجکننده که به کوری چشم آنها نتوانست جمهوری اسلامی را فلج کند ـ فعال بودند؛ حتی وزیر آمریکایی میرفت با یکایک رؤسای بانکهای مختلف در کشورهای مختلف تماس میگرفت؛ یعنی اینجور فعّال بودند؛ شب و روز مشغول بودند.»

خب احتمالا دیگر مشخص شده چرا با چنین مقدمهای سراغ کتاب هیلاری کلینتون آمدیم. خانم هیلاری کلینتون از چهرههای سیاسی دست به قلم ایالات متحده محسوب میشود. 71 ساله اهل شیکاگو البته که اسم اصلیاش هیلاری داین رادهام بوده و بعد از ازدواج، مثل همه خانمهای آمریکایی نام خانوادگیاش به نام خانوادگی شوهرش که بیل کلینتون باشد تغییر پیدا کرد. همانطور که شما هم مستحضر هستید، هیلاری نامزد شکست خورده حزب دموکرات در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا هم بود که از ترامپ شکست خورد. البته هیلاری یک شکست دیگر را هم در کارنامه خود دارد. او 9 سال قبل قرار بود نامزد نهایی حزب متبوع خود برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری باشد که این مرتبه از باراک اوباما شکست خورد. حزب ترجیح داده بود با اوباما بخت خودش را در انتخابات امتحان کند که جواب هم داد و پیروز بیرون آمد.

حالا هرچند باراک اوباما رئیسجمهور شده بود اما دست یاری به سمت همحزبی خودش دراز کرد تا وزارت امور خارجه ایالات متحده را به او بسپارد. هیلاری هم که رایزنیهای اولیه را با یک عملیات جیمزباندطور انجام داده بود در نهایت پذیرفت و شد بانوی وزارت خارجه آمریکا. کتاب «انتخابهای سخت» یا به تعبیر خود آمریکاییها «Hard Choices» شامل خاطرات هیلاری کلینتون در این دوره چهار ساله است. او سعی کرده وقایعی که در چهار سال گذشته در حوزه کاری خودش اتفاق افتاده را به صورت روزنوشت و خاطرات بیان کند و در نهایت هم با انتشار این کتاب، بتواند علاوه بر حوزه سیاست در حوزه نشر و نوشتن هم برای خودش اسم و رسمی به پا کند.

ما چهار نفر

البته اینها همه را گفتیم این را هم باید بگوییم که کل «انتخابهای سخت» بهتنهایی به قلم خانم هیلاری نوشته نشده است. سه نفر او را برای نوشتن این کتاب همراهی کردهاند. اتفاقی که در دنیای غرب برای سیاستمداران و چهرهها و سلبریتیها چندان غیرمعمول نیست. بیان سادهتر را اگر خواسته باشید میشود اینکه شما به عنوان یک نویسنده میروید کنار دست یک چهره سیاسی، فرهنگی یا ورزشی و او میگوید و شما مینویسید. البته ظاهرا کلینتون در نوشتن هم تیم نویسندگان کتابش را یاری کرده است و گهگاه دست به قلم شده است.

معامله 14 میلیون دلاری

خب این سوال که کلینتون چقدر از این کتاب گیرش آمده است سوال خوبی است که میتواند به ذهن هر کسی راه پیدا کند اما خب ظاهرا تا الان جواب سرراستی به این سوال داده نشده و جز یک سری حدس و گمانهای رسانهای، مطلب دندانگیری وجود ندارد. از طرف خانم کلینتون یک وکیل پیگیر مسائل مربوط به انعقاد قرارداد با ناشر شده و خود خانم هیلاری خودش را درگیر این کارها نکرده است. این هم از ویژگیهای نویسندههای لاکچری میتواند باشد که بهزعم خودشان چندان آلوده مسائل مالی نمیشوند ولو اینکه مبلغ حدس و گمانهای رسانهای روی عددهایی مانند 14 میلیون دلار و نظایر آن بچرخد.

از غرب تا شرق دور

«Hard Choices» دارای 6 فصل و 25 بخش است. نویسنده خاطرات خود را به صورت موضوعی مطرح کرده است. این موضوعات شامل عملکرد او در آسیا (بویژه چین و برمه)، پاکستان، افغانستان، اروپا، آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه (بهار عربی، لیبی، ایران، سوریه و غزه) تغییرات آب و هوایی، انرژی، حقوق بشر و دیپلماسی دیجیتال است. وی بیان کرد: گردش کار و طراحیهای دیپلماتیک در آفریقا، تصمیمسازیها و هماهنگی بین سازمانهای مختلف در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته است تا مطالعهکننده را از رفتارها و عملکردهای دیپلماتیک، آگاه سازد. ناگفته پیداست که جذابترین بخش این کتاب برای ما و شمایی که مخاطب ایرانی هستیم، فصل مربوط به ایران است. اگر میخواهید جزئیات اقداماتی که چند بند قبل آیتالله خامنهای به آن اشاره کرده است را بخوانید باید این فصل را ورق بزنید. حجم تلاشهای آمریکاییها نشان میدهد که آنها برای رسیدن به اهداف خود چقدر دقیق و پرتلاش و سختکوش هستند. بهتر است بخشهایی از این تلاشها را از زبان هیلاری کلینتون بخوانیم.

نفتکشهای بیکار و جتهای زنگزده

او در بخشهایی از کتاب با اشاره به تصویب قطعنامه 1929 سازمان ملل علیه ایران مینویسد: «تنها ترکیه و برزیل بهخاطر مانور دیپلماتیک شکستخورده ناراضی بودند... قطعنامه از یک قطعنامه بینقص فاصله زیادی داشت. اجماع با روسیه و چین نیازمند دادن امتیازهایی بود... بهرغم موفقیتمان میدانستم این فقط آغاز راه است. قطعنامه سازمان ملل راه را برای تحریمهای یکجانبه بیشتر و بسیار سختتر باز کرد. ما با رهبران کنگره هماهنگ کرده بودیم و کنگره بزودی قانونی تصویب میکرد که ضربه سختتری به اقتصاد ایران میزد. با شرکای اروپاییمان هم در مورد گامهای جدید گفتوگو کردم.»

کلینتون در صفحات دیگری از این کتاب به جزئیات دیگری از برنامههای اقتصادی که علیه ایران تدارک دیده بودند اشاره میکند و میگوید: «هدف ما این بود که آنقدر فشار مالی به رهبران ایران وارد کنیم تا هیچ راهی نداشته باشند جز اینکه با یک پیشنهاد جدی به میز مذاکره برگردند. ما صنعت نفت، بانکها و برنامههای تسلیحاتی ایران را هدف گرفتیم. همچنین شرکتهای بیمه، خطوط حمل و نقل، معاملهگران انرژی و موسسات مالی را در لیست تحریمها نامنویسی میکردیم تا سهم ایران را از تجارت جهانی قطع کنیم. خود را موظف کرده بودم مصرفکنندگان اصلی نفت ایران را متقاعد کنم تا نفت کمتری از تهران بخرند... اروپاییها در این مسیر شرکای ضروری ما بودند و زمانی که همه 27 عضو اتحادیه اروپا توافق کردند نفت ایران را تحریم کامل کنند یک ضربه بزرگ به درآمدهای دولت ایران وارد شد.»

خانم وزیر خارجه به مرور وقتی نتایج تلاشها و اقدامات خودش را در کاخ سفید میبیند گویا از نتیجه کارش راضی است: «تلاشهای ما در نهایت موجب شد تا تمام مشتریان عمده ایران خرید نفت را کاهش دهند. نتیجه، چشمگیر بود. تورم در ایران بیش از 40 درصد افزایش یافت و ارزش پول این کشور به طرز چشمگیری کاهش پیدا کرد. نفتکشهای ایران بیکار نشسته بودند. نه بازاری برای عرضه داشتند و نه هیچ سرمایهگذار یا شرکت بیمه خارجی حاضر به پشتیبانی از آنها میشد. هواپیماهای این کشور در آشیانههایشان زنگ میزدند و ایران نمیتوانست برای آنها قطعات یدکی بگیرد... من سالها در مورد تحریمهای فلجکننده صحبت کرده بودم و بالاخره این تحریمها در حال تبدیل شدن به واقعیت بود... هر چه بیشتر فشار میآوردیم اقتصاد ایران بیشتر از هم میپاشید و تهران انگیزه بیشتری برای تجدیدنظر داشت.

دو ترجمه از دو ناشر

احتمالا همین عبارات هم به اندازه کافی گویا باشد که چه جنگ اقتصادی شدیدی علیه ایران شروع شده و هنوز هم در جریان است. حالا شاید معنای این عبارت که «ستاد مقابله با شرارتِ دشمن باید در مجموعه اقتصادی تشکیل شده و وزارت خارجه پشتیبانی کند» بهتر و بیشتر درک شود. اینکه این حرفها چقدر برای مسئولان که چهارشنبه شب بعد از افطاری بیت رهبری انداختند توی خط ویژه و خیابان ولیعصر را رو به بالا میرفتند هم همینقدر جدی بوده یا نه باید منتظر زمان بود. راستی تا یادمان نرفته این را هم بگوییم که کتاب خانم کلینتون را در ایران دو ناشر ترجمه کردهاند؛ اولی میلکان که با ترجمه امیر قادری آن را روانه بازار کرده و دیگری هم انتشارات اطلاعات که این کتاب با ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی منتشر کرده است.

محمدصادق علیزاده

روزنامهنگار

ایران را مثل کف دستش بلد بود

گفت‌وگو با بیژن بیژنی، خطاط و خواننده‌ای که استاد خوشنویسی نادر ابراهیمی بوده است


در عرصه هنر و ادبیات بسیاری از چهره‌های شناخته شده با هم دوست هستند و از یکدیگر تاثیر می‌گیرند. چند هفته پیش و در مصاحبه خانم فرزانه منصوری همسر زنده‌یاد نادر ابراهیمی نویسنده شناخته شده کشورمان، متوجه شدیم که ابراهیمی و بیژن بیژنی خواننده و خوشنویس کشورمان با یکدیگر دوست بوده‌اند.
در دوره‌ای هم نادر ابراهیمی سعی کرده از دوستش خوشنویسی یاد بگیرد و برای تمرین‌های کلاس اش شروع به نوشتن نامه‌هایی کرده است که در کتاب «چهل نامه به همسرم» منتشر شده‌اند. به همین بهانه با بیژنی گفت‌وگویی درباره این دوستی و تمرین خوشنویسی و ... انجام دادیم.

شما سالهاست در عرصه خوشنویسی و موسیقی مشغول فعالیت هستید. در چه برههای از زندگیتان با زندهیاد ابراهیمی آشنا شدید؟

من 45 سال است که مشغول فعالیت در عرصه خط هستم و در عرصه موسیقی هم بیش از سه دهه کار کردهام، و البته بیشتر هم با نامداران این عرصه فعالیت کردهام و بیش از صد قطعه ارکسترال را با هنرمندان مختلف اجرا کردهام. ضمن اینکه جا دارد یادآوری کنم من در انتشارات سروش کار میکردم و بازنشسته شده ام. هر چند نسبت به خیلی چیزها در صدا و سیما انتقاد دارم اما یادم نمیرود که خودم هم جزو همین خانواده هستم و همیشه بیان کردهام که خودم را جزو خانواده بزرگ صدا و سیما میدانم.

و اما ماجرای آشنایی من و نادر ابراهیمی... آشنایی ما برمی گردد به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی. سریال «سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن» نوشته نادر ابراهیمی است و مجموعه داستانی با همین نام دارد. به خاطر دارم نوشتن تیتراژ این سریال را به عنوان خوشنویس به من پیشنهاد کردند و این اتفاق باعث آشنایی ما شد. در واقع مریم زندی عکاس معروف و شناختهشده پرتره ما دو نفر را به هم معرفی کرد و این آشنایی اولیه ایجاد شد. بعد از سالها هم نادر از من خواست استاد خوشنویسیاش باشم و میتوانم بگویم اولین اتفاق دوستی ما با همین کلاس خوشنویسی آغاز شد. من کلاس خوشنویسی داشتم و او میخواست این هنر را یاد بگیرد، به همین دلیل هم این افتخار را داشتم که در یک دوره زمانی به این بهانه کنار هم باشیم.

چرا سراغ خوشنویسی آمده بود؟ و اینکه میدانید چرا شما را انتخاب کرده بود؟

نادر به مضامینی که من انتخاب میکردم و مینوشتم علاقه زیادی داشت. البته من در این زمینه با وسواس بسیار پیش میروم و همیشه فکر میکنم اگر خوشنویس مضامین غنی را برای کارش انتخاب نکند، کارش چندان ارزشمند نیست. کار خوشنویس زمانی ارزشمند است که رعایت نکات خوشنویسی در کنار معانی درخشان ادبیات با هم اتفاقی را بیافریند، یعنی او بتواند سوژههای خاص و خوب پیدا کند و به هنرش گره بزند. با این تعریف میتوانید متوجه شوید که نادر هم با توجه به اشرافی که در عرصه ادبیات دارد، زیبا نوشتن مفاهیم مهم را قطعا دوست خواهد داشت و توجهش به سمت خوشنویسی جلب میشود. خلاصه مهم این بود که او هم به خوشنویسی عشق میورزید، خوشنویسی در ایران یکی از سلوکیترین و دشوارترین هنرهاست. به ویژه در نستعلیقنویسی میتوان این سلوک را تجربه کرد.

کلاس هایتان اصولا کجا برگزار میشد؟

یا نادر به کلاسهای من میآمد، یا من به خانهاش میرفتم و در عالم رفاقت هر بار به یک صورت کلاسمان را برگزار میکردیم. حتما اینطور نبود که همیشه من بروم یا او بیاید. بعد از مدتی پنجشنبهها با هم به درکه میرفتیم. در واقع نادر مرا با خودش همراه کرد و در فواصل راه نکتههای جالبی برایم تعریف میکرد. من اولین بار تبدیل شدن شب به روز را با او در کوه تماشا کردم و بسیار ظریف و شاعرانه برایم حرف زد. در همین درکه رفتنها از خوشنویسی و زیباییشناسی حرف میزدیم و با هم بحث میکردیم. من بهعنوان کسی که سالها کار کرده بودم، حرف میزدم و او هم به عنوان هنرمند یک عرصه دیگر، نظراتش را بیان میکرد و خلاصه جدلهای صمیمانه بسیاری داشتیم. اصلا همین جدلها دوستیمان را صمیمانهتر و عمیقتر کرد.

از این جدلها در جایی حرفی زده شده است؟

بله در کتاب «ابوالمشاغل» نادر ابراهیمی اشاراتی به این کوه رفتنها و جدلهایش داشته است.

بعد از دوستی با ایشان وارد عرصه موسیقی شدید یا قبلتر کارتان را شروع کرده بودید؟

جالب است بدانید که وقتی خواستم وارد عرصه موسیقی شوم، نادر خیلی نگران بود و همیشه میگفت مراقب باش کار موسیقی موجب نشود، خوشنویسی در زندگیات کمرنگ شود یا از خط دور شوی. البته خودم میدانستم که این اتفاق نمیافتد. راه پرمشقتی را در عرصه نستعلیق پشت سر گذاشته بودم و همیشه مراقب بودم این بخش از زندگی هنریام در سایه قرار نگیرد. البته به نادر هم قول دادم اینطور نشود و نشد. همیشه به او میگفتم موسیقی و خوشنویسی دو خویشاوند نزدیک هستند. من هم خواننده هستم و هم خوشنویس و این دو کنار هم پیش میروند. نمونههای زیادی در این عرصه داشته ایم، از جمله آقای شجریان که چنین تجربهای را دارند. خلاصه وقتی نمایشگاههای خوشنویسی ام برگزار میشد، میآمد و میدید هنوز در هر دو زمینه فعال هستم. نمایشگاه «نای و نی» را که در شهرک غرب برگزار کردم، نادر آمد و بیمار هم بود. روی ویلچر نشسته بود و فرزانه خانم همسرش هم همراهش بود. در کتابی که از «نای و نی» منتشر کردم هم دستنوشته نادر با خط خودش را درباره نمایشگاه منتشر کردم.

از شما تابلویی هم خریدند؟

بله. یادم هست در آغاز آشنایی تابلویی از من خرید که شعری از نیما یوشیج را در آن نوشته بودم.

کدام شعر؟

این عبارت معروف از یک شعر نیما که میگوید: «غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند» این تابلو هنوز روی دیوار خانهشان است.

کدام کتاب ایشان را بیشتر دوست دارید؟

«یک عاشقانه آرام» را خیلی دوست دارم و همینطور «چهل نامه عاشقانه به همسرم» را. البته نادر هر چه نوشته خوب است و کتابهای متعددی دارد که همه محبوب مردم هستند. در پایان دوست دارم این را هم بگویم که نادر ابراهیمی بسیار خوش مشرب بود. با همه وجودش عاشق ایران و موسیقی کشورش بود، خستگیناپذیر بود و جالب است بدانید تمام ایران را مثل کف دستش بلد بود.

زینب مرتضاییفرد

روزنامهنگار